Quantcast
Channel: دکتر منصور رستگار فسائی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 261

در گذشت جهان شاه سیسختی ، مرگ عاشقی بزرگ

$
0
0

 

 دکتر منصور رستگار فسایی

 

در گذشت جهان شاه سیسختی

 مرگ  عاشقی بزرگ 

 

بیش از چهل سال بود که " جهانشاه " را می شناختم  و به او ارادت می ورزیدم و امروز که در روزنامه ی خبر جنوب ، اطلاعیه ی درگذشتش را خواندم ،اندوهگین و غصه دار ، با خود گفتم که باز هم  فرهنگ ما یکی از عاشقترین معلمان، نویسندگان و مترجمان صدیق خود را از دست داد ،کسی که بیش از ۶۵ سال از عمر پر ثمرش را با همه ی توان در خدمت فرهنگ این  سر زمین ایزدی گذرانید ، خدایش بیامزاد و با فرشتگان و پاکان و نیکان همنشین بداراد  که نامش جاوید و مایه روسپیدی همه ی عاشق پیشگان علم وادب در فارس است. 

استاد جهانشاه سیسختی ،چه جوان بود و چه پیر ، چه در دوران تدریس و ریاست  صادقانه و پر کارش دربخش زبان فارسی دبیرستان دانشگاه شیراز- که من نخستین بار در اوایل سال ١٣۵٠ اورا در انجا دیدم- ، چه در هنگامی که  در روزنامه ی پارس شیراز هر روزه تر جمه یی از سلکسیون  را با هدف هدایت فرهنگی و سلامت فکری و جسمی مردم ،منتشر می کرد ، چه وقتی که همان کار را پس از تعطیل پارس در خبر جنوب ادامه می داد و مقالاتی کوتاه و فشرده  با عنوان " پارسی را پارس بداریم "  را هم به ان اضافه کرده بود وخوانندگان این روز نامه را  که منهم همیشه در زمره ی انان بوده ام ،  بهره مند می کرد  و چه  وقتی که در انتشارات نوید او را می دیدم که به دنبال چاپ کتابهایش بود،  همیشه اورا "جهانشاه عاشق"  می یافتم ، عاشقی با با تمام معانی متصور بر ان .

عاشق معلمی و افتخاراتی که با ان کسب کرده بود ، عاشق شاگردانی که تربیت کرده بود  و حالا که دکتر و مهندس واستاد و... صاحب افتخار شده بودند، پیشش می امدند و دستش را می بوسیدند و کتاب برایش می اوردند و در نامه هایشان از او و زحماتی که برای  انان کشیده بود سپاسگزاری می کردند

 

معلمی  ،همه ی زندگی وی و عشق هستی او بود ، اوعاشق نوشتن و تر جمه کردن و انتشار مقالاتش بود ، مثل این که بی این کارها نمی توانست نفس بکشد ، برای او نوشتن معنای معلمی کردن  و معلمی کردن معنای زنده بودن داشت و  همیشه می اندیشید که به شاگردان و مستمعان بیشتر نیاز دارد بنابر این ،بی وقفه می خواند می نوشت و ترجمه می کرد و بلافاصله منتشر می ساخت تا عطش معلمی خود را تسکین دهد، برای او درس دادن در کلاس مخاطبانی معدود داشت ، اما نوشتن و ترجمه کردن و انتشار اثارش در روزنامه ها ، مخاطبانش را نا محدود می  ساخت و فارغ از هر سن وسالی ، شاگردان معنوی او را بیشمار می کرد، او عاشق همیشه شاگرد داشتن و همیشه معلمی کردن بود و برایش فرقی نمی کرد که شاگردانش در کلاس باشند یا از طریق روزنامه ها و کتابهایش از او درس بیاموزند

جهانشاه ، معلم عاشق و نویسنده و مترجم معلم بود ،معلمی که رسالت معلمی را خوب می شناخت و حتی یک لحظه از عمر خود را  جدا از ان نمی گذرانید 

او با هر رفتار و کردار و نوشته و سخنی  نشان می داد که فقط معلم است  وهرجا که شاهد امری بود که که با رسالت معلمیش نمی خواند ،با آن   به ستیز می پرداخت و بسیار راحت و بی تعارف لب به انتقاد از آن می گشود ، بارها پس از برخی سخنرانیها در  سمینارها ،  بر می خاست و با شجاعت از انچه که بدان اعتقاد داشت سخن می گفت و هفته ها و ماهها دنبال ان بحث و گفتگو ها را در نوشته ها و گفتارهای خود ادامه می داد.


بسیار ساده پوش و ساده زیست بود، در دوران بازنشستگیش من همیشه او را با کاپشن یا کتی سفید یا ابی می دیدم ، پیاد روی را دوست می داشت و در سالهای عمرش بیشتر رفت و امد هایش با تاکسی بود ، خانه اش در یکی از کوچه های خیابان زرگری قرار داشت وما با هم در یک خیابان  زندگی می کردیم ، در خیابان زرگری  و من ،بارها در همین خیابان سعادت دیدار و هم صحبتیش را می یافتم،

در دوران باز نشستگی و پیری ، عاشقتر از همیشه می نمود ،اگر چه روزگار پشتش را خم کرده بود ولی  هرگز  قامت عشقش  راشکسته و ناتوان نساخته بود  ، در همه ی جلسات شعر خوانی و انجمن های ادبی و سمینارهایی که از او دعوت می شد شرکت می کرد و حرف دلش را مثل هر عاشق دیگری مطرح می کرد ولی در هیج جا  سخن بی جا و بی دلیل نمی گفت .

او مثل هر معلم عاشق دیگری به مال و نعمت دنیوی دلبستگی نداشت ، اهل بخشش و استغناء بود ، جز حقوق بازنشستگیش در امدی نداشت واز نوشته ها و اثارش در امدی چندان به دست نمی اورد ، اما  وقتی  ناچار شد  کتابهایش را بفروشد تا سقف خانه اش را تعمیر کند ،شاید دردناک ترین روزهای عمراو ودوستانش  بوددر عین حال  هرگز از زندگی شکایت نداشت ، لحظه های شادش وقتی بود که  اثری از اومنتشر می شد  و بی درنگ ان را  با یادداشتی  مهربانانه ،به در منزل  دوستانش می اورد و هدیه می کرد  و تو می توانستی براحتی عظمت روح بی نیاز و شادی معنوی او را اشکارا مشاهده کنی .

اما امروز که  او به ابدیت پیوسته است  و ما لحطه هایمان را  با انتظار محتوم  پیوستن  به او می گذرانیدیم ،قدرش را بیشتر از همیشه می دانیم  و بر روان پاکش درود می فرستیم و یقین می دانیم که او برای همه ی کسانی  که اورا می شناختند ، شاگردی اورا کرده  ویا از نوشته هایش بهره برده بودند  زنده ی ماندگار است  . گرمی آتش عشق نامیرای  او مایه گرمی دلهای آنان خواهد بود.

                                                                            

                                                                           

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 261

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>