دختر گل فروش در شعر نورانی وصال وسه شاعر دیگر:
چهار شاعر برای دختر گلفروش شعر سرودهاند:
1-حکیم کسائی مروزی
2-رهی معیری
3-شهریار
4-نورانی وصال.
از کسائی مروزی
گلفروش
گل نعمتی است هدیه فرستاده از بهشت
مردم کریمتر شود اندر نعیم گل
ای گلفروش،گل چه فروشی برای سیم؟
وز گل عزیزتر چه ستانی به سیم گل
از رهی معیری
لا له فروش
آن لاله نام لاله فروشی کند همی
از زلف خویش غالیهپوشی کند همی
بی زر چو پا نهی بدکانش کند خروش
ور زر دهی چو غنچه، خموشی کندهمی
گر خویشتن به سیم فروشد ،عجب مدار
کان سیم چهره،لاله فروشی کند همی
شهریار
دختر گلفروش
ای گلفروش دختر زیبا که می زنی
هر دم چو بلبلان بهاری صلای گل
نرم و سبک به جامه ی گلدوز زرنگار
پروانهوار میخزی از لابلای گل
حقا که همنشین گلی ای بنفشه مو
سیمای شرمگین تو دارد صفای گل
آن چهره بر فراز گل از ناز و نوشخند
چون ماهتاب بر چمن دلگشای گل
بر عاج سینه سنبل گیسو نهاده سر
جان می دهد به منظرهء دلربای گل
گلزار مینمایدم آفاق در نظر
از نغمهء تو بلبل دستانسرای گل
خود غنچه ی گلی و قبا گل،متاع گل
من شکوهء تو با که برم،با خدای گل
مانا تو هم چو بلبل و پروانه،ای پری
روح منی،که بال زند در هوای گل
گل بیوفاست،آنهمه گردش چو من مگرد
ترسم خدا نکرده نبینی وفای گل
من نیز باغبان گلی بودم،ای پری
مزدم همه تحمل خار جفای گل
پروانهوش که سوزد و افتد به پای شمع
آخر گداختی من و دل را به پای گل
تعریف میکنی گل خود را و غافلی
کز عشوه ی تو جلوه نماند برای گل
پیش تو خود فروشی گل نازکانه نیست
این از کجا و قصه ی شرم و حیای گل
از نوشخند،مشق شگفتن دهی به گل
با لعل تو به خنده در آرد ادای گل؟
ای گلفروش دختر زیبا،خدایرا
رندند بچهها،نهبرندت به جای گل
عبدالوهاب نورانی وصال
گلفروش
ای گل فروش از گل زیبا میان باغ
دامان خویش را چه کنی پر برای سیم
با ساق سیمگون وگر ای نازنین ترا
دل بال و پر چرا زند،اندر هوای سیم
دیدار گل هماره فزاید ترا نشاط
تا خود بری چه مایه نشاط از لقای سیم
ای نازنین که دامن گل می بری ز باغ
داند خدا،کسی ندهد گل به جای سیم
هر بامداد خندهزنان ای بهار حسن
آزار گل چرا کنی اندر هوای سیم
بر ساق سیمگون تو،گل بوسه می زند
اینجاست لب گشادن گل،در ثنای سیم
گر گل به زر خرند،نه گل را خریدهاند
زر دادهاند،چو نگری،در بهای سیم
ای گلفروش در سر این کار عاقبت
ترسم فدا کنی گل خود را برای سیم
" اخگر " فروردین 1329 - شماره ویژه، صفحه 50 تا 51