دکتر منصور رستگار فسایی
نثر فارسیمعا صر و انواعآن *
هیچیکاز ادوار ادبیایران، از حیثنثر، همچوندورهمعاصر، پربار و برومند نبودهاستو تا اینحد از جهتمضمونو مطلبتنوعنداشتهاستو طبعاً بهتریننمونههاینثر فارسی، در ایندورهبهوجود آمدهاست. آنچنانکهباید ایندورهرا در تاریخادبیاتفارسی، «دوراننثر» نامید. علتمهماینامر آناستکهنثر فارسیدر ادوار سابقبرایبیانموضوعهایمحدودیاز قبیلتاریخو اخلاقو گاهیفلسفهو پند و بعضیاز رشتههایعلوم، بهکار میرفت. اما در دورةمعاصر، مقاصد نثر وسعتیافتو مسائلسیاسیو اجتماعیو افسانهسراییو علومجدید و انتقادهایاجتماعی، بهصورتجدّ و هزلو تصریحو تعریضبهمیانآمد و روزنامهنویسیمعمولشد و گروهخوانندگان، بتدریجفراوانشدند و نویسندهبهخلافسابق، معدودیاز اهلفضلرا مخاطبندانست، بلکههدفآثار خود را فهمقاطبهخوانندگانقرار داد. نثر را بیشاز شعر، برایبیانمقاصد بهکار رفتو دیگر با سرمشقهاییکهاز دیرباز برایشعر وجود داشت، روبرو نبود. بدینمعنیکهبرایبسیاریاز مطالبو موضوعاتیکهدر نثر معاصر مطرحشد، نمونههایکاملیدر ادبیاتقدیم، وجود نداشتو بهجایآنچهذوقعامهقید و سدّیدر راهپیشرفتنویسندهایجاد کند، در اینجا نویسندهمیتوانستبا دادننمونههایجدید ادبی، ذوقعمومرا پرورشدهد و رهبریکند. در دورهمعاصر از مهمتریناموریکههمدر نهضتفکریایرانیانو همدر تحولشیوهنثر فارسیتأثیر عظیمداشت، عبارتبود از سفر و سیاحتایرانیاندر کشورهایاروپاییو نوشتنسفرنامهها، تأسیسروزنامهو رواجروزنامهنویسیو مجلهنویسیو رونقبازار ترجمهو رماننویسیو داستانکوتاهو نمایشنامهو تآتر و رواجطنزنویسیو انتقادهایاجتماعیو تحقیقاتتاریخیو تتبعاتادبیکههر یکاز اینموارد همبهتوسعهفرهنگو رشد اجتماعییاریرسانید و همبهقدرتو غنا و نفوذ روزافزوننثر منجر گردید .
میراثاندیشگیمشروطیت، بر بنیاد دو مکتبعمدهفلسفیاروپا، یعنی«خردگرایی» و «فلسفهاثباتی»، استوار بود کهمنجر بهظهور اندیشهتعقلیدر ذهنایرانیو خواستاریحکومتقانونو احترامبهحقوقافراد، در نثر فارسیگردید و طبعاً نثر از اندیشهمدرن، اخلاقاجتماعیمدرنو زندگیمادیمدرنسرشار شد .
آقای محمدعلیسپانلو ، نثر معاصر فارسیرا بهرودیپهناور مانند میداند کهدر درازنایگذرگاهش- گذشتهو اکنون- شاخههایفراوانیآنرا مایهور کردهاستکهدارایچهارشاخهاصلینثر روزنامهای، نثر فلسفی، نثر جامعهشناسیو نثر سیاسیو تاریخیاست :
1-5 نثر روزنامهای
ایننوعنثر، کهنزدیکترینپیوند را با زبانمحاورهایدارد و در واقعسیر تحولزبانروزمرهرا نشانمیدهد و سرمقالههایروزنامهها را در رابطهبا اخبار و اقوالعامه، نطقهایسیاسی، وعظهایمترقیو شعارهایروز میسنجد و بهداد و ستدیمیرسد کهحاصلشسادهشدن، روشنگر شدن، خطابیشدنو تعلیمیشدنروزنامههایحوزهمشروطیتاست، در ادامهاینجستجو، پساز سال1300 شمسی، فترتیاز دیدگاهمضامین، میبینیمو جهشیاز دیدگاهمشخصاتفنینثر، سپسبهعصر مقالاتآتشینمیرسیم، عصر کوفتنبر اعصاباجتماعو تحلیلرویدادهایجامعه، اینشیوهرا در بازتاباندنحقایقسیاسی، روانی، بومشناختیو جامعهشناسیملاحظهمیکنیمو میبینیمکهنثر روزنامهایبهمرزهایتابناکیاز بابتاصولفنی، مثلاً مصاحبهمطبوعاتییا نگارشمطبوعاتی(رپرتاژ) نزدیکمیشود. (ما از ایننثر در بخشهفتماینکتابیعنیادوار نثر فارسیگفتگو خواهیمکرد).
2-5 نثر فلسفی
نثر فلسفیپساز گذر از نثر معروفآخوندی «خواجهنصیر، ناصرخسرو» در قبالنثریکهدر آنعنصر پارسیغلبهدارد و بهنسبتپارسینویسانمتقدمراهمیبرد «نثر باباافضلیا سهروردی» در دورهجدید، دگرگونیهاییخاصمییابد، ابتدا از راهترجمهو اقتباسپا میگیرد و کسانیچون محمدعلیفروغی سیر حکمتدر اروپا را تألیفمیکنند و سپسکسانیچون باقر هوشیار، محمود هومن، احمد فردید، حمید عنایت، منوچهر بزرگمهر ، آنرا غنیمیسازند و نثر فلسفیدانشگاهیبهوسیلهکسانیچوناحمد آرام، محمود صناعی، ناصرالدینصاحبالزمانی، علیمراد داوودی، رضا داوری بهکمالمیرسد .
3-5 نثر جامعهشناختی
ایننثر، با ترجمهکتباروپاییآغاز میشود و اذهانایرانیانرا با دانشجامعهشناسیآشنا میکند و مؤسساتو بنیادها و احزابسیاسیو مؤسسهمطالعاتو تحقیقاتاجتماعی، در غنایآنسهیممیشوند و کسانیچون امیرحسینآریانپور، شاپور راسخ، باقر پرهام، جمشید بهنام، احمد اشرف، داریوشآشوری، آنرا رونقمیبخشند.
4-5 نثر سیاسیو تاریخی
در اینزمینهمیتواناز نثرهایفکاهی، فکریو ادبیو سیاسی، قصههایکودکان، نثر متونروانشناسیو اقتصادینامبرد کهاقبالو همّتصاحبانعلاقهدر طبقهبندیو شناساییآنها، پرتو مستقیمتریبر گنجهایدوردستنثر فارسیمعاصر میافکند .
5-5 نثر دبیری
با انقلابمشروطیت، دگرگونیشگرفیدر نثر فارسیرویداد و سهشیوه، «داستانی»، «مطبوعاتی» و «دبیری» در آنپدید آمد. نوعنخستینرا میرزا حبیباصفهانی، در ترجمهداستان «حاجیبابا اصفهانی» پایهگذاشتو جمالزاده در مجموعه«یکیبود یکینبود» بهتعقیبو تقلید آنپرداختو از آنپسبه هدایت و علوی و چوبکرسید.
نثر مطبوعاتیرا دهخدا پدید آورد و بهدستروزنامهنگارانبعد از مشروطیتسپرد و راهو رسماو در دورانهایمختلفبا نویسندگانمجلهها و روزنامهها ادامهیافت.
اما نثر «دبیری» کهویژهنگارشخطابهها و مقالهها و پژوهشهاستاول، از قلمدولتمردانیچون قائمقامفراهانی تراوید و سپسبههمّتدولتمدارانیچون فرهاد میرزا، معتمدالدوله، میرزاعلیخانامینالدوله و میرزا حسنعلیخان، امیرنظامگرّوسی، پرورشیافتو سرانجامبهگروهیاز دانشورانرسید کهدر شمار نخستیناستاداندانشکدهادبیاتتهرانبودند، از میاناینگروهشادروانان، احمد بهمنیار، سعیدنفیسی و بدیعالزمانفروزانفر ، جلوهایفزونتر یافتند و مکتبنثر دانشگاهیرا بنیاد گذاشتند، نثر اینانچند ویژگیداشتکهاز آنجمله، یکیپیراستگیعبارت، در لفظو معنیبود:
«... در دامنهالوند، مردمبر امیرعلاءالدینشوریدند، جنگسختیدرگرفت، علاءالدینیارایبرابرینداشت. کهتوانستهاستهرگز سیلخشممردمستمدیدهرا فرو نشاند؟ کهتوانستهاستدر برابر تندباد دادخواهانپایداریکند؟ علاءالدیندستگیر شد، او را بهچهار میخزدند، دیدگانیازدهپسر جوانویرا میلکشیدند و کور کردند، مردمخشمگینهرگز رحمندارند ... »
بهکلامرساتر، نویسندهدر ایننوعاز نثر، میکوشید تا اندیشهخود را چنانسادهبیانکند کهعباراتاو از هرگونهپیچشو پیرایهایدور بماند و بهجایزیورهایبیهودةلفظی، از استحکام«دستوری» برخوردار باشد. بههمینجهتبود کهاندکیپیشاز مشروطیت، نثر مسجّعقائممقام، جایخود را بهنثر روان امینالدوله سپرد و سپساز قلمبهمنیار و سعید نفیسی جوشید و بیآنکهبا زبانکوچه، درآمیزد، سادگیو استواریبههمپیوستو بهیاریذوقسلیم، اجزاء جملهرا جابهجا کرد و فیالمثلعبارت«باید بهحالوطنگریهنمود» را بهعبارت«برحالوطنباید گریست» مبدّلساخت.
پرویز ناتلخانلری، پروردهمکتبنثر دانشگاهیو وارثبلافصلسهتنیاستکهاشارهشد ولیتأثیر شیوةبهمنیار را در نثر خویشبیشتر پذیرفتهاستو در نهایتخود نثریمستقلپدید آوردهاستکهویژهاوستو با نوشتهمعاصرانشهمانند نیست. بنابراین، اگر خانلریبنیادگذار نثر جدید «دبیری» نباشد. بیگمانمؤثرتریننویسندهاینمکتباستو تمامکسانیکهدر طیدو نسلبدینشیوهقلمزدهاند. از او تأثیرپذیرفتهاند، در «نثر دبیری» خانلری، عناصر دوگانه: سادگیو استواریبههمدرآمیختهو شیوهنگارشاو را از طریقعنصر نخستینبهسیاقزبانروز و از سویعنصر دومبهنوشتههایکهنپارسینزدیککردهاست، اما عنصر سوم نثر خانلری زیباییواژهها و اسلوبترکیبآنهاستکهایننثر را بهسطحیکاثر هنریمیرساند و شیوةنگارش خانلری را از دیگرانممتاز میکند، زیرا برخلافکسانیچونشادروان مجتبیمینویی کهترجیحمیدادند که«تعداد بیشتریاز مردمنوشتهآنانرا بفهمند، تا شمار معدودیاز برگزیدگانآنرا بپسندند، خانلری، معتقد بود کهباید بهگونهایبنویسد کهعلاوهبر آنکهمطلببیانمیشود، زیبا نوشتنرا همبهمخاطبانخود بفهماند» او عقیدهداشتکهدرستترینشیوةنوشتن، همانسیاقحرفزدناست، لذا میکوشید کهنهتنها کلماتثقیلعربیرا با واژههاینامأنوسفارسی، بلکه«وجوهوصفیافعال» را در نثر خود راهندهد و از برکتاینکوششها بود کهاز یکسو، نوعینزدیکیو خویشاوندیبا زبانروز را و از دیگر سو، سادگیو استوارینوشتههایقرونچهارمو پنجمرا بهیاد میآورد. اما سومینعنصر نثر او که«زیبایی» است، محملظاهریندارد و مستقیماً از درونمفاهیمشمیتراود. بهعبارتسادهتر، تنها ترکیبواژهها و یا شیوهجملهبندینیستکهنوشتههایخانلریرا زیبا جلوهمیدهد، بلکهتازگیو شیواییمفاهیماستکهبر کلماتو جملات، فروغی از جمالمیافکند و اینزیباییدرونیو معنویمایهایبر آنسادگیو استواریمیافزاید کهحاصلآننثریهنرمندانهاستو چنیننثریاستکهبا ماهیتانعطافپذیر خود، طیفیاز تنوعرا پدید میآورد و در قلمرو بیان، فراخناییشگرفمیسازد کهاز یکسو، سرمقالههایسخنو کتابهایتحقیقدر زبانشناسیو عروضفارسیو از یکسو ترجمهداستانیچون تریستان و ایزوت را دربر میگیرد و هنر خانلری را در شیوهنثرنویسی، آشکار میسازد.
6-5 نثر دانشگاهیو پژوهشی
از هنگامیکهدر سال1313 دانشگاهتهرانپدید آمد و توانستگروهیاز استادانبزرگرا بهتعلیمو پژوهشفراخواند، آموزشعالیدر ایرانشکلو سمتو سوییروشنپیدا کرد و مخصوصاً در دانشکدهادبیاتدانشگاهتهران، با فراهمآمدنمردانبزرگیکهدر ادبو تاریخو فرهنگایرانو اسلامتبحر کافیداشتند، نهضتیبسیار مؤثر در پاسداریاز زبانفارسیو فرهنگایرانیو اسلامیشکلگرفتو کار پژوهشدر ادبو دانشهاینظری، رونقیبسزا یافتو ایناستادانبا استفادهاز شیوهها و روشهایعلما و ادباء و محققانفرنگ، چون ادوارد براون، نیکلسن، هرتسفلد، مارکوارت، نولدکه، اته، مینورسکی و ... بهتحقیقاتو تتبعاتادبیارزندهایدستزدند کهبیسابقهبود. در اینمیانتصحیحو نقد متون، در سرلوحهکار اینگروهقرار گرفتو آثار ادبیمعتبر منثور و منظوم، با دقتو حوصلهفراوانو با روشیعلمیو دقیق، تصحیحشد. کار تحقیقو بررسیدربارةزندگیو احوالو آثار ادبا، شعرا، فلاسفهو بزرگانعلمیو ادبیو فرهنگینیز جداً دنبالشد و تدوینلغتنامههاییچونلغتنامهدهخدا و فرهنگمعینبهعنوانکتابهایمرجعو تدویندائرةالمعارفهاییچوندائرةالمعارفمصاحبکتابشناسیها، فهرستکتبخطیو چاپیو تألیفکتباساسیچون وزنشعر فارسی، حماسهسراییدر ایران، مزدیسنا و ادبفارسی، دستور زبانفارسی، سبکشناسی و تحقیقدر فرهنگو ادبایرانباستانو تصحیحتفسیرهایقرآنمجید چون کشفالاسرار میبدی با جدیتدنبالشد.
در ایندورهپژوهشگراندانشگاهتهرانو خارجاز آنرا، میتوانبهدو دستهتقسیمکرد، گروهنخستکسانیبودند کهبا پیرویاز ایرانشناساناروپاییراهخود را پیمودند کهکارهایآنانارزشتحقیقیبسیار دارد و میتواناز آنانبهعنواناستاداننسلاولیاد کرد مانند، محمد قزوینی، مشیرالدولهپیرنیا، محمدعلیفروغی، عباساقبالآشتیانی، محمدتقیبهار ملکالشعرا، بدیعالزمانفروزانفر، جلالهمایی، سعید نفیسی، سید احمد کسروی، محیططباطبایی، ابراهیمپورداد و ... .
گروهدومکسانیبودند کهشاگردانو تربیتشدگاننسلاولبودند و با نگرشیامروزیتر و با تسلطبهزبانیا زبانهایخارجیبیشتر، بهارائهکارهاییدقیقو نوظهور و بسیار مفید دستزدند، مانند دکتر خانلری، دکتر معین، دکتر صفا، دکتر زرینکوب. اما استادانهر دو گروه، بهسنتهایادبیو ارزشهایکهنوفادار بودند و در شکلگیرینثر دانشگاهیتأثیر فراوانداشتند، اما از آنجا کهنخستینگروهاغلبتحصیلاتقدیمهداشتند و در حوزههایعلمیهدرسخواندهبودند، نثر آناناندکیفخیمو سنگینبود و با سنتهایادبیکهنارتباطبیشتریداشت.
مرحومسعید نفیسینویسندگانقرنچهاردهمهجریرا بهچهار دستهممتاز، تقسیممیکند:
1. نویسندگانآثار ادبیمحضو بهمعنیاخص، کهاینانرمانو نوولو نمایشنامهنوشتهاند چون، دهخدا، صادقهدایت، علیدشتی، جمالزاده، محمد حجازی، بزرگعلوی، کریمکشاورز، احسانطبری، ابوالقاسمپرتو اعظم، حسینقلیمستعان، محمد مسعود، صادقچوبک، آلاحمد، فخرالدینشادمان، حسینمسرور، ذبیحالهبهروز، صبحیمهتدی، دکتر شیرازپور پرتو، حیدرعلیکمالی، رحمتمصطفوی، حسنمقدم، جهانگیر تفضّلی، مشفقکاظمی، فریدونتوللی، زینالعابدینرهنما، سیمیندانشور، صنعتیزادهکرمانی، ا،بهآذین ... .
2. نویسندگانیکهتحقیقاتتاریخیو ادبیکردهاند.. یعنیبهانجامتحقیقاتادبیو تاریخیبهروشاروپاییاندستزدهاند کهنخستمرحوم قزوینی اینراهرا باز کرد و عدهکثیریاز او پیرویکردند مانند: تقیزاده، محمدعلیتربیت، ملکالشعراء بهار، جلالهمایی، احمد بهمنیار، رضازادهمشفق، فروزانفر، عباساقبال، نصراللهفلسفی، مجتبیمینوی، رشید یاسمی، محمدعلیفروغی، محمد معین، ذبیحالهصفا، دکتر پرویز ناتلخانلری، حسینقلیکاتبی، ایرجافشار، مدرسیچهاردهی، مدرسرضوی، زرینکوب، کسروی، فرصتشیرازی، پورداوود، محمود محمود، فریدونآدمیت، سیدعبدالرحیمخلخالی، محمد مقدم، صادقکیا، علیسامی، صورتگر .
3. نویسندگاناجتماعیو سیاسیمثل، صورتگر، مصطفیالموتی، فرجالهبهرامی، رکنزادهآدمیت، جواد فاصل، نظاموفا، شهید نورایی، عبدالرحمنفرامرزی، خواجهنوری، منوچهر بزرگمهر، عباسخلیلی، ناظرزادهکرمانی، علیاکبر کسمایی، رحیمزادهصفوی ... .
4. مترجمانچون رضا شهرزاد، عبدالحسیننوشین، مسعود فرزاد، یوسفاعتصامی، شجاعالدینشفا، ابوالقاسمپاینده، مشفقهمدانی، علیاصغر حکمت، محمد سعیدی، زهرا خانلری، غلامحسینزیرکزاده، قاسمغنی، امیرقلیامینی، مرتضیمیرفخرایی، ذبیحالهمنصوری.
7-5 نثر تعلیمی
عبارتاستاز نثر راست، آموزندهو هدفدار کهشاملمعارفاسلامیو انسانیاز قبیلفلسفه، علوم، نقد، اخلاقو تربیتو ... میباشد.
در ایننوعنثر، نویسندهحکممعلمرا دارد و معمولاً سادگیو روشنیبیان، قوتتعبیر، ایجاز غیرمخلو اطنابغیرمملو همهامکاناتلفظیو معنویو جاذبهتصویر را بهکار میگیرد، تا بتواند در اذهانمستعدانتأثیر و جاذبهایقویبهجایگذارد و نکتهایرا بهآنانبیاموزد و امریرا در اذهانآنانجایگزینسازد و از آنجا کهاز لحاظبلاغی، مراتباذهانمستعد، متفاوتبودهاست، گاهیسادگیو زیباییو زمانینمطعالیگفتار را در اینگونهنثر بهکار بردهاند.
همیشهنثر تعلیمیزبانفارسیکمیا بیشاز صبغهایاز شعر برخوردار بودهاستو چیزیبیشاز رنگو بویشعر را هم، گهگاهدر حد معتدلنشاندادهاستو اینهنر را در آثار خواجهعبدالهانصاری، احمد غزالی، عینالقضاة، روزبهانفسایی و دیگرانمیبینیمکهگاهینثر تعلیمیدری، از شعر فقطوزنو بحر عروضیرا کمدارد، ولیسجعحالتیبهنثر میبخشد کهقدرتتأثیر و جاذبهبیانرا بیشتر میکند. ایننوعنثر حتیگاهیجنبهشعریبهخود میگیرد و اجزاء شعر، در نثر، حلیا ذوبمیشود و موجآندر سراسر کلاممیدود و در همةاینموارد، آنچهلطفو طراوتنثر را حفظمیکند، رعایتاعتدالاست. بدینترتیبتا وقتیکهدر نثر، بینکلاممحاورهو آنچهتعبیر ادبیاست، تفاوتینهادهنیاید و نثر تعلیمیمحضو عاریاز ارزشادبی، از نثر ادبییعنی(آنچههمتعلیمیو همادبیاست) جدا شود، نمیتوانجایگاهنثر فارسیرا تعیینکرد . گاهینیز نثر تعلیمیکهمشتملبر معارفانسانیاز قبیلفلسفهو علومو نقد و فنوندیگر چونزندگینامهها و سفرنامهها، تاریخوقایعنامهها و نمایشنامهها میباشد، جنبهادبیندارد .
8-5 قطعةادبی
نوعینثر توصیفیو توضیحیاست، با زبانیادبیو شعرگونهو سرشار از تعبیرها و تشبیههایرایجو کلیشهایکهمضمونآن، بیشتر شرحعشقهایسوزناکو عوالمرمانتیکجوانییا احساساتخامو پرورشنیافتهنویسندگانآنهاست.
نوشتنقطعهادبیاز سال1300 بهبعد، در مجلهها و نشریات، بسیار متداولشد و امروزهتا حدیاز رونقآنکاستهشدهاست. اینقطعاتنخستینبار در تحتتأثیر ترجمههایاروپاییمنتشر میشد و در ترجمه، شکلاصلیآنها از لحاظطرز نوشتنمصراعها رعایتنمیشد و نخستعنوانشعر منثور داشت، سپساصطلاحقطعهادبیدر مورد آنبهکار رفتکهتا حدّیجنبهتحقیرآمیز داشت، اما بهتدریجایننوعنوشتهپذیرفتهشد. نمونهیکقطعهادبیاز ح.بیدل:
«... روزیکهمن، کوهیاز رنجو حسرتبر پشت، از یکسو میگذشتمو تو بالیاز نشاطو مسرتبر دوش، از سویدیگر میخرامیدی، کاشمیدانستی... کاشمیدانستیکهدوستتمیدارم، کاشآندمکهسر از گریبانغمبرداشتمو تو را دیدمکهمستو بیخبر پیشمیآیی، تو نیز، رو از منظر مطلوبمیگرداندیو مرا میدیدیکهاز دیدنتو چونم... کاشمیدیدیکهتو را چگونهمینگرم، کاشمیدانستیکهدوستتدارم .»
9-5 نثر مقالهایو مقالهنویسی (Essay)
«مقاله»، شاید تعریفناپذیرترینقالبهایادبیباشد، زیرا اولاً شکلجامعو کاملاً درستآنمعلومنیستو دیگر آنکهیکقالبسنتیو جامعاز پیشتعیینشدهندارد. و اگر چهدر ادبکلاسیکما آثاریبهنام«مقاله» وجود دارد (چونچهارمقالهنظامیعروضی) اما آنمقالات، هیچروی، با مفهومامروزیما از مقالهمطابقتندارد، بطور کلیامروزهمقاله، نگارشیاستدربارةموضوعو درونمایهایخاصو مشخصاتیچنانانعطافپذیر و متغیر دارد کهنمیتوانتعریفیدقیقو همهجانبهبرایآنارائهداد. مقالههمیشهبهنثر استو اغلبکوتاهاستو گاهیتعداد واژههایآنبهصد میرسد، اما گاهینیز طولانیتر و یا در حد کتابیاست. مقالهرا میتوانبرایهر نیتو منظوریبهکار برد. مقالهمیتواند بهتوضیحعقیدهایاختصاصیابد یا جنبةترغیبکنندهایداشتهباشد. مقالهبیشتر خصوصیتیتحقیقیدارد و بهرسمیو غیررسمیتقسیممیشود. «مقالهرسمی»، موضوعهایخود را در شکلسازمانیافتهو با نتیجهگیریقطعیارائهمیکند، البتهنهبا زبانیبیشاز اندازهفنی. «مقالهغیررسمی»، آگاهانهاز قطعیتبخشیدنبهموضوع، سر باز میزند و از شاخهایبهشاخهایدیگر میپرد و لحنو سبکیخودمانی، دوستانه، بذلهگویانهو سرسریو شکلیبینظمو حسابنشدهدارد .
مقالهبا ویژگیهایامروزینآنبراینخستینبار، در اواخر قرنشانزدهمدر ادبیاتانگلیسپیدا شد، در آنروزگار نویسندهایبهنام مونتین (Montaigne) دفتریاز نوشتههایشرا تحتعنوان «مقالات» انتشار داد کهباعثرواجچنینشکلو قالبیدر ادبیاتانگلیسیگردید.
مونتین، مبتکر مقالهنویسیدربارهکار خود نوشت:
«منبهعنوانیکنویسندهآنچهرا کهدر مقامیکانساناحساسمیکردمدر «مقالهها» بازگو کردم.»
بدینترتیب «مونتین» ، بهیکخصوصیتمقالهاشارهدارد که«رابطهنظراتو عقاید شخصینویسندهاستبا موضوعیکهمینویسد»، بعلاوهمقاله«نوعیهمبستگیعاطفیبیننویسندهو خواننده، ایجاد میکند» بهنظر هادسن (Hudsen) :
«عنصر اصلییکمقالهواقعی، روراستیو صداقتیاستکهنویسندهبا صراحتلهجهخود و با افشاء منشو خویخود، بینخود و خوانندهاش، پدید میآورد.»
ایجاز نیز یکیاز ویژگیهایمقالهاستو کمگوییو پرمحتواییمقاله، بسیار مهماست. نویسندهمقالهباید اهممطالبرا بهشیوهایرسا و روشنو صمیمیبازگو کند و توجهداشتهباشد کهخوانندةاو متفکر، اندیشمند و مشکلپسند و مجادلهجو استو اینملاحظات، نویسندهرا ملزمو متعهد میسازد کهخوانندگانخود را بشناسد و از شتابزدگیو سطحینگریبپرهیزد و خود را بهجایخوانندهبگذارد و بفهمد کهآیا مقالهاو برایخوانندگانمتوسطو کمحوصله، خشکو خستهکنندهنیستو آیا نرمشو انعطافپذیریلازمرا دارد؟ بنابراین، در یکمقالهخوبو خواندنی، در عینرعایتاصولنوشتن، منطقخاصینیز وجود دارد کهآنرا پذیرفتنیو دلنشینمیسازد، وحدتطرحو نقشهو هماهنگیمطلبو محتوا و الفاظ، در مقالهبسیار مهماست. نویسندهمقالهمانند یکرهبر ارکستر استکهکار نوازندگانمختلفرا هماهنگمیسازد و یگانگیو اتحاد میانمواد مختلفنوشتهاشرا برقرار میسازد. معمولاً مقالهدربارهیکموضوعنوشتهمیشود و خوانندهرا بهنتیجهایخاصمیرساند. بعلاوهمقالهنویسهمیشهباید از حربهذوقشاستفادهکند تا بهتر بتواند شخصیتو منشو خویو فکر و مشربخود را بهخوانندهمنتقلکند. ویرجیناولف (V.Woolf) میگوید:
« یکمقالهخوب، باید پردههایخود را بهدور ما بکشند اما باید اینها پردههاییباشند کهما را در خود بپیچند نهآنکهما را از خود جدا کنند .»
در ادبعرب، مقالاتبهمقالهروایی، مقالهموضوعی، مقالهاجتماعی، مقالهنقدآمیز، مقالهتاریخی، مقالهاجتماعیو سیاسیو فلسفیو علمیو اقتصادیو اسلامیو ... تقسیممیشود.
شادروان دکتر زرینکوب عقیدهداشتکهبا تحولاتیکهدر نثر دورهبیداریبهوجود آمد، نوعتازهایبهنام «مقاله» کهاز مقولهخطابهبود، بهسادگیگرایید و تحقیقاتعلمیو ادبیتا مباحثانتقادیو سیاسیرا شاملگشتو در عینحالمتضمنطرحمسائلو سعیدر حلآنها یا تحقیقدر دشواریهایمربوطبهآنها بود. اما عدمآشناییبرخینویسندگانبا رموز و دقایقفنیایننوع، در بسیاریموارد، مقالاترا فاقد محتوایقابلملاحظهمیساخت. معهذا مقالاتجراید با آنکهفاقد استدلالو برهانقویو اکثر مبتنیبر تخیلو تمثیلو اندرز و مواعظهمینمود، بدانسببکهخطابشبا اذهانعامهبود، در ایجاد مناقشاتفکریو تحریکاندیشههایمخالف، تأثیر میبخشید و غالباً بهنوعیگفتو شنود آمیختهبهقیلو قال، بدلمیشد. البتهنمونههایقدیمتر این«نوع» تازه، در دوراناستبداد ناصری، در معدودیمقالات سید جمالالدین، در نقدهای آخوندزاده و در گفتارهای ملکم، شکلیمشخصیافتو بتدریجقریحهنویسندگیو شوقتعمیقو تحقیقنویسندگانبعضیمقالاترا تا حد قابلملاحظهایاز لحاظتعبیر ادبیغنیو پرمایهساخت.
ضرورتنشر در مطبوعاتادوارینیز، مقالاترا بهسادگیرهنمونشد و شیوهروزنامهنویسییا بهقول ماتیوآرنولد «ادبیاتارتجالی» با نثر «چرند و پرند» دهخدا و جمالزاده، موجبپیدایشنثر واقعنگر سادهاما عاریاز ابتذالشد کهدر مجلات بهار و ایرانشهر و کاوه معمولبود و ادبیاتروز، شمردهمیشد و در نهایتمقالهنویسیخود بهمرحلهایاز تکاملنثر فارسیتبدیلگشت .
از دورهمشروطیتبهبعد، نوشتنمقالاتسیاسیو اجتماعیدر روزنامهها بشدترواجپیدا کرد و مقالاتدارایشیوهخاصاز نثر شد کهباید آنرا «نثر مقالهای» نامید و احتمالاً مهمتریننمونههایآننثر محافظهکارانهو قدیمیگونه محمدعلیفروغیو علامهقزوینی است. و نمونهنثرهایشادابو امروزیآنرا در مقالات دکتر یوسفی، عبدالرحمنفرامرزی، دکتر خانلری، صورتگر، رشید یاسمی، پورداوود، حسنصدر، دکتر اسلامیندوشن، داریوشآشوری، شاهرخمسکوب، و بسیاریدیگر از نثرنویسانمعاصر و اهالیمطبوعاتمیتواندید.
1. مقالهداستانی (Narrative Essay)
مقالةداستانیمقالهایاستغیررسمی، در شکلداستانیو با داستانکوتاهفرقدارد و اینفرقتنها در ساختار سادهتر آننیست، بلکهدر منظور مقالهوار آنظاهر میشود، داستانوسیلهگسترشاندیشهایاست، بیشاز آنکهبهخودیخود، هدفیداشتهباشد، بسیاریاز نوشتههاییکهبرایارائهمنظور و هدفی، از شکلداستانیبهرهمیگیرند، در حقیقتمقالهداستانیهستند تا داستانکوتاه .
- · منصور رستگار فسایی،انواع نثر فارسی ، سمت،چاپ دوم ،1389