دکتر منصور رستگار فسایی
شرح غزلی از حافظ ×
غزل 172
دولت بیدار
1
2 3 4 5 6 7 8 | سحرم، دولتِ بیدار، به بالین آمد
مژدگانی بده، ای خلوتیِ نافهگشای! گریه، آبی، به رخِ سوختگان، باز آورد مرغِ دل، باز، هوادارِ کمانابرویی است چون صبا، گفتهی حافظ، بشنید از بلبل |
| گفت: «برخیز که آن خسرو شیرین آمد» تا ببینی که نگارت، به چه آئین آمد!!
ناله، فریادرسِ عاشقِ مسکین آمد ای کبوتر! نگران باش، که شاهین آمد گریهاش، بر سمن و لاله و نسرین آم عنبرافشان، به تماشایِ ریاحین آمد |
در دفتر دگرسانیها این بیت هم آمده است:
شادی یار پریچهره، بده بادهی ناب |
| که می لعل، دوای دل غمگین آمد |
اختلاف نسخهها
2. *ح:که نگارین 3. *م: نافهی مشکین 4. ک:گرچه آبی 5. ب ی م:باز هواخواه 6. ی:ساقیا باده ده و غم 7. *ز م:بر سمن و لاله و نسرین 8. ط:چو صبا
1. ساختار غزل
الفـ موسیقی بیرونی غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن: بحر رمل مثمّن مخبون اصلم.
در هر مصراع این غزل، 14هجا وجود دارد که 5 هجای آن کوتاه و 9 هجای آن بلند است.
بـ موسیقی کناری غزل: از غزلهای ردیفدار حافظ است که در آن ردیف «آمد» است و قافیه در کلمات بالین، شیرین، آئین و... قرار دارد.
جـ موسیقی درونی غزل: در این غزل، حضور دو مصوّت بلند «ای، آ» به ترتیب در قافیه و ردیف غزل سبب شده است تا این دو صدا در محورهای طولی و عرضی غزل بیشتر شنیده شوند؛ بهطوریکه صدای «ای» در بیت اول و دوم، 4بار؛ در بیت سوم، 3 بار؛ و صدای «آ» در بیت نخست، 5بار؛ در بیت دوم و هشتم، 7بار؛ در بیت سوم و ششم، 6 بار و در بیت چهارم و پنجم، 8بار تکرار میشود.
در حوزهی واجآرایی صامتها، نیز دو صدای «ر، د» در غزل بیشتر به گوش میرسد.
بهلحاظ موسیقی معنایی و هنری نیز، در این غزل از صنعت تشخیص و زندهانگاری، ایهام و تناسب و مراعات نظیر، تداعی سازگارها و لفّونشر... استفاده میشود.
2. نوع غزل
از غزلهای وصفی، عاشقانه، شطحی و عبرتانگیز حافظ است که با مایههای مدحی نامرئی و ظریف همراه است. دکتر غنی عقیده دارند که این غزل دربارهی شاهشجاع است و احتمالاً در روزهای توقّف شاهشجاع، در میدان سعادت، بیرون دروازهی شیراز و در روزهای اول ورود او به شهر، سروده شده است و شادمانی حافظ را از اینکه شاهی که، به فضل و آزادگی مشهور است بر سر کار میآید، نشان میدهد.(تاریخ عصر حافظ ،242 تا 244 )
این غزل با طلوع صبح و شادی و امید دیدار یار و فرارسیدن بهار آغاز میشود و بخت بیدار و بلند شاعر، به سراغ وی میآید و به او مژده میدهد که معشوق ( که در اینجا با شاه شجاع، یکی میشود) با زیبایی تمام و جلوهی بینظیر خود دارد به شهر درمیآید و بهار توبهشکن، از راه میرسد و به همین سبب، از سر ذوق به گریهی درمیآید و آبی بر آتش غمهای خویش میریزد:
گریهی شام و سحر، شکر که ضایع نگشت / قطرهی باران ما، گوهر یکدانه شد (6/165)
و میبیند که به کام دوستان و نامرادی دشمنان، آن یار کمانابرو و آن آهوی ختن (شاه ) دارد بازمیگردد.
در بیت هفتم و هشتم غزل، دو معنای متفاوت دیگر مطرح میشود که حافظ بهرغم آنکه خود شاد است که دعاهایش مستجاب شده و وضع تغییر کرده است؛ غم دیگران و غصّهی ازدسترفتن جانهایی که از بدعهدی و پیمانشکنی روزگار، در جنگها و درگیریهای روزگارش نابود میشدند، او را غمناک میسازد و ابر بهاری را مویهگر این رنجها و بربادرفتن زیباییهای گل و نسترن قرار میدهد.
در بیت آخر نیز شاعر، این خلوتی نافهگشای که چون دهان میگشاید مشک از دهانش فرومیریزد، خود نیز از کلام سحرآمیز خویش در انعکاس اندیشههایش به ذوق میآید و سخن خویش را، که چون زمزمهی بلبلان، همه را مجذوب خود میکند، میستاید و باد صبا را با دامنی عنبرافشان، به تماشای ریاحین گلزار خود میکشاند.
استاد هاشم جاوید، در مقالهای مفصّل و مستند نشان دادهاند که حافظ در بیت بیت این غزل، چه از لحاظ لفظی و چه معنوی، بهنوعی تحت تأثیر خسرو و شیریننظامی قرار داشته است مثلاً: « ... حتی رسم بدعهدی ایّام، را هم حافظ با نکتهسنجی شگفتانگیز خویش، بسیار آگاهانه، در اول بیت [7] آورده است، بدعهد، خسرو است که با همهی ادعای بیقراری در عشق شیرین به سراغ شکر میرود...»(جاوید، 1375: 188ـ173)
3. معنی واژههای غزل
بیت 1: سحرم دولت بیدار به بالین آمد:سحر، دولت بیدار، به بالین من آمد./ سحر:سحرگاهان، وقت سحر./ دولت:بخت بیدار من: بخت و اقبال./ دولت بیدار: بخت بیدار من: من خواب بودم؛ ولی بخت مژدهبخشِ من بیدار بود و سحرگاهان به سراغ من آمد./ به:بر سر، بالای./ بالین: بالش، مخّده، وساده، مجازاً بالای سر.
نرگسش، عربدهجوی و لبش، افسوسکنان / نیمهشب، دوش، به بالین من آمد بنشست (2/22)
شب رحلت هم از بستر روم در قصر حورالعین / اگر در وقت جاندادن، تو باشی شمع بالینم (8/346)
گفت:مژده داد، شادباش گفت./ برخیز:از بستر بلند شو، بیدار شو./ آن خسرو شیرین: آن یار، آن معشوق: حافظ در این تعبیر وصفی هنرمندانه که بهمعنی آن شاه شیرینکار است، از یکسو نام دو عاشق و معشوق نامور یعنی خسرو و شیرین را ذکر میکند که نظامی در منظومهی خسرو و شیرینخود، داستان عشق شورانگیز آنان را بهنظم کشیده و از طرفی این دو را یکی کرده و از آن استعارهای برای محبوب ساخته است و سرانجام، ایهام خسرو بهمعنی شاه و شیرین بهمعنای شکرین را نیز بر آن معانی افزوده و در نتیجه این کاربرد را بسیار هنرمندانه، ارائه داده است./ آمد:مضارع قریبالوقوعی است که بهصورت ماضی ارائه شده است. میرسد و میآید.
بیت 2: قدح:جام بزرگ شراب./ درکش: برگیر و بنوش، بردار و بنوش./ و:سپس، بعد از آن./ سرخوش:قید حالت است بهمعنی سرمستانه، با سرمستی و مستی و بیخبری و شادی./ به:برای./ تماشا:باهم پیادهرویکردن، تفرّج و شادی، سیاحت، به گشتوگذار پرداختن، تفریح و شادیکردن./ بخرام:با خیال آسوده، قدم بزن و راه برو./ تا: که./ ببینی:مشاهده کنی، تماشا کنی./ نگارت:معشوقت، معشوق زیبایت که در زیبایی چون نقاشیهای مانی است./ آیین: رسم و راه و ترتیب./ به چه آیین:با چه شکوه و عظمت و زیبایی تصورناپذیری./ آمد:دارد میآید و از راه میرسد.
بیت 3: مژدگانی: پاداشی که به آورندهی خبر خوش میدهند. زبانمزد./ بده:ببخش، عطاکن، بپرداز./ خلوتی:خلوتنشین، خلوتگزیده، اهل خلوت، معشوق، همسر گوشهگیر، کسی که دیگران در حرم و حریم وی راه ندارند و دور از چشم نامحرمان است./ نافهگشای:کسی که وقتی دهان میگشاید، بوی خوش دهان یا خوبی سخنش، مثل این است که در نافهی مشک را باز کرده باشند و بوی خوش آن، همهجا را خوشبو ساخته و همگان را خوشآیند باشد./ ختن: ترکستان چین یا سرزمینی که بخشی از ترکستان شرقی به شمار میآمد و به داشتن آهوانی، که ناف مشکین داشتند، معروف است./ صحرای ختن:از سرزمین ختن، از دشتهای ختن./ آهوی مشکین: صفت و موصوف: غزالالمسک، آهویی که نافهی مشکین دارد، آهوی صاحب مشک، آهویی است که در ناف خود، مشک دارد که مادهای سیاه است و عطری خوش میدهد. شاعر در اینجا محبوب یا ممدوح خود را به آهوی مشکینی تشبیه کرده که از دوردستها ( بهطور تمثیلی: چین) با ارمغانی از عطر و مادّهی خوشبوی مُشک ( خیر و خوبی و مبارکی)به شیراز روی نهاده است.
بیت 4: گریه:اشک و اشکریختن، گریه و گریهکردن./ آب:در اینجا علاوه بر معنی ماء، بهمعنی تازگی و طراوت و شادابی است و با سوختگان تناسب دارد و آبی است که آتش را خاموش میکند و سوزش دل سوختگان را فرومینشاند./ سوختگان:عاشقان، کسانی چون من که در آتش عشق سوخته و گداختهاند./ گریه، آبی به رخ سوختگان بازآورد:اشک توانست تر و تازگی و طراوتی در صورت من به وجود بیاورد. روی پژمردهی مرا تر و تازه کند./ ناله:فریاد، فریادکشیدن و از درد نالیدن با زاری دعا کردن و از خدا یاری خواستن./ فریادرس:کسی یا چیزی که به داد کسی میرسد و حق او را ادا میکند و از وی رفع ستم میکند./ مسکین:بیچاره و رنجور و ناتوان./ گریه فریادرس عاشق مسکین آمد:گریستن و دعاکردن، به داد من عاشق رنجور رسید و فریادرس من شد.با «مشکین» بیت قبل تناسب لفظی دارد./ آمد:شد.
بیت 5: مرغ دل:اضافهی تشبیهی است دلی که چون مرغ است. حافظ معمولاً دل را به مرغ تشبیه میکند به همین سبب است که دل پر میزند و در هوای معشوق است و به دام او میافتد:
مرغ دل را صید جمعیّت به دام افتاده بود / زلف بگشادی، زشست ما بشد نخجیر ما (7/10)
دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست / وز آن خط چون سلسله، دامی نفرستاد (4/105)
از راه نظر، مرغ دلم گشت هواگیر / ای دیده نظر کن که به دام که درافتاد (2/106)
باز:باز هم، دوباره، مجدّداً. ایهامی هم به باز پرندهی شکارگر دارد که بین مرغ، باز، کبوتر، شاهین، هوا، کمان و شکار (که ذکر نمیشود ولی عملاً از سخن دریافت میشود)رابطهی مراعات نظیری و تناسب و تداعی ایجاد میکند./ هوادار:از ترکیب هوا بهمعنی عشق و دار بهمعنی دارنده: عاشق، دوستدار، هواخواه. ایهامی نیز به هوا: آسمان دارد که جای پرواز پرندگان است./ کمانابرو:یاری که ابروانش مثل کمان، خمیده و قوسمانند است./ کبوتر:پرندهای است زیبا و ضعیفپرواز که در اینجا تصویری برای مرغ دل شاعر است./ نگران باش:نگاه کن، مواظب باش، مراقب باش، حواست را جمع کن./ شاهین: عقاب، که پرندهی بسیار تیزتک و نیرومند است که با سرعت و قدرت خویش، هر پرندهای را شکار میکند و در اینجا تصویری است برای معشوق کمانابرو که با توانایی فراوان، مرغ دل عاشق را شکار میکند./ شاهین آمد:عقاب، حمله کرد: عقاب دارد به تو حمله میکند و به شکار تو میآید.
بیت 6: ساقیا:ای ساقی!/ می بده:شراب بریز، به ما شراب بنوشان./ غم مخور:پروایی نداشته باش، نترس./ غم مخور از دشمن و دوست:از هیچکس، چه دوست باشد و چه دشمن، پروا و ترسی نداشته باش و بیمناک مباش./ که:زیرا./ به کام دل ما:مطابق میل و آرزوی ما، با کامیابی ما./ آن بشد و این آمد: لفّ و نشری دلپذیر است که آن، به دشمن و این، به دوست برمیگردد؛ یعنی آنچنانکه من آرزو داشتم، دشمن (: امیر مبارزالدین ) رفت و از حکومت برکنار شد و دوست؛ یعنی شاه شجاع آمد و پیروزمندانه بر تخت سلطنت نشست.
بیت 7: رسم بدعهدی ایّام:شیوه و سنّت عهدشکنی و بیوفایی روزگار و زمانه./ چو:وقتی که./ دید:مشاهده کرد، فهمید، دریافت و شناخت./ ابر بهار: اضافهی تخصیصی و نسبت، ابری که خاص فصل و ایّام بهار است. مثل ابر بهمن./ گریهاش...آمد:گریهاش گرفت، بارید و اشک ریخت./ سمن:یاس، یاسم، یاسمن، یاسمون: گلی با رنگ سفید یا زرد یا کبود است که بوتهای بلند و بالارونده دارد. و در شعر فارسی به سبب بوی خوش و لطافتی که دارد، تصویر قرار میگیرد و حافظ از آن تصویرها و ترکیباتی چون سمنبوی، سمنسای، سمنپرورده و باصفا میسازد.
سمنبویان غبار غم چو بنشینند بنشانند / پریرویان، قرار دل، چو بستیزند، بستانند (1/189)
سنبل:گلی از تیرهی سوسن، با گلهای خوشهای بنفش و خوشبو است که در هند آن را سنبلالطیب میخوانند و در پزشکی کاربرد دارد و حافظ از آن تصاویری برای زلف و خوشبویی و سیاهی آن میسازد:
هم جان بدان دو نرگس جادو سپردهایم / هم دل بدان دو سنبل هندو نهادهایم (5/358)
بتی دارم که گرد گل، زسنبل سایبان دارد / بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد (1/116)
نسرین: گلی که به نسترن یا نسترون معروف است و بسیار خوشبو و سفید است که پرچمهایی طلایی دارد.
رسیدن گل و نسرین به خیر و خوبی باد / بنفشه شاد و خوش آمد، سمن صفا آورد (4/141)
بیت 8: گفتهی حافظ:شعر و غزل حافظ، سرودههای حافظ./ شنید:گوش کرد./ عنبرافشان:درحالیکه بوی خوش عنبر را در هوا میپراگند،/ ریاحین:جمع ریحان: اسپرغم، اما در اینجا توسعّاً بهمعنی گلها و سبزهها است.
4. معنی بیتهای غزل
بیت 1: سحرگاهان که در خواب بیخبری بودم، ناگاه بخت بیدار به سراغ من آمد و به من مژده داد که بیدار شو که دوران غم و اندوهت سپری شد و آن شاه شیرینکار، به فرمانروایی رسید.
بیت 2: (و اینک به آزادی میتوانی)جام شراب برگیری و سرمست و شاد به باغ و صحرا بروی و به تماشای گلها بپردازی و ببینی که محبوبت با چه شکوهی دارد به شهر شیراز درمیآید.
بیت 3: (و مرا گفت که) ای حافظ خلوتنشین! به من زبانمزد بده که چنین مژدهای برای تو آوردم و به همین مناسبت، دهانت را چون نافهای از مشک، بگشای و با سخنان و شعر دلانگیزت، دربارهی این حادثه، عطر خوش سخن بگو و بوی مشک را در هوا پراکنده ساز که یار تو، آن آهوی صحرای ختن، دارد به شیراز بازمیآید.
بیت 4:سرانجام، آنهمه اشکها، گریهها و دعاهای من دلسوخته به ثمر رسید و (از این خبر) تازهروی و شادمان گشتم و نالههایم به فریاد دل عاشق من رسیدند و معشوق من به شیراز، بازگشت.
بیت 5:ای کبوتر دل من، به هوش و مراقب باش که باز هم آن یار ابروکمان و آن شاهین خوششکار دارد به شکار دل من میآید و من دوباره، هوادار و هواخواه او هستم.
بیت 6:ای ساقی! بیپروا برای من شراب بیاور و از هیچکسی چه دوست باشد و چه دشمن، پروایی نداشته باش که کار روزگار بر وفق مراد و کام دل من است و دشمن رفته و دوست به پادشاهی نشسته است.
بیت 7:ابر بهار بدان دلیل میگرید که این روزگار بیوفا و پیمانشکن را شناخته است و دلش به حال گلها و سمن و سنبل و نسترنی، که روزگار به آنها فرصت نمیدهد، میسوزد و میگرید.
بیت 8: باد خوش صبحگاهی چون شعر مرا از دهان بلبل خوشآوا شنید، چنان به ذوق آمد که خود به تماشای گلها آمد و بوی خوش آنها را برداشت و در هوا پراکنده ساخت.
× دکتر منصور رستگار فسایی ، شرح تحقیقی دیوان حافظ ، چلد دوم، ص 560 ، پژوهشگاه علوم انسانی