دکتر منصور رستگار فسایی ×
شادروان دکتر خانلرى و ویژگیهاى دهگانه ی او
شادروان خانلرى در میان ادبا و محققان دانشگاهى دوران معاصر چهره ی بسیار شناخته یی است و می توان او را یکی از تاثیر گذارترین استادان دانشگاه در تاریخ هفتادساله ی دانشگاههای ما دانست . او شاعر و نویسنده یی صاحب سبک و محققی مبرز و استادی جامع الاطراف بود که سالها مجله ی سخن رامنتشر می کرد و این مجله در دوران انتشار خود کانون نواندیشی ودریچه یی بر ادبیات معاصر ایران و جهان بود و بسیاری از شاعران و نویسندگان و مترجمان بزرگ بهترین آثار خود را در آن ارائه می کردند .
من در باره ی این استاد بزرگ کتابی نوشته ام با نام ؛ خانلری ؛ که انتشارات طرح نو آن رادر سال ۱۳۷۹آ در ۵۱۰ صفحه منتشر کرده است و این مقاله با افزودگی هایی اندک بخشی از آن کتاب است در صفحات ۸۴ تا ۹خانلرى در میان ادبا و محققان دانشگاهى دوران معاصر داراى 10 امتیاز عمده و مهم بود:
۱- به نحوى خاص، جامعالاطراف و داراى کمالات عمده و اطلاعات اساسى در نثر و نظم کهن فارسى، تخصص در زبان فارسى و دستور زبان و عروض و قافیه فارسى بود،
۲-در ادب و شعر معاصر به قول بعضى استاد و پیشگام و صاحبنظر بود،
۳-در نثر فارسى معاصر عدیمالنظر بود به طورى که او را سلطان نثر معاصر فارسى مى خواندند.
۴- زبان فرانسه و انگلیسى را خوب مى دانست و ادبیات معاصر جهان را مى شناخت و ترجمه هاى متعدد و موفقى را مخصوصا از نویسندگان و شاعران فرانسوى به فارسى انجام داد،
۵- در ایجاد فضاى ادبى مناسب براى جامعه و تشویق محققان و دانشجویان و به کارگیرى استعدادها و پرورش آنها، درایت و لیاقت خاصى داشت و مى توانست با ایجاد مؤسسه هاى فرهنگى چون سخن، سخن علمى، بنیاد فرهنگ ایران، پژوهشکده فرهنگ به جهت و سمت و سو دادن به تحقیقات ادبى ، آفرینشهاى هنرى و ذوقى و تحقیقاتى کمک برساند و اصولا زمینه هاى رشد فرهنگى را فراهم سازد،
۶-در شیوه هاى تحقیق و آموزش و پژوهش، خبرویتى خاص داشت به نحوى که در دوران وزارت خود سپاه دانش را ایجاد کرد، کتابهاى درسى دبیرستانى را متحدالشکل ساخت، آموزش دستور زبان فارسى و زبانشناسى و عروض را بهنحوى تازه و نو به دانشگاهها آورد.
۷-خانلرى در کشف و احیاء مواریث مکتوب ادبى ایران و نشر آنها اهتمامى بلیغ مبذول داشت، به نحوى که صدها کتاب خطى را چاپ و منتشر کرد، فهرست و عکس بسیارى از کتابهاى نفیس خطى را از نقاط دور و نزدیک دنیا فراهم آورد و بسیارى از محققان را به پژوهش در آنها تشویق کرد.
۸- خانلرى با استفاده از نفوذ اجتماعى و سیاسى خود و کسب اعتبار هاى لازم به ایجاد مراکز تحقیقاتى چون فرهنگستان ادب و هنر، پژوهشکده فرهنگ ایران و بسط روابط بینالمللى فرهنگى، اعزام و تبادل استاد و دانشجو توفیق یافت.
۹- در ایجاد تحرک و کار گروهى بسامان و ایجاد گروههاى کار در تحقیقات ادبى سهمى عمده داشت و چه در بنیاد فرهنگ ایران و چه در فرهنگستان ادب و هنر کار هاى گروهى، چون تهیه دستور تاریخى زبان فارسى، خدماتى شایسته را به انجام رسانید که از خاطرات ابدى او در انجام کار هاى تحقیقاتى دستهجمعى بهشمار مى آید.
۱۰- شاگردپرورى و برکشیدن شاگردان برجسته بهدوره هاى فوق لیسانس و دکترا و اعطاى مسؤولیتهاى پژوهشى و تحقیقى به آنان بود.
دکتر شفیعى کدکنى بر آنچه گفته شد، مى افزایند: آنچه خانلرى را آماج تیر خصومت بسیارى از ادیبان و شبهادیبان عصر، قرار داد و یقین دارم که او پس از مرگش نیز از کینه این دشمنان در امان نخواهد بود، اسلوب تعادى او بود که تعارف در آن راه نداشت، او یک معیار داشت و آن سلامت و فصاحت زبان فارسى بود، هر اثر ادبى را قبل از آنکه به هر امتیازى آراسته باشد، از این دیدگاه مى نگریست و اگر به اعتبار سلامت و درستى زبان فارسى نقصى داشت بر آن اثر نمى بخشود، گوینده هرکه خواهد گو باش.
بزرگترین امتیاز خانلرى به عنوان یک محقق ادبیات فارسى، علاوه بر احاطه او بر روشهاى علمى اینگونه مطالعات و علاوه بر خلاقیت ذهنى و نوآورى ذاتى او، در نظم و نظامى بود که به لحاظ اندیشه، همواره از آن برخوردار بود، به همین دلیل چه در کتابى به گستردگى تاریخ زبان فارسى و چه در یک مقاله دوصفحهاى او، همواره نظمى استوار از آغاز تا انجام دیده مى شود که حاصل سنجیدگى و اندیشه بارور اوست.
و شادروان دکتر محمد جعفر محجوب عقیده داشت:
بهنظر بنده در این دو قرن اخیر اگر دو تن بیش از هرکس در گسترش فرهنگ و ادب ایران و شناسانیدن آن بهمردم ایران و جهان و نیز ایجاد تحولات مطلوب در آن دخالت داشتهاند، یکى از این دو تن دکتر پرویز ناتل خانلرى است...
و دکتر شمس الدین احمد درباره او نوشت:
تبحر علمى و جامعیت و تنوع فکرى از امتیازات خاصى است که در آثار... دکتر خانلرى به چشم مى خورد، در شخصیت ادبى وى، عناصر مهمّى از قبیل آگاهى کامل از ادبیات کهنه و نو، تعمق علمى، ذوق و سلیقه ادبى ، متانت و واقعیتگرایى که شایسته یک مرد ادیب منتقد و تاریخشناس مى باشد، همراه با ملایمت فکر و نظر و وسعت مطالعه، مجتمع بوده است و این صفات نهفقط در حیات وى مؤثر بوده، بلکه براى بالا بردن ارزش فرهنگ ایران و نیز براى نویسندگان جوان آن... داراى اهمیت خاصى است...
"اساس تجدد ادبى خانلرى که به شکل یک سنخ فکرى، جلوه نمود، روى این نظر قرار گرفته است که فرد باید محدودیتها و تنگنا هاى فردى را رها نموده و دنیاى آزاد و روح زمان و محیط دور و بر را، درک نماید از این لحاظ استاد، قفس دنیاى تنگ خود را مى شکند و خود را در فعالیّتهاى اجتماعى از طریق ادبى مشغول مى سازد... وى طرفدار این فکر بود که حالا باید دیدگاه و مطمح نظر، گسترش یابد تا صلاحیت قبول تأثیرات تکامل علمى و فرهنگى و صنعتى اروپا در ایران، یک شعور اجتماعى و بیدارى سیاسى را به وجود بیاورد که کشور را از ظلم و جهالت و ناانصافى و استثمار نجات دهد... و یکى از مهمترین وسیله هاى تحولات اجتماعى، زبان شعر است که باید با تغییرات فکرى و تصورات و اندیشه هاى معاصر ادبى جهان، هماهنگ باشد... و از مطالعه شعر او واضح مى شود که وى رویداد هاى عمیق فردى و اجتماعى را تجربه نموده و از شعور سیاسى و اجتماعى بهره داشته است منظومه هاى خانلرى ترجمان فرد و اجتماع معاصر، هردو مى باشد. براى نمونه منظومه زیر را مى خوانیم:
خاموش و سرد بر سر تیغ بلند قاف
سیمرغ
شاه مرغان
تنها نشسته بود.
زاین بادها که بر زبرخاکدان، وزند،
زاین خاکها که آید از آن، دیده را گزند،
زآن برفها که بارد بر قلّه بلند،
زاین آبها، که شوید
در شیبهاى تند،
پاک و پلید را،
زآن برقها که سوزد سرخ و سپید را،
او را خبر نبود.
یا هرچه را که بود
در او اثر نبود.
خاموش و سرد
سیمرغ
تنها نشسته بود
برخیز! ما به شوق تو این ره بریدهایم
برخیز! ما به صد تعب اینجا رسیدهایم
ما مرغکان خرد
با صد شرار شور
از راههاى دور
منزل بریدهایم
محنت کشیدهایم
تا طلعت مبارک سیمرغ دیدهایم
سیمرغ!
اى بلند
اى جاودان سروش
(این گفته شد دراز...
سیمرغ...
افسرده و خموش
زى اینهمه خروشان
این تاب و تبفروشان
چشمى نکرد باز)
خاموش و سرد
سیمرغ
تنها نشسته بود
"اگرچه خانلرى براى وصول به این هدف از قالب جدید و شعر نو، وسیلهاى براى ارتباط با اجتماع ساخت، ولى کلام شعرى او از سنتهاى ادبى گرانمایه ایران خالى نیست و وى احساسات خود را از شبکه پیچیده واقعیّت انسانى و طبیعى الهام گرفته است و با بیانى روشن و رسا و در عین حال دور از معنى بیگانه و غریب، ادا نموده است." خانلرى در گفتگویى، از نگرانیهاى خود درباره گنجینه شعر فارسى چنین مى گوید:
نگرانى من درباره گنجینه شعر فارسى این است که پس از گذشت یکىدو نسل، جوانان چنان از خواندن و بهرهجویى از اشعارى که در وزن عروضى سروده شده، دور و غافل بمانند که نسلهاى بعد، نتوانند این اشعار را بخوانند، زیرا تا حدود سنّ 20سالگى است که ذهن انسان وزن را مى پذیرد و با آن مأنوس مى شود و لذت مى برد، کسى که تا بیست، سىسالگى در قالب عروضى نه شعرى خوانده و نه شنیده است، نمى تواند شعر عروضى را با طنینش بخواند یا از خواندن و شنیدنش لذت برد. این بلا یک بار بر سر این کشور آمده،... ما امروز از اشعار قبل از هجوم تازیان در ایران و حتى تا سه قرن پس از آن تقریبا هیچ اثرى در دست نداریم، آیا ممکن است مردم ایران، با آنهمه ظرافتهاى هنرى و باریکاندیشى، در گذشته، هیچ نسروده باشند مسأله این است که [ایرانیان] اوزان [هجایى پیش از اسلام] خود را فراموش کردند و دیگر اشعار خود را نخواندند و بهآن اوزان شعر نگفتند و در نتیجه شعر هاى گذشته آنان از یادها رفت و سپس نابود گشت، ما نباید پیوندمان و پیوند شعرمان را بکلّى از اوزان عروض فارسى بگسلیم، بلکه با کوشش در یافتن راههاى تازه مراقبت کنیم که ارتباط جامعه بهویژه نسل جوان با اوزانى که همه آثار گرانبهاى شعر ما، در آن قالبها ریخته شده، بریده نشود وگرنه روزى خواهد رسید که همه دیوانهاى شعر بزرگان ادب، در گوشه کتابخانهها خاک بخورد و خوانندهاى جز محققان و پژوهندگان نداشته باشد...
... و به روزگاران آشکار گشت که دکتر خانلرى، این سخنان را به اصطلاح "طردا للباب" یا چون حدیثى که پس از چندى از یاد مى رود، بر زبان نمى آورد، او همه عمر و توان خود را در پى این اندیشهها و رسیدن به این آرزوها به کار گرفت...
و نادرپور درباره او مى نویسد: سخن به اغراق نمى گویم، از دورانى که از مرگ سعدى تا روزگار حیات ما را شامل مى شود، رقیب و حریفى نداشت اگر شبههاى در گفته من دارید به تاریخ هفت قرن اخیر ادب ایران نگاه کنید و کسى را که همانند خانلرى در زمینه هاى گوناگون گفتن و نوشتن، آثارى بدین فراوانى و سودمندى پدید آورده باشد، به من نشان دهید.
× از کتاب زندگی و آقار دکتر برویز ناتل خانلریف - دکترمنصور رستگار فسایی. طرح نو.تهران. 1379