نگاهی به جهان ادبیات در سال ۲۰۱۳
سمیرا قرایی
سال ۲۰۱۳ برای جهان ادبیات سالی پرجنجال نبود. نه نوبل ادبی به کسی تعلق گرفت که سانسور را امری لازم بداند، نه تصویر داستاننویسی بر جلد مجله تایم نشست،و نه نام نویسنده جوانی در لیست درگذشتگان ادبی سال نقش بست. با این همه جهان ادبیات در سال ۲۰۱۳ نیز لحظهها و حواشی منحصر بفرد خود را داشت که در متن پیش رو فهرستوار به آنها اشاره خواهیم کرد.
جوایز ادبی:
• نوبلی برای داستانکوتاه
در مهر ماه سال جاری، آکادمی نوبل آلیس مونرو، داستاننویس کانادایی، را به عنوان برنده نوبل ادبیات انتخاب کرد. خانم مونرو که ۸۲ سال دارد تاکنون ۱۴ مجموعه داستان منتشرکرده و آکادمی نوبل از او با نام «استاد داستانکوتاه » یاد میکند.
آلیس مونرو را استاد به تصویر کشیدن روابط زن و مرد، زندگی در شهرهای کوچک و دورافتاده و آسیبپذیری حافظه و خاطره میدانند. نویسندهای که در بین علاقهمندانش به خاطر داستانهای عمیق روانشناسانهای که ذات و نهاد بشری را توصیف میکنند، محبوبیت دارد. منتقدان ادبی میگویند که مونرو در ساختار داستان کوتاه انقلابی بر پا کرده است. داستان را از جایی که انتظار آن را نداری آغاز میکند و سپس در زمان جلو و عقب میرود و نوعی سرخوشی و شوخطبعی پنهانی در آثارش دارد که علاقهمنداناش آن را به بزرگشدنش در مناطق روستایی کانادا ربط میدهند.
«زندگی عزیز» تازهترین مجموعه داستان مونرو است که سال گذشته منتشر شد و به نظر میرسد که آخرین مجموعه او نیز باشد، چرا که در ماههای اخیر و در مصاحبههای مطبوعاتیاش گفته که دیگر خیال نوشتن ندارد.
اما از مهمترین حواشی نوبل امسال، هیجان مطبوعات ادبی انگلیسیزبان پس از انتشار نام آلیس مونرو به عنوان برنده نوبل ادبیات بود. در دو سال گذشته آکادمی نوبل به سراغ نویسندگان گمنامی رفته بود که آثارشان بهشکل وسیعی به زبان انگلیسی ترجمه نشده بودند یا به زعم رسانههای انگلیسیزبان بسیار سیاسی بودند.
گذشته از این، انتخاب یک داستانکوتاهنویس نیز با واکنشهایی همراه بود. ژانر داستان کوتاه در غرب چندان محبوب نیست و به اندازه رمان از آن استقبال نمیشود و به همین خاطر بسیاری از منتقدان این اقدام آکادمی نوبل را نگاهی انقلابی به این گونه ادبی برجسته اما بدنام دانستند. کرولاین آدرسون در مقدمهای در اینباره برای روزنامه گلوباند میل خطاب به ژانر داستان کوتاه میگوید: لکههای سیاه را از روی صورتت پاک کن، امسال سال تو بود. سالی که تو به بزرگترین جشن دعوت شدی و همه، یعنی همه، میخواستند با تو برقصند.
آلیس مونرو سیزدهم زنی است که در تاریخ نوبل ادبیات این جایزه را از آن خود میکند. آکادمی نوبل در ده سال اخیر و با گنجاندن نام چهار زن در میان نام برندگان، تا حدودی نشانداده که نگاه مردسالارانه آکادمی در حال تغییر است.
تاکنون چندین تک داستان از جمله «چهره»، «پل معلق» و «رادیکالهای آزاد» در مجلات ادبی ایران منتشر شدهاند و مجموعه داستانهای «فرار» (مژده دقیقی، نیلوفر) «گریزپا» (شقایق قندهاری، نشر افق) و «دورنمای کاسلراک» (زهر نیچین، افراز) نیز به شکل کتاب به زبان فارسی منتشر شدهاند. همچنین فیلم سینمایی «کنعان» به کارگردانی مانی حقیقی بر اساس داستانی با نام «تیر و ستون» از مجموعه «رویای مادرم» (ترانه علیدوستی، مرکز) ساخته شده است.
• گنکور برای پیادهنظامان جنگ جهانی اول
نزدیک به یکصد و ده سال از عمر یکی از معتبرترین جوایز ادبی جهان یعنی جایزه فرانسوی گنکور میگذرد. جایزهای که از سیمون دو بووآر تا رومن گاری، میشل ولبک و پاتریک مودیانو، به برجستهترین رماننویسانی که آثارشان به زبان فرانسه منتشر شده تعلق گرفته است.
سال ۲۰۱۳ انتشاراتی آلبن میشل رمانی منتشر کرد که میشود گفت تمامی جوایز مهم سال فرانسه را از آن خود کرد. جایزه گنکور، جایزه آکادمی فرانسه برای بهترین رمان سال و جایزه فمینا. این رمان «بدرود عرش» نام داشت و پییر لومتر آن را نوشته بود.
داستان این کتاب داستان آلبر و ادوآر، دو سرباز پیادهنظام جنگ جهانی اول است که پس از بازگشت از جنگ حس میکنند جامعه فرانسه آنها را پس میزند. فرانسهای که مردگانش را نقدیس میکند و زندگاناش را فراموش. هر دوی آنها این احساس را دارند که همه چیز خود را بیهیچ دلیلی در راه وطن فدا کردهاند. اما به جای آنکه تسلیم ناامیدی و افسردگی شوند، تصمیم میگیرند تا با حقهای دل مردم را به دست آورند و بعد نقشههای دیگری را عملی کنند.
پییر لومتر در گفتگو با مجله پاریس متچ این کتاب را یک رمان تاریخی میداند، رمانی که وقایع جنگ جهانی اول را به شیوهای متفاوت روایت میکند. روایتی که متعلق به آنهایی است که در جنگ زنده ماندند، از جنگ زنده برگشتند و فرانسه بر دوش آنها بالا رفت. لوتر میگوید که این رمان رمانیست درباب بیعدالتی و اشتیاقی که باید برای جوانانی داشت که جانشان را فدای وطنشان کردند.
•«من بوکر» برای نویسنده ۲۸ ساله
جایزه «من بوکر» امسال در تاریخ ۴۵ ساله خود رکودی تازه بر جای گذاشت و برای اولین بار به کتابی تعلق گرفت که نزدیک به ۹۰۰ صفحه است. میگویند این کتاب طولانیترین کتابی است که تاکنون برنده بوکر پنجاه هزار پوندی شده است.
النور کاتن نویسنده بسیار جوان اهل نیوزلند است که برای دومین رمان خود با نام «اجرام آسمانی» برنده جایزه بوکر شده است.
داستان این رمان متمرکز بر ماجراجوییهای والتر مودیست که در سال ۱۸۶۶ در پی یافتن طلا به نیوزلند میآید و در نخستین شب اقامتاش در محفل ۱۲ مرد محلی از داستانهای عجیب و غریب و مرموز منطقه میشوند: فاحشهای که میخواسته خود را بکشد، مرد پولداری که گم شده و ثروت کلانی که در خانه یک دائمالخمر بختبرگشته پیدا شده است. میگویند ساختار رمان «اجرام آسمانی» ماهرانه است، یک داستان ارواح هوشمندانه است و مخاطب بهشکلی بیوقفه میخواهد صفحه به صفحه جلو برود و رمان را رها نکند. میگویند پیچیدگی ساختاری این رمان هراسآور است و جالب آنکه نویسندهاش در زمان نگارش این رمان تنها ۲۵ سال داشته است. النور کاتن پیش از این برای رمان اولش با نام «تمرین» که برای تز فوقلیسانساش نوشته بود نیز نامزد جایزه اورانج شده بود.
• سروانتس
جایزه ۱۲۵ هزار یورویی و معتبر سروانتس امسال به النا پونیاتوسکا، نویسنده و روزنامهنگار مکزیکی رسید. جایزه سروانتس که نوبل ادبیات اسپانیاییزبان محسوب میشود، هر ساله به یک نویسنده اسپانیایی زبان برای تقدیر از یک عمر فعال ادبی داده میشود.
النا پونیاتوسکا از مطرحترین نویسندگان و روزنامهنگاران مکزیکی است که بیش از دهها رمان، نمایشنامه و دفتر شعر منتشر کرده است و در اغلب رمانهایش به طبقات زیردست جامعه مکزیک میپردازد. طبقهای که احساس همدردی زیادی با آن دارد. پونیاتوسکا، چهارمین زنی است که در طول حیات ۳۷ ساله جایزه سروانتس، آن را از آن خود می کند.
درگیریهای ادبی:
• جاناتان فرنزن و مشکلاش با جهان مدرن
یکی از بزرگترین جنجالهای جهان ادبیات در سال ۲۰۱۳ به مقالهای مربوط است که جاناتان فرنزن، نویسنده آمریکایی در ماه سپتامبر در روزنامه گاردین منتشر کرد و تبعات و بحثهای مربوط به آن هنوز ادامه دارد. فرنزن در مقالهای با عنوان «مشکل جهان مدرن در چیست؟» به رشد بیتوجهی و بیتفاوتی انسانهای امروز به اطراف خود و غرقشدنشان درجهان تکنولوژی و شبکههای اجتماعی میپردازد. فرنزن که پیشتر در نخستین مقاله از کتاب مجموعه مقالات «دورتر» به پدیده فیسبوک پرداخته بود، یکی از جدیترین و عبوسترین منتقدان شبکههای اجتماعی چون فیسبوک و توییتر دانسته میشود. کسی که بارها متهم به لادیسم (ضدیت با ماشینیشدن) شده است.
فرنزن در مقاله طولانیاش به هر که میتواند و میخواهد میتوپد. از سلمان رشدی گرفته (فرنزن مینویسد که موجب ناامیدی است که نویسندهای چون سلمان رشدی، «نویسندهای که باید عقلاش بیشتر از اینها برسد» ، تسلیم توییتر شده) تا جف بزوس، موسس آمازون دات کام (فرنزن مینویسد: در جهان کوچک اطراف من، که میشود گفت ادبیات آمریکاست، کسی مثل جف بزوس شاید دجال نباشد، اما حتما یکی از آن چهار سوار آخرالزمان است.) فرنزن که نوشتن رمانهایی چون «اصلاحات» و «آزادی» را در کارنامه دارد و به گواه مجله تایم بزرگترین داستاننویس زنده آمریکایی است، مقالهاش را با محوریت معرفی و بررسی آثار یک منتقد اتریشی با نام «کارل کروس» پیش میبرد.
کروس، هجونویس خشمگینی بود که جهان اطرافش و وضعیت وین آن سالها (سالهای پایانی قرن نوزدهم) برایش غیرقابل تحمل بود. فرنزن از عشقاش به کروس میگوید و از این که تا چه حد با او همداستاناست.
فرنزن میپرسد برای انسانی که نمیخواهد به این پدیده «باحال» فیسبوک و توییتر بپیوند یا محصولات اپل به دست راه برود و پز بدهد، آیا راه نجاتی وجود دارد؟ جمله به جمله مقاله فرنزن و ایدههایی که مطرح میکند خواندنی است و ستودنی، هرچند نه برای همه. مقاله فرنزن خشم شدیدی را در جامعه مجازی و مطبوعات دنیای انگلیسی زبان برانگیخت. عظمت نام فرنزن و اعتبارش انقدری بود که همگان او را خواندند و به او واکنش نشان دادند و البته واکنش قریب به اتفاق منتقدان، از مجله اسلیت گرفته تا آبزرور، نیویورکر، نیو ریپابلیک و روزنامه دیلی تلگراف همگی منفی و خشمگین بود و تیترهای تندی نظیر «دهنگنده باز هم شروع میکند» یا «مشکل جاناتان فرنزن چیست؟» آنها را رهبری میکرد. در میان تمام این مقالات واکنشی و مقاله درخشان فرنزن اما همچنان این سئوال برای خواننده باقی میماند که آیا روزهای باشکوه ناشران بزرگ که نویسندهای را برمیگزیدند و به جهان معرفی میکردند تمام شده؟ آیا این روزها باید با فحشهای سلمان رشدی که در توییترش نثار اسلامگرایان پاکستانی میکند کنار بیاییم؟ شکوه این روزها را، شبکههای اجتماعیاش و لافزنیهای نویسندگان بیکتاب و به قول فرنزن «حرفمفتزنهای مشهور توییتر» را که کتابهای هم را تبلیغ میکنند در چه چیز باید جستجو کنیم؟ فرنزن همه اینها را به مسئله مدرنیته ربط میدهد و به تفصیل دلیل خود را توضیح میدهد. دلایلی که چیزی جز استهزای او از سوی «کاربران فیسبوک و توییتر» چیز دیگری برایش به همراه نداشت و یکی از بزرگترین جنجالهای ادبی سال ۲۰۱۳ را آفرید.
• نامی که از پرده برون افتاد
در سال ۲۰۱۳ در انگلستان یک رمان جنایی منتشر شد با نام «آوای فاخته» که نوشته نویسنده تازهکاری بود با نام رابرت گالبریث. رمانی که به گواه خوانندگاناش شروعی درخشان بود برای نویسندهای جوان و تازهکار و البته اثری درخشان در توصیف جزئیات لباسهای زنانه توسط یک نویسنده مرد.
یکی از خبرنگاران روزنامه ساندی تایمز پس از مطالعه این کتاب، در توییتر خود نوشته بود که این کتاب فوقالعاده است و به نظر نمیرسد که کار یک تازهکار باشد. سپس شخص گمنامی در جواب توییتر او گفته بود که نویسنده این رمان تازهکار نیست و خانم جی. کی رولینگ است. بعد خبرنگار از این فرد ناشناس پرسیده بود: تو از کجا میدانی؟ و کاربر گمنام نیز گفته بود: میدانم! و بعد صفحه توییتر خود را حذف کرده بود.
پس از این اتفاقات سردبیر ساندی تایمز وارد داستان میشود و تحقیقات خود را آغاز میکند و پس از چند روز تقریبا مطمئن میشود که این کتاب کار نویسندهای تازهکار نیست. سردبیر ساندی تایمز به کارگزار جی. کی. رولینگ، خالق مجموعه هری پاتر، ایمیل میزند و میگوید: «من فکر میکنم رابرت گالبریث همان جی. کی . رولینگ است. آیا ممکن است با یک جواب ساده پاسخ سئوال مرا بدهید؟» فردای آن روز کارگزار رولینگ به ساندی تایمز میگوید که بله نویسنده خود خانم رولینگ است. البته بعدتر معمای کاربر گمنام توییتر نیز فاش میشود و مشخص میشود که یکی از وکلای شرکت راسلز، (شرکتی که امور حقوقی رولینگ را برعهده دارد) این راز را به خانمی که دوست صمیمی همسرش بوده گفته و آن زن نیز نتوانسته راز را نگه دارد و در توییتر آن را لو داده است. این پرونده با شکایت رولینگ از این شرکت حقوقی به پایان رسید.
رفتگان جهان ادبیات:
شیموس هینی: شاعر و نمایشنامه نویس ایرلندی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۵ روز هشتم شهریورماه درگذشت. میگویند او با اشعارش میتوانست شفا دهد یا کوهها را جابهجا کند و مرگش ضایعهای بود برای زبان انگلیسی. تاریخ ادبیاتنویسان میگویند که هینی پس از دابلیو. بی. ییتس بزرگترین شاعر ایرلندی است و البته ایرلند کشوری است که در آن همه، از رئیسجمهور تا مردم عادی، شاعرند. پل مولدون، شاعر ایرلندی در توصیف هینی به روزنامه نیویورکتایمز میگوید: «ییتس با آنکه معروف بود، ولی مثل هینی روی مردم تاثیر نداشت. هینی و ایرلند یک چیز بودند و از هم جداییناپذیر. هینی یک راکاستار بود که از قضا شعر هم میگفت.» نخستین شعری که شیموس هینی را به شهرت رساند، «کندن» نام داشت. هینی در بخشی از این شعر میگوید:
بیلی ندارم که مثل آنها به دنبال مردم بیفتم.
اما در دستانم، بین انگشتان دستانم
قلمی چمباتمه زده است.
با این قلم زمین را خواهم کند.
دوریس لسینگ:
داستاننویس و برنده نوبل ادبیات در سال ۲۰۰۷ روز ۲۶ آبانماه در ۹۴ سالگی درگذشت. لسینگ خالق دهها رمان، مقاله، داستان کوتاه و شعر است و زندگی پرفراز و نشیباش در شهرها و قارههای مختلف، از ایران گرفته تا آفریقا و انگلستان، در بسیاری از داستانهایش بازتاب داشته است. میگویند که او باستانشناس روابط بشری است، کسی که روان بشری را در بهترین رماناش، «دفترچه طلایی»، استادانه کاویده است. «دفترچه طلایی» شناختهشدهترین و محبوبترین رمان لسینگ است که به گفته منتقدان ادبی کتاب بالینی یک نسل بوده است.
چینوآ آچهبه: داستانگو، رماننویس اهل نیجریه و مبارز روشنفکر در فرودین ماه و در ۸۲ سالگی درگذشت. آچهبه را پدر ادبیات آفریقا میدانند و نخستین آفریقایی که داستانهایش از آفریقا و از کشورش، نیجریه، به زبانهای دیگر ترجمه شد و شهرت جهانی پیدا کرد. آچهبه داستاننویسی را از سالهای منتهی به استقلال نیجریه آغاز کرد که از یک سو برای سالیان الگوی داستاننویسی نویسندگان آفریقایی شد، و از سوی دیگر خوانندگانی از سرتاسر جهان را مخاطب قرار داد و از رنجهای کشور و نژادش برای آنها گفت.
از دویستمین سال انتشار غرور و تعصب تا نشت داستانهای سالینجر
جهان ادبیات در سال ۲۰۱۳ حواشی مختصر دیگری نیز داشت. سال ۲۰۱۳ دویستامین سال انتشار رمان «غرور و تعصب» نوشته جین آستین بود و این برای انگلیسیها فرصتی بود تا جهان داستانی نویسنده محبوبشان و یکی از پرخوانندهترین نویسندگان جهان را جشن بگیرند. مطبوعات انگلیسی زبان به ویژه روزنامه گاردین در این زمینه مقالات و یادداشتهای درخشانی منتشر کردند.
از جمله مجموعه یادداشتهای نویسندگان سرشناسی چون سباستین فالکز (خالق رمان جدیدی از مجموعه جیمزباند) و پی. دی جیمز (از مشهورترین جنایینویسان و خالق رمان «فرزندان بشر» ) درباره شخصیتهای آثار آستین و خوانش این شخصیتها از منظرهای مختلف. اما انگلیسیها تصمیم گرفتند که این چهره سرشناس را از لای کتابهای ادبی دربیاورند و وارد زندگی روزمره مردم نیز بکنند. بانک انگلستان تصمیم گرفت که از سال ۲۰۱۷ چهره جین آستین را روی اسکناسهای ده پوندی چاپ کند. اتفاقی که نه تنها برای ادبیات دوستان بلکه برای بسیاری از فعالان حقوق زن اتفاقی خجسته محسوب میشود، چرا که تا امروز تنها تصویر ملکه انگلستان به عنوان یک زن روی اسکانسهای پوند چاپ میشده است.
اتفاق قابل توجه دیگر در حوزه ادبیات داستانی آمریکا نشست سه داستان از جی. دی. سالنجر بود. نویسنده مردم گریز، اما محبوب امریکایی که در سال ۲۰۱۰درگذشت و ناطوردشت، محبوبترین رماناش، تاکنون ۶۵ میلیون نسخه در جهان فروش داشته است. این سه داستان که هیچ کدام پیش از این منتشر نشده بودند روز دهم آذرماه در وبسایتهای اشتراک فایل ایمگور و مدیا فایر منتشر شدند و برای ساعاتی علاقهمندان بسیاری توانستند آنها را دانلود کنند. این داستانها در اختیار دانشگاه پرینستون و دانشگاه تگزاس بودند و اگر کسی میخواست آنها را بخواند باید تنها تحت نظارت یکی از اساتید به کتابخانه این دانشگاهها میرفت.
بر اساس قوانین مربوط به حق مولف این داستانها تا ۵۰ سال بعد از مرگ سالینجر، یعنی سال ۲۰۶۰ قابل انتشار نبودند. یعنی احتمالا به عمر من و شما قطع نمیداد. در مستندی که امسال از زندگی سالینجر با حضور دخترش منتشر شد، گفته میشود که بخش اعظمی از نوشتههای سالینجر منتشر نشده باقی مانده اند. آنطور که دختر سلینجر در این مستند میگوید انبوهی از دستنوشتههای او در گاوصندقی بزرگ در اتاق خواب نویسنده نگهداری میشده است و باز بر اساس گفتههای دختر سالینجر قرار است چهار داستان تاکنون منتشر نشده از این نویسنده، بین سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۲۰ منتشر شوند.