دکتر منصوررستگار فسایی
20 مهرماه یاد روز حافظ بر همه ی حافظ دوستان خجسته باد
معّرفی تفصیلیشرح تحقیقی دیوان حافظ
از دکتر منصوررستگار فسایی
روش کار
برای معرفی شرح تحقیقی دیوان حافظ، نخست، باید توجه خوانندگان عزیز را به نکات زیر جلب کنم تا هدفها، روشها، و نحوهی برخورد با شعر حافظ و مسایل و مشکلات و شیوههای تفسیر و تبیین آن در این کتاب روشن شود:
الفـکوشش میشود تا در این کتاب، هر غزل یا شعر دیگر حافظ، مستقلاً شرح شود بهنحویکه هم به قالب و شکل ظاهری شعر و ویژگیهای آن توجه شود و هم به معنا و هنرهایی که در شعر بهکار رفته است، تاکنون رسم بر این بوده است که شارحان دیوان حافظ، فقط بهطورکلی یا موردی و بدون تفکیک این مسائل، به شرح لغات و ترکیبات و معنی ابیات پرداختهاند که معمولاً خواننده، در این شروح، نمیتواند به ساختار واقعی لفظ و معنا، بهعنوان یک پدیدهی واحد و مستقل، دسترسی داشته باشد ولی در این شرح، با یک طرح یکسان و هماهنگ، لفظ و معنی و هنرهای شاعرانهی هر شعر حافظ، به تفکیک و در جای خود، به طور منطقی تجزیه و تحلیل میشود و اجازهی تداخل و خلط مباحث، داده نمیشود و هدف آن است که هر سخن و لفظ و معنا و صنعت و هنر شاعرانهای، بدون کلیگویی و مطلقسازی و فقط در جای خود و با ملاحظهی فضای خاص همان شعر و با استمداد از سخن خود حافظ و عندالّلزوم، با ذکر شواهدی از دیگر متون نظم و نثر، بحث و بررسی شود و به همین دلیل، اگرچه ممکن است گاهی در کتاب مطالبی مکرر شود، این تکرار، به حفظ استقلال غزل و شرح آن و استفادهای، که عاید خواننده میشود، میارزد و در نتیجه مطالعهکنندهی هر غزل میتواند عقیده و منش و روش شاعر را در هر شعر و غزل، به استقلال و با توجه به حال و هوای همان شعر بشناسد.
در اینجا و در تجزیه و تحلیلهای این کتاب از هر غزل یا شعر غیر غزل، پیشداوری و اثبات و القاء هیچ اعتقادی منظور نیست و هیچ فکر و روشی، کلی و مطلقسازی نمیشود، بنابراین کوشش اصلی در آن است تا در هرغزل یا شعر، بدون هیچ ملاحظهای، سخن حافظ را بهلحاظ قالب و معنا و هریک از فروع آن تقسیم و بررسی کند.
چهار بخش بررسی هر غزل یا غیر غزل: در این کتاب، روش کار چنینآن است که پس از ارایهی متنشعر و ذکر اختلاف نسخ و نشاندادن افزودهها یا کاستیهای آن، هرغزل یا غیر غزل حافظ، در پنج مبحث جداگانه تفکیک و توضیح و تبیین شود که این مباحث به شرح زیر طبقهبندی میشود:
الف: متن شعر: ( غزل، قصیده و...)؛
ب: 1.ساختار شعر2.نوع شعر 3. معنی واژههای شعر4. معنی بیتهای شعر 5. منابع شناخت بهتر شعر
الفـ متن شعر:اشعار حافظ را در این کتاب، از نسخهی مصحّح خانلری، با ذکر نسخهبدلهای آن، برگزیدهایم و به هر غزلی، عنوانی برآمده از مضامین غزل بخشیدهایم که این عناوین به انتخاب این نگارنده است و در هیچ نسخهی خطی یا چاپی، مذکور نیست؛ در اینجا باید خاطرنشان ساخت که در این کتاب، اگرچه اساس کار، بر چاپ خانلری است، امّا در مواردی نیز برخی کلمات یا ابیات متفاوت را که در نسخ مورد استفادهی ایشان آمده است، برای متن مناسبتر یافته، از آن استفاده کرده و در متن گذاشتهایم و همهی این قبیل موارد را هم دقیق نشان دادهایم.بهعلاوه، در نمونههای معدودی هم ـ که به برخی ازکلمات یا ابیات بحثانگیز مربوط است ـ به نسخی که مورد مقابلهی ایشان نبوده است، مراجعه و از دفتر دگرسانیها در غزلهای حافظتألیف استاد سلیم نیساری یا از کتاب حافظ برتر کدام است؟تألیف استاد رشید عیوضی، در این موارد استفادهی بسیار کردهایم.
در این بخش، تعداد اشعار منسوب به حافظ متفاوت است و روایتهای مختلف لغوی و تقدّم و تأخّر ابیات و کمی و بیشی آنها، نیز از مسایلی بسیار بحثانگیز و گریزناپذیر است که دامنهی بحث و گفتوگوی آنها، پایانناپذیر و نتیجهگیری قطعی و مطلق از آنها بسیار مشکل است و طبعاً هر کسی که دربارهی شعر و سخن حافظ کاری کوچک، یا بزرگ، انجام میدهد، باید درانتظار آرای فراوان مخالف و موافق هم باشد.
تعداد غزلیات حافظ در نسخههای خطّی دیوان او، تفاوتهایی دارد. (قزوینی، دیوان حافظ، ص لج)
در این کتاب،متن شعر،در پنج قسمت به شرح زیر مضبوط است:
ا. شمارهی غزل، مثنوی یا ... 2. عنوانی که برآمده از متن شعر و پیام اصلی آن است. 3. متن شعر با شمارهگذاری ابیات آن که بر اساس چاپ خانلری است و همه جا، ابیات برگرفتهشده از این چاپ، در داخل (کمانک) و با ذکر شمارهی غزل و بیت آن نشان داده میشود. 4. برای اطلاع خواننده از تفاوتها و افزودههایی که در نسخهها وجود دارد، ابیات افزوده شده، در برخی از نسخهها، در ادامهی متن و در خارج از متن اصلی ذکر میگردد. 5. تمامی اختلاف نسخهها بر حسب چاپ خانلری و گاهی برطبق دفتر دگرسانیها درغزلهای حافظ، از سلیم نیساری یا حافظ بر ترکدام است، از رشید عیوضی، ذکر میشود تا خواننده خود نیز بتواند با سنجش شعر با نسخهبدلهای آن، به نتیجهگیری بپردازد.
1.بحث دربارهی ساختار شعر حافظ:این بخش، شامل توجه به قالب و محتوای شعرحافظ است که به سبب وسعت و تنوع اندیشهی آفرینندهی شاعر، موجب خلق معانی رنگارنگ و افکار موّاج وی، در زمانها و مکانها و شرایط گوناگون لحظه تولد شعر میشود و وزن و آهنگ و قالبها و کلمات مختلف و گونههای متفاوت شعر را پدید میآورد که هر یک از این موارد میتواند تاریخچهی خاص و مستقلی، جدا از دیگر سرودههای شاعر داشته باشد که متأسفانه در نقد شعر سنتی فارسی به دلایل مختلف اجتماعی و فرهنگی، مورد توجه قرار نگرفته است و تنظیم صوری دیوانهای شاعران بزرگ، از جمله حافظ، بر حسب پایانبندی قوافی و ردیفها، صورت گرفته و تاریخ صریح و روشن و توضیحات مربوط به مکان پدیدآمدن شعر را فاقد است و اجازه نمیدهد که کیفیت پدیدآمدن گونههای شعر و تمایزهای زمانی و مکانی و ذهنی آنها، در هنگام ساخت شعر بازشناسی گردد. بنابراین قضاوتهای ما در این باب، کلّی و غیردقیق و مبتنی بر معیارهای ظاهری و معانی روشن و عمومی موجود در شعر خواهد بود و طبعاً از معیارهای علمی، برخوردار نیست،هر شعری، دو شکل ظاهری و درونی دارد:
1. شکل ظاهری که عبارت است از ترکیب مصراعها و ابیات با یکدیگر به اعتبار وزن و قافیه و ردیف که بهعنوان مثال، غزل یکی از آنهاست.
2. شکل درونی یا ذهنی که عبارت است از پیوستگی عناصر مختلف یک شعر در ترکیب عمومی آن.
حافظ، شاعری شیرازگیر و شیرازمیر است و در قلب این شهر بحرانزده، در قرن هشتم هجری، دلزده و مغموم، در خود فرومیرود و یافتههایش را از جهان بیرون، درونی میکند. کمگوی گزیدهگوییِ است که در شعر خود، هر حادثهای را با تحلیلی ژرفنگرانه ولی شاعرانه، از سطح به عمق میکشاند و هرگز بیان صورت ملموس و صحنهی بیرونی حوادث و امور؛ یعنی قشر و سطح عوامپسند حوادث، او را ارضاء نمیکند، او شعرش را به انعکاس اعماق و ژرفاهای زندگی موظّف میسازد.
حافظ، غزل را اصلیترین قالب پیامها و اندیشههایش قرار میدهد و به همین جهت است که در هر قالب دیگری هم که سخن بگوید، آن قدرشاعرانه، کوتاه و فشرده، سخن میگوید که تکبیتهای غزلش را به خاطرمیآورد و هرگز قالب و معنای متفاوت، خدشهای در رسالت شاعرانهی وی به وجود نمیآورد، او رند و خوشباش و منتقد و عالم و عارف و موسیقیدان و اندیشهورز است، ولی سخنش «شعر» باقی میماند و در نتیجه، نه تنها تبلیغگر بیروح هیچیک از این اندیشهها نیست، بلکه همه چیز را، با دیدی شاعرانه، نقادانه و تردیدآمیز مینگرد، تا بتواند نور حقیقت را از فراسوی ابرهای ابهامی که بر آن نشسته است، ببیند و به دیگران بنماید؛ بنابراین تفکر ژرفاندیش حافظ با سادهبینی و سادهگویی سازگار نیست و با بغرنجگوییهای «وصّاف»وار نیز سازش ندارد، بلکه حافظ، به قول خودش « حافظ راز خود و عارف وقت خویش» و کاشف زبان خاص شعر خویشتن است، یعنی همان بیان مستقلی که متناسب با بیان اندیشههای شاعرانهی او شکل گرفته است و این زبان و بیان، آن قدر نرم و انعطافپذیر و هنرمندانه است که به هر مظروفی، ظرف ویژه یا ساختار و قالب خاص و متناسب خود را میدهد و در نتیجه، هر سخن حافظ، با هر نوع اندیشه و فکری که باشد، برآمده از ذهن شاعرانه و نمایندهی زبان و جوهرههای هنری و لفظی و معنایی خاص اوست و به سادگی از سخن و بیان همهی پیشینیان وی که حتی مورد پیروی و استقبال و اقتباس خود او قرار گرفتهاند، ممتاز و قابل تشخیص است و مُهر خاص شاعری به نام حافظ را بر خود دارد.
حافظ، مشتاق درک تلاطمهای باطنی و کشف شور و حال درونی و چهرههای نهفته در پس ظاهر حوادث و اشیاء و اشخاص است و به همین دلیل دیرباور و مشکلپسند است و در ورای واقعیات، هزارلایهی هزار توُ را میبیند و راه رسیدن به حقیقت را بسیار طولانی و سخت مییابد، که در مباحث آینده به تفصیل از این موارد گفتوگو خواهد شد:
به بوی نافهای کاخر، صبا زان طرّه بگشاید / زتاب زلف مشکینش، چه خون افتاد در دلها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل / کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها (5/1)
در این مقوله نخست باید بدانیم که شکل ظاهری هر قالب شعری حافظ، به لحاظ تعداد ابیات، وزن، قافیه و ردیف شامل سه قسمت به شرح زیر است که عناوین آن، برگرفته از تقسیمبندیهای بدیع استاد شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر است(شفیعی کدکنی، 1359: 40)
الف ـ موسیقی بیرونی شعر
اصلیترین پدیدهی ساختاری شعر حافظ، تناسب وزن و موسیقی بیرونی غزل با معنای شعر و تفاهم و توافقی است که آهنگ شعر با معنی آن دارد، بهعنوان مثال، وزنهای سبک، شاد و ضربی، معانی شاد و پرتحرکی را نشان میدهند و اوزان سنگین و کشیده و پردرنگ، تداعیکنندهی غم و اندوه و اضطراب و سکون و بیتحرّکی زندگیاست که نگرانیهای عمیق شاعر را بازتاب میدهد و بدین ترتیب میتوان صورت و قالب غزل حافظ را از حیث وزن به سه نوع موسیقی شاد، غمانگیز و آرام تقسیم کرد و در این ارتباط به بررسی وزن و بحر شعر تعداد و چگونگی هجاهای شعر از نظر کوتاهی و بلندی آن پرداخت:
1. وزنهای شاد دیوان حافظ
این وزنهای ضربی و ریتمیک، همیشه انعکاسدهنده روح شادمانه شاعرند و بهخوبی میتوانند نشاط، تحرک و جنبش ذهنی و عاطفی شاعر را نشان دهند، به این وزنها که مضامینی شاد و نشاط انگیز را منعکس میکنند، بنگرید:
خوش آمد گل و از ین خوشتر نباشد / که در دستت بهجز ساغر نباشد
زمان خوشدلی دَریاب و دُریاب / که گل تا هفته دیگر نباشد
***
ببرد از من قرار و طاقت و هوش / بتی شیرینلبی سیمینبناگوش
نگاری، چابکی، شنگی، پریوش / حریفی، مهوشی، ترکی قباپوش
***
سحرگاهان که مخمور شبانه / گرفتم باده با چنگ و چغانه
نگار میفروشم عشوهای داد / که ایمن گشتم از مکر زمانه
2. وزنهای غمانگیز دیوان حافظ
گاهی، حافظ با انتخاب وزنهایی کشدار و سنگین به ارایهی مجموعهی ناامیدیها، گلهها و شکایتهای خود میپردازد و وزن شعر بهطورکامل میتواند فضای نومیدانه و غمگین و پرشکایت و گلهی مورد نظر شاعر را در ذهن خواننده ایجاد کند. به توافق و هماهنگی اندیشههای این ابیات با آهنگ آنها توجه کنید:
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی / دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو / ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
***
نماز شام غریبان چو گریه آغازم / به مویههای غریبانه قصّه پردازم
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب / مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم
3. وزنهای آرام دیوان حافظ
این قبیل وزنها معمولاً برای بیان مضامینی رایج و پند و اندرز و مدح و مطالب غیر عاطفی و معقولانه یا مصلحتبینانه مورد توجه حافظ قرار میگیرند و در میان آن، دو گونهی وزنی دیگر، در نوسانند:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد / آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
1. وزنهای آرام دیوان
به سرّ جامجم آنگه نظر توانیکرد / که خاکمیکده، کحلبصر توانی کرد
مباشبی می و مطربکه زیر طاق سپهر / بدینترانه غم از دلبه در توانیکرد
***
درخت دوستی بنشان که کام دل بهبار آورد / نهالدشمنی برکن که رنج بیشمار آرد
***
چو مهمانخراباتیبهعزّت باشبا رندان/کهدرد سرکشیجانا گرتمستی خمار آرد
در مورد هماهنگی موسیقی بیرونی و معنای شعر دو نکتهمهم دیگر نیز باید مورد توجهقرار گیرد.
1. شاعر بهموسیقی درونی شعر و تجانسو تناسبصوتی الفاظ و عناصر سازندة آنها توجهمیکند و مثلاً در تمام اشعار غمانگیز حافظتناسبهجاهای بلند و تکرار آنها، نوعیتأثیرگذاری ویژه صوتی را بهوجود میآورد که القاء پیامهای متناسب با آهنگشعر را آسانمیسازد درحالیکهدر اشعار نشاطانگیز، از هجاهایکوتاه و سریع، بیشتر استفادهمیکند. بدینترتیب، رابطه اجزاء شعر حافظ بهلحاظصوتی بسیار مهم است.
2. شاعر موسیقی درونیشعر خود را از تنوعیخاص و پردامنه سرشار میسازد که در تصویرسازیو خیالانگیزی شعر او تأثیریبهسزا بر جای مینهد و بهتجانسلفظ و معنا و کلیّتبخشیدن بهزیبایی ساختار شعر ویکمکمیرساند. در اینزمینه واجآرایی و استفاده از صداهایهمگونو متناسب با معنا تأثیربخشیخاصیدارد:
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر / یادگاریکه در این گنبد دوّار بماند
***
خیالخال تو با خود بهخاک خواهمبرد / که از خیال تو خاکم شود عبیرآمیز
تا دلهرزهگرد منرفت به چین زلف تو / زآنسفر دراز خود، عزم وطننمیکند
***
سرو چمانمن چرا میل چمن نمیکند / همدمگل نمیشود یاد سمننمیکند
***
یاد باد آنکهچو یاقوتقدح خنده زدی/ در میانمن و لعل تو حکایتها بود
بـ موسیقی کناری شعر:که مربوط به بررسی قافیه و ردیف شعر و متعلقات آنهاست و به تأثّرات شاعر از وزن، قافیه و ردیف شعر دیگران و استقبال و تقلید یا استفاده از آنها میپردازد، و اشاراتی دارد به کسانی که بهدنبال صورت و معنای شعر حافظ رفتهاند، همچون بسحق اطعمهی شیرازی که نقیضههایی بر اشعار حافظ ساخته است. در این قسمت به چند خصوصیت اصلی هر شعر، توجه میشود:
1. قافیه: در اصطلاح عبارت است از مجموع آنچه تکرار یابد در الفاظ مشابههیالاواخر یا لفظی متغایرالمعانی که واقعاند در اواخر مصراعها یا بیتها ( آنندراج، ذیل واژه ). کلمهی اخیر از بیت که اعادهی آن لازم باشد یا آخرین حرف متحرکی در بیت که پس از آن حرف ساکنی باشد و این حرف ساکن پیروی حرف متحرک را نماید یا حرفی که بنای شعر بر آن باشد. مثل عیار و کار در این بیت:
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند / تا همه صومعهداران پیکاری گیرند
معمولاً قاعده آن است که کلمهی قافیه نباید در غزل یا قصیده(جز در مصراع اول و چهارم) مکرّرشود؛ ولی حافظ، این قاعده را در بسیاری از موارد رعایت نکرده است.
ذوقافیتین:عبارت است از آنکه شاعر شعر خود را بر دو قافیه بنا سازد بر دو وزن از بحور یا بر دو گونه از بحر واحد. جامعالصنایع و مجمعالصنایع میگوید که ذوقافیتین آن است که شاعر در بیتی رعایت دو قافیه کند و هر دو را در پهلوی یکدیگر بیاورد.(دهخدا، لغتنامه، ذیلواژه).
دل در سر زلف یار بستم / وز نرگس آن نگار رستم
2. رَوی:آخرین حرف اصلی قافیه را که در آخر همهی ابیات تکرار شود، مانند: حرف «ر» در قافیهی مدار و عذار؛ حرف «ز» در آغاز و آواز؛ حرف «ل » در دل و محمل و حرف «ر» در پایان عیار و نگار در بیت بالا.
3. حروف متصّل به روی:مثل«ی» در عیاری و کاری، در بیت فوق که به آن حرف وصل میگویند و حروف پس از روی میتواند تا چهار حرف هم ادامه یابد که پس از وصل به آنها، خروج و مزید و نایره، میگویند.
4. حروفی که پیش از روی قرار میگیرند: عبارتاند از: قید و ردف و الف تأسیس.
الفـ قید: (در قافیه ) هر ساکن غیرمدّی است که بیفاصله پیش از حرف روی آید، پس چون چنین حرفی تنها و جدا از حروف مدّی قبل از روی آمده باشد آن را حرف قید گویند، مانند حرف «س« در دوست، بست؛ حرف «ش» در سرشت، بهشت و حرف «ف» در خفت، گفت. چون حرف روی با قید همزه باشد آن را روی مقید گویند و بدین مناسبت قافیه را نیز قافیهی مقید خوانند. ( معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه)
حروف قید بسیار است، اما آنچه در کلمات فارسی معمول باشد، ده حرف است که از آن جملهی «سه شب فرخ نغز» را ترکیب کردهاند.(همانجا)
بـ ردف:به هر الف، واو، و یایی که ماقبل رَویّ باشد ردف گویند و قافیهای را که صاحب ردف است مُرْدَف خوانند. ( المعجم فی معاییر اشعارالمعجم، ص190) یکی از حروف علت ساکن که در شعر پیش از حروف رَویّ بلافاصله آرند. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون پس از شرح ردف گوید: رعایت تکرار ردف مطلقاً واجب است. ( کشاف اصطلاحاتالفنون )
جـتأسیس در قافیه، الف است که میان آن و میان حرف روی یک حرف متحرک باشد. چنانکه در قول نابغهی ذبیانی:
کلینی لهم یا امیمهْ ناصب / و لیل اقاسیه بطیالکواکب (منتهیالارب)
شمس قیس در المعجمآرد:
اما حرف تأسیس الفی است که به حرفی متحرک پیش از روی باشد چنانکه الف آهن و لاذن و این الف را از بهر آن تأسیس خواندند که در تنسیق شعر آغاز و اساس قافیت از این حرف است و هر حرف که پیش از این باشد در عداد قافیت نیاید و به قافیت تعلق ندارد و بیشتر شعرای عجم تأسیس را اعتبار نمینهند و آنرا لازم نمیدارند چنانکه بوالفرج رونی گفته است:
فلک در سایهی پر حواصل / زمین را پر طوطی کرد حاصل
اگر شاعری الف تأسیس را رعایت کند آنرا لزوم مالایلزم خوانند چنانکه ملقابادی گفته است:
تابنده دو ماه از دو بناگوش تو هموار / وز دو رخ رخشنده خریدار و ترازو
باران و سرین سار هیونانی و گوران / با چشم گوزنانی و با گردن آهو
و چنانکه انوری گفته است:
گرچه در بستم در مدح و غزل یکبارگی / ظن مبر کز نظم الفاظ و معانی قاصرم
بلکه در هر نوع کز اقران من داند کسی / خواه جزوی گیر آنرا خواه کلی ماهرم
منطق و موسیقی و هیأت بدانم اندکی / راستی باید بگویم با نصیبی وافرم (المعجم فی معابیر اشعار العجم، تصحیح قزوینی و مدرس رضوی ص، 198،190)
5. ردیف:لفظ مکرری است که در آخر ابیات و مصرعها درآورند و به آن پساوند نیز گویند، کلمهای که در قصیده یا غزل یا قطعه پس از قافیه در تمامی اشعار مکرر کنند، و صاحب کشاف اصطلاحاتالفنونگوید: نزد شعرای عجم عبارت است از یک کلمه یا زیاده که بعد از قافیه در ابیات به یک معنی عیناً تکرار شود. در این بخش، غزلهای حافظ را به «با ردیف» و «بی ردیف» تقسیم کردهایم، به اشعار ردیفدار، اصطلاحاً « مُرَدَّف » میگویند.
حاجب:نوعی از ردیف است که قبل از قافیه واقع شود یا میان هر دو قافیه و هر مصرع بیت ذوقافیتین حائل گردد، حاجب عبارتاست از کلمهای یا بیشتر که مستعمل باشد در لفظ و قبل از قافیهی اصلی به یک معنی تکرار یابد. یا چیزی که در حکم این مستعمل باشد. مثال اول لفظ «از یار» در این بیت:
هر چند رسد هر نفس از یار غمی / باید نشود رنجه دل از یار دمی
مثال دوم لفظ «در» در این بیت:
زده عشق تو آتشم در جان / سوخت جانم بهوصل کن درمان
و اگر حاجب در میان دو قافیه واقع شود الطف آید. بیت:
ای شاه زمین برآسمان داری تخت / سست است عدو تا تو کمان داری سخت
و شعری را که مشتمل بر حاجب باشد محجوب خوانند و رعایت تکرار حاجب واجب نیست، بلکه مستحسن است. حاجب در ردیف از مخترعات شعرای عجم است و نزد فصحای عرب معتبر نیست. ( دهخدا، لغتنامه، ذیلواژه)
توجه به ردیف در غزل و قصیده یکی از مظاهر هنرمندی و زیبایی این قالب شعر و نمودار توانمندی شاعر در هماهنگساختن معانیاست، به همین جهت در یکصد غزل اول دیوان حافظ، 82 غزل دارای ردیف است، درحالیکه در شعر سعدی درصد ردیف (در 100 غزل اول دیوان) 75 است.
نوع کلمات ردیف در اشعار حافظ نیز مشکلتر و طولانیتر از ردیف در غزلیات سعدیاست بهعنوان مثال ردیفهای غزل حافظ از کلماتی چون غریب، این همه نیست، غم مخور، میفرستمت، انداخت، سوخت، چه حالت است، خوش است و یاد باد، تشکیل شده است که نموداری از هنرمندی و توانمندی شاعر در آخر بندهای شعر و قدرت وی در تلفیق کلمات و معانیاست:
حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست / باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست
***
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غممخور / کلبهی اخزان شـود روزی گلستان غممخور
***
ای هدهد صبا به سبا میفرستمت / بنگر که از کجا به کجا میفرستمت
6. استقبالها:ذکر اشعاری از شاعران پیش از حافظ یا معاصران وی که بهنوعی شباهتهای لفظی یا ساختاری و معنوی با شعر حافظ داشتهاند، یا تصور میشود که حافظ از آنها استقبال یا اقتفا و پیروی و تضمین کرده باشد با استفاده از منابع مختلف بهویژه از آنچه شادروان انجوی شیرازی در حواشی چاپ خود از دیوان حافظ، بدان اشاره فرمودهاند.
جـ موسیقی درونی شعر:یکی از هنرهای مهم حافظ آن است که به موسیقی درونی شعر و تجانس و تناسب صوتی الفاظ و عناصر سازندهی آنها توجه میکند و مثلاً در تمامی اشعار غمانگیز حافظ تناسب هجاهای بلند و تکرار آنها، نوعی تأثیرگذاری ویژهی صوتی یا معنایی را به وجود میآورد که القای پیامهای متناسب با آهنگ شعر را آسان میسازد، درحالیکه در اشعار نشاطانگیز، از هجاهای کوتاه و سریع، بیشتر استفاده میکند. بدین ترتیب، رابطهی اجزای شعر حافظ بهلحاظ صوتی بسیار مهم است و حافظ موسیقی آوایی و موازیهای آوایی و خوشههای صوتی را در شعر خود رعایت میکند:
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر / کنایتیاست که از روزگار هجران گفت (2/88)
نماز شام غریبان که گریه آغازم / به مویهها غریبانه قصه پردازم (1/325)
و بدین ترتیب، شاعر موسیقی درونی شعر خود را از تنوعی خاص پُردامنه سرشار میسازد که در تصویرسازی و خیالانگیزی شعر او تأثیری بهسزا بر جای مینهد و به تجانس لفظ و معنا و کلیّت بخشیدن به زیبایی ساختار شعر وی کمک میرساند. در این زمینه واجآرایی و استفاده از صداهای همگون و متناسب با معنا، تأثیربخشی خاصی دارد:
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر / یادگاری که در این گنبد دوّار بماند
***
خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد / که از خیال تو خاکم شود عبیرآمیز
***
تا دل هرزهگرد من رفت به چین زلفتو / زآن سفر دراز خود، عزم وطن نمیکند
***
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند / همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند
***
یاد باد آنکه چو یاقوت قدح خنده زدی / در میان من و لعل تو حکایتها بود
این بخش شامل: سه قسمت به شرح زیر است:
1و2.موسیقی مصوّتها و صامتها، در این بخش سعی می شود تا نشان داده شود که زمزمهی صداها ( :واجآرایی) تا چه حد در موسیقی شعر حافظ و اوجگیری آن مؤثّر است و حافظ برای ایجاد نوعی توازن و تناسب خاص در صورت و قالب شعر، تا چه مایه از این عامل، به طور جدّی، خواسته یا ناخواسته، اما با حسی هنری و شاعرانه استفاده میکند. مثلاً صدای مصوت بلند « آ» که از ردیف شعر برخاسته است در این بیت شعر طنینی مداوم دارد و 10بار تکرارمیشود.
دست از طلب ندارم تا کام من برآید / یا تن رسد به جانان، یا جان زتن بر آید (1/229)
مثال از حافظ:
روزها رفت که دست من مسکین نگرفت / ساق شمشادقدی، ساعد سیماندامی ( 2/458)
از دست برده بود، خمار غمم، سحر / دولت، مساعد آمد و می، در پیاله بود (4/209)
دست از طلب ندارم تا کام من برآید / یا تن رسد به جانان، یا جان زتن برآید (1/229)
«واجآرایی»اصطلاحی است که استاد احمد سمیعی به جای «توزیع» یا « همحرفی» بهکار برده است[1]و مراد از آن، کاربرد آگاهانه و گاه ناآگاهانهی یک حرف [صدا] به تعدّد و تکرار، در یک جمله یا یک مصراع یا یک بیت است، نوعی از این واجآرایی، همان است که در شعر اروپایی، به آن «قافیهیآغازین»میگویند و در آن شرط است که حروف [صدای]اوّل کلمات، یکسان باشد ولی در واجآرایی، فقط تکرار یک حرف [صدا ] مهم است، سابقهی این صفت یا ظرافت لفظی، بسی کهن است».(خرمشاهی، 1366: ج2،ص 760)
1. موسیقی معنایی؛ یعنی جنبههای هنری و بدیعی و بیانی هرشعر. در این بخش شعر حافظ از تنوعی خاص و دامنهی سرشار بهرهمند است که در تصویرسازی و خیالانگیزی شعر او تأثیری بهسزا بر جای مینهد و بهتجانس لفظ و معنا و کلیّتبخشیدن به زیبایی ساختار شعر وی کمک میرساند و در اکثر اشعار وی، بروز و ظهوری آشکار دارد.
2. نوع شعر: بهلحاظ انواع و گونههای معنایی شعر حافظ باید گفت که دامنهی این معانی وابسته است به پرواز تخیل و احساس شاعر و وسعت و تنّوع فرهنگی و واژگانی و میراثهای ادبی و ذهنی او در لحظهی آفرینش شعر و ایجاز و موقعشناسی هنری حافظ و آگاهی هوشمندانهای که وی از درک و ذوق مخاطبان خود دارد.
حافظ عصارهی آنچه را که شاعران، نثرنویسان، هنرمندان، عارفان، عاشقان و فلاسفه و رندان و قلندران و منتقدان، پیش از وی، در کلام و بیان منظوم و منثور خویش مطرح ساختهاند، با ذوق خلّاق خویش، به زیباترین و بهترین و هوشیارانهترین صورتی، در ابیات خویش به نمایش گذاشته و دایرهی معانی وسیع شاعرانه را گستردهتر ساخته است و به همین دلیل، محدودکردن معانی شعر حافظ به چند موضوع معیّن چون مدح، عرفان، عاشقانه، ماده تاریخ، طنز، حکمت و پند، بههیچوجه مبیّن حوزهی گستردهی معنایی شعر وی نخواهد بود؛ امّا با بررسی دقیق شعر حافظ میتوان به چند محور اصلیتر که بیشتر نمایانندهی حوزهی شعر غنایی اوست، اشاره کرد مانند: عشق، شادیخواری، رندی، عرفان، فخریات، طبیعتگرایی، شکواییهها و خیّاموارهها، که در این بخش، به غناییبودن یا نبودن شعر و گونههای مختلف آن از قبیل، عاشقانههای زمینی و عرفانی، مدایح، اشعار اجتماعی، نیز اشاره میشود و در همینجا، حتیالامکان، شأن نزول شعر، زمان و مکان سرایش آن، اوضاع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حاکم بر آن و تصویر کلّی و خاصی که میتوان از آن شعر داشت، ارائه میگردد و بدینترتیب، این بخش را میتوان به شناسنامهی هر شعر و غزل حافظ تعبیر کرد و یکی از بارزترین تفاوتهای این شرح با شروح دیگر، وجود همین بخش است که برآن است تا پاسخی بیابد برای آنچه امروزه دربارهی تحلیل و تفسیر متن و هرمونتیک شعر، مطرح میشود.
شعر حافظ تفسیر و تأویلپذیر است و این تفسیرپذیری، ناشی از منش شاعرانه و جوهرهی خلّاق « شعر» اوست که ایجاز اعجازآمیز، ایهامها و نکتهسنجیهای شاعرانه، رازآمیز و وسوسهگر، موجب چندمعناییشدن شعر حافظ میگردد و اندیشهی خواننده را به روشنگری آن بر میانگیزد و در فهمیدن راز پنهانی شعر و لایههای نهانی و پرجاذبهی سخن، درگیر میسازد و همین خصلت چندسویگی و الماسوارگی شعر حافظ است که سبب میشود تا هر خوانندهای با زاویهی خاص دید خود شعر او را تحلیل و تفسیر کند و از آن برداشت خاص خود را داشته باشد که مسلّماً، در این کار، نه تنها عیبی نیست، بلکه نشان از دریافت و واکنش بسیار طبیعی هرخوانندهای است که با ذات و جوهرهی سیّال شعر، روبهرو میشود، و درست در همینجااست که باید به هوش بود و دریافت که عامل اینگونه برداشتها، جوهرهی شعری و کمال سخن شاعرانهی حافظ است که دارای چنان ظرفیّتی است که میتواند به طرز شگفتانگیزی، ذهن ما را به پویش و جوشش و خلاقیّت وادارکند و فوران افکار و اندیشههای ما را میسر بسازد.
باید توجه داشت که هر متنی، نظام دلالتهای معنایی را برای مؤلّف دارد و نظام دلالتهای معنایی ویژهای برای مخاطب، هرگونه سخن، هربار که در پیکر متن ارایه میشود دلالت خاصی دارد و نیز هربار که دریافت میشود، ارجاع و دلالت تازهای وجود دارد، در واقع، دریافت متن، (خواندن، شنیدن و دیدن) ایجاد سخن تازهای است که به جای سخن مؤلّف به کار میرود، شناخت شخصی از نظام دلالتها، تأویل متن است....(احمدی، 1383: 153)
شاید بتوان دلیل تأویل و تفسیرپذیری شعر حافظ را انس وسیع و همهجانبهی شاعر با قرآن مجیدو رسوخ شیوههای زبانی و بیانی آن کتاب آسمانی، در ناخودآگاه شاعر دانست و ما با توجه به همین تحلیلپذیری اشعار حافظ و آنچه از تحلیل و تفسیر متن و هرمونتیک آموختهایم، تحلیلهای خود را از شعر حافظ، برمبنای نظریههای جدید هرمونتیک ارائه کردهایم؛ اما باید این نکته را نیز در نظر داشته باشیم:
که هر تأویلی به گونهای نسبی (برای زمانی خاص و در پیوند با یک دوران تاریخی) درست است، اما هیچ تأویلی به گونهای قطعی و مطلق، درست نیست». ( همان : ص 157) و با توجه به این موضوع است که در مباحث هرمنوتیک به سه محور« متن محوری»، « مؤلّف محوری» و «مفسّر محوری» اشاره میکنند و نتیجه میگیرند که «بههیچوجه نمیتوانیم دربارهی معنای یک متن صحبت کنیم، بدون اینکه به سهم خواننده، در آن توجه کرده باشیم».(سلدرون راما و همکاران، 1377: 92)
بنابراین بر بنیان اندیشهی هرمونیکی مدرن، معنای یقینی شعر حافظ، بههیچوجه دستیافتنی نیست؛ امّا همیشه در خواندن شعر حافظ، پرسشهایی به شرح زیر، برای هر خوانندهای مطرح میگردد:
1. نوع محتوای شعر چیست؟ بهطورکلی نوع شعر ممکن است غنایی یا حماسی یا تعلیمی یا نمایشی باشد، اما در بحث انواع معانی در شعر فارسی، میتواند عاشقانه، عرفانی، مدحی، حکمی، اخلاقی، وصفی، مرثیه، رندانه، شادیخوارانه و مغانه، رندانه و قلندرانه و... باشد.
2. زمان و مکان سرایش شعرکدام است؟ بدین معنی که غزل یا قالبهای دیگر در چه هنگام و در چه مکانی و با چه هدفی ساخته شده است در همینجاست که معرفی رجال و شخصیتهایی که در شعر مطرح میشوند با استناد به منابع موثّق میتواند مشکلگشا باشد.
3. اوضاع فرهنگی، سیاسی و اجتماعیدر شعر چگونه مطرح شده است؟
4. مضمون کلی شعر: که در سطح عمودی شعر مطرح میشود و میتواند انگیزهها و هدفهای شاعر و پیام اصلی و غرض از سرایش شعر را مشخّص و منعکس کند چیست.
3. معنی واژههای شعر:در توضیح معنی واژهها و ترکیبات و اصطلاحات دیوان حافظ، بدون داشتن پیشداوری، به سراغ شعر رفتهایم و کوشش کردهایم که هر چه مینویسیم علمی و مبتنی بر واقعیتهای درونمتنی یا میانمتنی باشد، نه اطلاعات لغوی محض که ممکن است در بافت شعر هیچجایی نداشته باشد، به همین جهت گاهی از واژهای معیّن، بهدلیل نقش خاص آن در شعر، مفصّلتر بحث کردهایم و در ذکر معنی لغاتی کماهمیت در متن، اختصار را رعایت کردهایم و همیشه از فرهنگهای معتبری چون دهخدا، معینو فرهنگهای تخصصی شعر حافظ، استفادهی فراوان بردهایم.
در این بخش واژههای کلیدی شعر، با ذکر شمارهی بیت، معنی میشود و فقط بهمعانی مورد نظر شاعر در آن بیت توجه میگردد و گاهی مثالهایی در تبیین معنا، از خود حافظ یا شاعران و نثرنویسان دیگر ارائه میشود تا مناسبترین و نزدیکترین معنا، برای آن واژه، ارائه شود، به همین دلیل اشاره به معنی واژهها، اغلب، کوتاه و سرراست است و همین که معنای واژهای با مضمون شعر تناسب داشته باشد، کافی است. اما، هرجا که لفظی جنبهی ایهامی یا تصویری و هنری خاصی هم داشته باشد، مفصلتر بدان اشاره میشود و در همین بخش، شرح و توضیح اضافات، ترکیبات و جملهها و عبارات شعر، برحسب نقشی که در ساختار معنایی و لفظی و هنری شعر بر عهده دارند، ارایه میگردد، با این هدف که روشن گردد که این قبیل کلمهها، ترکیبات و جملهها، از نظر لفظی و معنایی و حتی حالات صرفی و نحوی خود، چگونه در خدمت سخن حافظ و تأثیربخشی آن درآمدهاند. بنابراین کلمات هر شعر یا غزل، با این هدف توضیح داده میشود که خواننده، همهی اطلاعات لازم را دربارهی آن، در چهارچوب ساختار همان شعر، بهدست بیاورد و نیازی به مراجعه به بخشهای دیگر کتاب نداشته باشد.
4.معنی بیتهای هر شعر:این بخش، با ذکر شمارهی بیت آغاز میشود و شرح معنای بیتها بهطور مستقل بیان میگردد تا برآیند کلّی مضمون و فکری باشد که با توجه به مضمون غزل، در محورهای افقی و عمودی شعر حافظ مطرح شده است، آنچه در این قسمت بهعنوان حاصل معنای شعر ارایه میگردد، با توجه به تفسیر هرمونتیکی متن است که مبتنی است بر آنچه امروزه در «تحلیل و تفسیر متن و هرمونتیک شعر»، مطرح میشود، که معنای یقینی شعر حافظ، بههیچوجه دستیافتنی نیست.
معانی مطرحشده در این بخش، اگرچه گاهی میتواند با عقیده دیگران متفاوت باشد؛ به هر حال از فضای عمومی حاکم بر غزل بیرون نیست و حتماً با مسایل درونمتنی، میانمتنی و خارج از متنی غزل مربوط است و درک خاص ما را از آن غزل نشان میدهد که از هم اکنون با تواضع بسیار، این نکته را روشن میسازم که برآیند این معانی به هر نحو که باشد، ناشی از نفهمیدن متن و اشتباه نیست، بلکه با توجه به تفسیر مبتنی بر متنی است که اینجانب با توجه به معیارهای خاص و منطقی خود از جانمایهی کلام حافظ داشته است؛ زیرا اینجانب طی سالها همهی نظرها، شرحها و توضیحات و حتی اشارات مختصر و مفصّل مختلفی را که دربارهی هر کلمهی شعر حافظ در هرجا ( بنابر کتابشناسیهای حافظ ) خوانده و تجزیه و تحلیل کردهام و در کلاسها تدریس کردهام و از همهی آنها خبردار شدهام و سپس با توجه به آنها، برداشت خود را ارائه دادهام، بیآنکه در صحّت آنها پافشاری خاصی داشته باشم و به همین جهت، هر نظر منطقی و متفاوتی هم که راهی به درک بهتر شعر حافظ میبرده است و به روشنگری شعر حافظ و درک بهتر خواننده بیشتر کمک میکرده است، با اشارهی دقیق به منابع و مآخذ آن یاد کردهام، آن چنانکه حتی گاهی معانی متضاد، هم در کنار هم، مطرح شدهاند تا خوانندهی هوشمند، خود بهترین معنا و تفسیر را انتخاب کند؛ امّا با احترام فوقالعاده به همهی کسانی که در تفسیر یا شرح یک بیت، با معنای ارائه شده با من موافق نیستند تقاضا میکنم به نکات زیر توجه بفرمایند:
1. برای ارائهی هر معنایی، به اغلب منابع موجود که دربارهی آن وجود داشته و معقول و مستند و علمی به نظر میرسیده است، مراجعه و نتیجه، دقیقاً ذکر و بهطور علمی ارجاع داده شده است.
2. در عین توجه به همهی نظرها و معانی ارائهشده، با توجه به اجزای سخن و جملهها و عبارات و مضمون شعر مورد نظر حافظ، طبعاً معنی را مطابق درک خود از سبک و سیاق حافظ ارایه دادهایم و به معنیگردانیها، معنیسازیها و نوآوریهای لفظی حافظ توجه داشتهایم چنانکه مثلاً لفظ«گفتن» و مشتقات آن را بر حسب کاربردهای حافظ، دارای بیش از 50 معنی یافتهایم که به همان سیاق، در بیان معنی واژگان و جملهها و عبارات، عمل کردهایم.
3. به معنی هر کدام از الفاظ و جملهها و ابیات، بر حسب تناسبی که با معانی بیت داشتهاند و با ذکرمشابهات آنها در دیوان حافظ، توجه کردهایم.
4.به ایهامات که یکی از ویژگیهای مهم و پر اهمیّت جنبههای الماسیشدن شعر حافظ است، توجه بسیار داشتهایم و کوشیدهایم تا هر نوع معنایی را با درنظرگرفتن این ویژگی شعر حافظ ارائه کنیم و حتیالامکان، در هر کلمه و جمله یا هر مصراع و بیت حافظ، به ایهامات مهم آن توجه داشته باشیم.
5. منابع بهتر شناخت شعر منابع و مآخذ:در عین مطالعه و آگاهی از شروح قدیمی حافظ با این هدف که تحت تأثیر هیچیک از نظریات کلیشهای گذشتگان دربارهی حافظ قرارنگیریم، از هیچیک از آنها( مگر در مواردی بسیار معدود)استفاده نکردهایم و در برابر، دقیقاً همهی پیشنهادهای علمی و مبتنی بر استدلال معاصران، را در مورد کلمات، جملات و مصاریع و ابیات، که در کتب، مجلات و سمینارها مطرح شده است، مطمح نظر داشتهایم و به همین دلیل، اغلب کتابها، مقالات و نظرها را دربارهی شعر حافظ، خوانده و دیده و مأخذ و منبع، آنها را نشان دادهایم.
در این زمینه، مخصوصاً از کتابشناسی حافظدکتر مهرداد نیکنام و کتاب ابیات بحثانگیز حافظاز دکتر ابراهیم قیصری، استفادهی فراوان بردهایم.
مشخصات کامل همهی منابعی که به نحوی در توضیحات هر شعر مورد استفاده قرار گرفتهاند و حتی کتب و مقالاتی که برای مطالعهی آن شعر میتواند سودمند باشد ارجاع دادهایم تا خوانندهی علاقمند، خود مستقیماً از آنها استفاده نماید و اطلاعات بیشتری به دست آورد.به عنوان مثال، این بخش در غزل 1 چنین آمده است:
شادروان دکتر خانلری ومنصوررستگار فسایی در حافظیه 1350
5. منابعمطالعهغزل
امین ریاحی، محمّد. 1368. گلگشت در شعر و اندیشهی حافظ. تهران: علمی.
اهلی شیرازی.1344.کلّیات مولانا اهلی شیرازی.بهکوشش حامد ربّانی. تهران: کتابخانهی سنایی.
اهور، پرویز.1336/1363. کلک خیالانگیز( فرهنگ جامع دیوان حافظ). 2ج. تهران: زوّار/ بارانی.
حافظ شیرازی خواجه شمسالدین محمد. 1361. دیوان خواجه حافظ شیرازی. تصحیح سید ابوالقاسم انجوی شیرازی. چ 4. تهران: جاویدان.
خرمشاهی، بهاءالدین. 1366. حافظنامه. 2ج. تهران: علمی و فرهنگی.
رجایی بخارایی، احمدعلی. 1340. فرهنگ اشعار حافظ.تهران: زوّار.
زرّینکوب، عبدالحسین. 1354. کوچهی رندان. تهران: امیرکبیر.
ـــــــــــــــــــــ . 1368. نقش بر آب. تهران: معین.
سعدی شیرازی، شیخ مصلحالدین عبدالله. 1340. متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی. بهکوشش مظاهر مصفّا. تهران: کانون معرفت.
سودی بسنوی، محمّد. 1366. شرح سودی بر حافظ. ترجمهی عصمت ستارزاده. 4ج. چ6. تهران: نشر زرین و نگاه.
شبستری، شیخ محمود. 1385. گلشن راز. تصحیح بهروز ثروتیان. چ 2. تهران: امیرکبیر.
قزوینی، محمد. 1324 و1325. «بعضی تضمینهای حافظ (تکمله)».یادگار. س1. ش5.
مصفّا، ابوالفضل. 1369. فرهنگ ده هزار واژه از دیوان حافظ. تهران: پاژنگ.
مطهری، مرتضی. 1378. آینهی جام، دیوان حافظ(همراه با یادداشتها). تهران: صدرا.
نیساری، سلیم. 6/1385. دفتر دگرسانیها در غزلهای حافظ. تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی/نشر آثار.
هروی، حسینعلی.1367. شرح غزلهای حافظ. 4ج. تهران: نشر نو.
( این قسمت برای صرفهجویی در صفحات، بهوسیلهی ناشر از متن شرح جدا و یکجا، در بخش منابع کتاب ذکر شده است).
در اینجا بر ذمّهی خود میدانم که از فرد فرد کسانی که در این کتاب از اندیشه و فکر روشنشان استفاده کردهام، از صمیم قلب سپاسگزاری کنم، اما بیش از همه، مدیون استفادهی دایمی و بیوقفه از آثار چند مؤلف گرانقدر هستم که آثارشان همیشه همدم و راهنما و دستگیر من بوده است و بارها و بارها از آنها استفاده کردهام و اگرچه جابهجا، به استفاده از اثر ایشان، اشاره کردهام ولی ممکن است گاهی از فرط ارتباط، غفلتی در ذکر استفاده از آنها شده باشد که پیشاپیش پوزش میطلبم این کتابها عبارتاند از:
1. حافظ خانلری: از روزی که این کتاب منتشرگشت و نسخهای از آن را خریدم، تا به امروز، همیشه بهعنوان منبعی قابل اعتماد و علمی مورد استفادهی من بوده است و انس همیشگی با این کتاب سبب شد تا کتابی با نام احوال و آثار دکتر پرویز ناتل خانلری (تهران: طرح نو، 1379) بنویسمٍٍ؛ زیرا علاوه بر آنکه چند سال افتخار شاگردی ایشان را در دورههای فوقلیسانس و دکتری زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران داشتهام، این سرافرازی نیز نصیبم بوده است که پایاننامهی دکترای خود را به راهنمایی ایشان بگذرانم، همچنین امانت علمی و دقت ایشان در تصحیح دیوان حافظ، به من جرأت داد که با اطمینان به نزدیکبودن این چاپ به آنچه حافظ سروده است، همهی توان خود را به نگارش این شرح، بر اساس چاپ خانلری، صرف کنم و پیوسته سیمای بزرگوار و نجیبانه و استادانهی ایشان را در برابر چشم خود داشته باشم.
2. فرهنگ واژهنمای حافظ:از دکتر مهیندخت صدیقیان، این کتاب برای یافتن کاربرد واژهها و ترکیبها در دیوان حافظ، پیوسته با من بوده و لحظهای نبوده است که از آن استفاده کنم و شادیروان آن بانوی سختکوش را که با این تألیف، کار حافظپژوهان را بسیار آسان کرده است؛ آرزو نداشته باشم و تندرستی همسر و فرزندان ارجمند وی را از خداوند نخواهم.
3. حافظنامه:از استاد بهاءالدین خرمشاهی، این کتاب اولین مشوق و راهنمای من برای تنظیم این اثر بوده است و در هر بیت و غزلی که شرح کردهام، بهنوعی بدان مراجعه و از آن استفاده کردهام، ولی متأسفانه این کتاب تنها شرح 250 غزل حافظ را در بر دارد و شاید اگر استاد خرمشاهی، همهی دیوان حافظرا شرح میکردند، من هرگز به صرافت تألیف این کتاب نمیافتادم (دربارهی این شرح راهگشا، سخنرانی مفصلی در دانشکدهی ادبیات شیراز داشتهام که خوانندگان را به بخشی از آن که در خبر جنوب چاپ شده است، ارجاع میدهم)تندرستی و دیرزیستی مؤلّف بزرگوار این اثر، آرزوی دیرین من است و این کتاب را چون برگ سبزی، به حضور ایشان میبرم.
4. حافظ انجوی: انجوی شیرازی در این کتاب، علاوه بر مقالهی بسیار مستند و مستوفایی که دربارهی عصر حافظ نوشتهاند، زحمت کمنظیری هم دریافتن شواهد و نمونههایی کشیدهاند که شباهتهای شعر حافظ را به پیشینیانش نشان میدهد و پس از چاپ این اثر ارزشمند، بسیاری از کسانی که دربارهی استقبال و اقتباس حافظ از گذشتگانش سخن گفتهاند، وامدار مساعی مشکور انجوی هستند و نگارنده نیز در این کتاب هرچه در بخش موسیقی کناری غزل، دربارهی شباهت غزلها با شعر شاعران گذشته آورده است، از این کتاب، برداشته است، مگر آنکه مأخذ دیگری را نشان داده باشم.(در کتاب حافظ و پیدا و پنهان زندگی مفصلاً دربارهی میراث ادبی انجوی گفتوگو کردهام.)
5. فرهنگ ده هزار واژه از دیوان حافظ:از شادروان ابوالفضل مصفی، این کتاب اصلیترین دستمایهی نگارنده در شناخت معنی ظاهری و لغوی واژهها بوده است و به همین دلیل، در بخش معنی واژههای این کتاب، همیشه مدیون زحمات مؤلف آن شادروان دکتر ابوالفضل مصفّی هستم.
6. شرح غزلهای حافظ:از شادروان دکتر حسینعلی هروی، این کتاب به دلیل در برداشتن شرح تمامی غزلیات حافظ، بهترین منبع برای مراجعه در درک معانی ابیات غزلها بوده است، اما هرگز پیش از شرح غزلها بدان رجوع نکردهام و همیشه یافتههای خود را در مورد معنی ابیات، با آن سنجیدهام، برای آن بزرگوار آرزومند شادی روح و آرامش جاوید هستم.
7. در جستوجوی حافظاز آقای ر. ذوالنّور:مؤلّف دانشمند این کتاب آقای ر. ذوالنّور، با زحمتی قابل تقدیر همهی کلیات حافظ را، توضیح داده است و به این جهت این کتاب را میتوان دارای جامعیتی ممتاز دانست و اینجانب، همیشه با دقتی خاص، بدان توجه داشته است.
8. متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی: این کتاب بیش از چهلوهفت سال است که همیشه با من است و من عشق به سعدی و شیفتگی به او را مدیون آن هستم، شاعر و استاد بزرگوار و همیشه عزیز، دکتر مظاهر مصفّا ـ که عمرش دراز و تنش همیشه درست بادـ مقابلهی این کتاب را بر عهده داشتهاند و تعلیقات بسیار سودمندی برآن افزودهاند که کار هر سعدیپژوهی را بسیار آسان میکند و من که در دیوان حافظنیز، همیشه روح زندهی سعدی را در تجلی میبینم، در شرح هر غزلی از حافظ، خود را نیازمند مراجعه به این نسخه میدیدهام.
در پایان این مقدمه وظیفهی خود میداند که بر روان پاک حافظپژوهانی که در این اثر از ایشان یاد شده است، بهویژه علامهی قزوینی، دکتر قاسم غنی، دکترعبدالحسین زرینکوب، دکتر عبّاس زریاب خویی، دکتر محمد امین ریاحی، که از آثار ارزشمندشان بیشتر متمتّع شدهام، درود بفرستم و برای همهی زندگانی هم که در این کتاب از آنان مطلبی ذکر شده است، بهویژه دانشمندان ارجمند، دکتر شفیعی کدکنی، بهاءالدین خرمشاهی، هاشم جاوید، استاد فتحالله مجتبایی، مهرداد نیکنام و ابراهیم قیصری سپاسگزاری کنم و برای آنان عمر طولانی و باعزّت و تندرستی آرزو نمایم.
همچنین از الطاف همکار گرامی جناب آقای دکتر کامران تلطّف، استاد بخش مطالعات خاور نزدیک دانشگاه آریزونا، که علاوه بر اینکه کتابخانهی خود را در اختیار اینجانب گذاشته بودند، از پیشنهادهای سازندهی ایشان نیز در این کتاب بهرهها بردهام و از دوستان عزیزی که در ایران، مشوق و همراه من بودند بهویژه آقایان علیاصغر محمدخانی و کورش کمالی سروستانی صمیمانه سپاسگزارم.
از ریاست محترم پژوهشگاه علوم انسانی و مسئولان محترم انتشارات آن مؤسسّه بهویژه جناب آقای ناصر زعفرانچی و همکارانشان که چاپ و انتشار این اثر، مرهون همت و کوشش والای آنان است و ویراستار محترم این کتاب سرکار خانم کاووسی حسینی، بینهایت متشکرم و برای همگان از درگاه خیرالحافظین، تندرستی و توفیق آرزو میکنم.
دکتر منصور رستگار فسایی
استاد بازنشستهی دانشگاه شیراز
و عضو بخش مطالعات خاور نزدیک
دانشگاه اریزونا ـ توسان- امریکا
1.attieration