Quantcast
Channel: دکتر منصور رستگار فسائی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 261

ممسعود فرزاد، عاشق ترین عاشقان حافظ

$
0
0

  

دکتر منصوررستگار فسایی

مسعود فرزاد

 عاشق‌ترین‌ عاشقان‌  حافظ‌

 

 

 حافظا شعر تو ویرانی‌ بود که‌ شد از همّت‌ من‌ آبادان‌

 لیک‌ تا شعر تو آبادان‌ شد خانه‌ی‌ هستی‌ من‌ شد ویران‌

 غم‌ ویرانی‌ این‌ را نخورم‌ به‌ کمال‌ ار رسد آبادی‌ آن‌

 فرزاد

             استاد مسعود  فرزاد ، شاعر، نویسنده‌، مترجم‌ و محقق‌ بزرگ‌، رعاشق‌ترین‌ عاشقان‌  حافظ‌ بود، هستی‌ را برای‌  حافظ‌ می‌خواست‌ و به‌

خاطر این‌ رند بزرگ‌  شیراز، می‌زیست‌. او را می‌توان‌ از سخت‌کوش‌ترین‌ پیش‌گامان‌ تحقیقات‌ علمی‌ و ادبی‌ درباره‌ی‌  حافظ‌ دانست‌. وی‌ در سال‌ 1284 در سنندج‌ متولد شد، پدرش‌ حبیب‌الله انتخاب‌الملک‌  (متوفی‌ 1353 قمری‌) بود، فرزاد  تحصیلات‌ خود را در دارالفنون‌ ، کالج‌ آمریکایی‌  تهران‌ و مدرسه‌ی‌ اقتصاد لندن‌ به‌ انجام‌ رسانید.

           فرزاد از سال‌ 1310 خورشیدی‌ به‌ تحقیق‌ و پژوهش‌ درباره‌ی‌  حافظ‌ پرداخت‌ و نزدیک‌ به‌ نیم‌ قرن‌ بدون‌ وقفه‌، با کوششی‌ خستگی‌ناپذیر و اعجاب‌آفرین‌ و علی‌رغم‌ مشکلات‌ فراوان‌ که‌ خود با آب‌ و تاب‌ از آن‌ها سخن‌ می‌گفت‌ - و در این‌جا فرصت‌ بازگویی‌ نیست‌ - زندگی‌ خود را بر سر کار  حافظ‌ گذاشت‌ و به‌ شناخت‌ و شناساندن‌ او پرداخت‌ و سرانجام‌ با نگرانی‌ از پایان‌ کار خویش‌، در غربت‌ درگذشت‌ و به‌ قول‌ خودش‌

 

 اگر چنین‌ گذرد روزگار من‌، دانم‌

که‌ روز مرگ‌، غم‌ من‌ کدام‌ خواهد بود

 غم‌ این‌ بود که‌ تمام‌ است‌ روزگار، ولیک‌

بنای‌ کاخ‌ هنر ناتمام‌ خواهد بود

 چه‌ اعتماد که‌ از بعد من‌ دگر کس‌ را

پی‌ تمامی‌ کار، اهتمام‌ خواهد بود

 کنون‌ زمانه‌ به‌ کام‌ عوام‌ خاص‌نماست‌

هنروران‌ را هرگز به‌ کام‌ خواهد بود؟

  فرزاد، شیدایی‌ بود که‌ به‌ سائقه‌ی‌ ذوقی‌ سرشار در ادب‌، به‌ هر چه‌ رنگی‌ از تفکر عمیق‌ و شعر زیبای‌  حافظ‌ داشت‌، عشق‌ می‌ورزید، او  حافظ‌ را بزرگ‌ترین‌ شاعر جهان‌ می‌دانست‌ و با این‌ شاعر آسمانی‌ که‌ برخی‌ لسان‌الغیبش‌ خوانده‌اند، یکی‌ شده‌ بود و ذوق‌ و اندیشه‌ و دانش‌ خویش‌ را به‌ حدی‌ با  حافظ‌ و ذوق‌ و اندیشه‌ی‌ وی‌ مأنوس‌ و مألوف‌ می‌یافت‌ که‌ هر کلام‌ « حافظ‌واری‌» را بر سر و چشم‌ می‌نهاد و (غیرحافظانه‌)ها را با جرأت‌ و جسارتی‌ که‌ تنها از یک‌ شاگرد دست‌پرورده‌، هم‌زبان‌ و هم‌فکر انتظار می‌رود، طرد می‌کرد و بر سینه‌ی‌ آن‌ها اگر چه‌ بسیار معروف‌ و مقبول‌ بودند، دست‌ رد فرو می‌کوبید.

           برای‌  فرزاد، شهد بی‌همتای‌ کلام‌  حافظ‌، آن‌قدر شناخته‌ شده‌ و مشخص‌ بود که‌ می‌اندیشید آن‌ را از میان‌ هزاران‌ شهد خوش‌گوار و کام‌نواز درمی‌یابد و تشخیص‌ می‌دهد و می‌پنداشت‌ که‌ قادر است‌ بگوید ذرات‌ آن‌ شهد دل‌نشین‌ مصفا، از کدامین‌ گل‌خانه‌ و گلزار، فراچنگ‌ شاعر بزرگ‌ آمده‌ است‌ و ره‌آورد چه‌ جست‌وجوها و تجربه‌های‌ دشوار و حاصل‌ کدام‌ کوشش‌ و رنج‌ 

.هنرمندانه‌ و به‌گزین‌  حافظ‌ بوده‌ است‌.

           زندگی‌  فرزاد در مواجهه‌ با تمام‌ نیک‌ و بدها با  حافظ‌ پیوند می‌یافت‌، آن‌که‌ به‌ او در کار تحقیقات‌ مربوط‌ به‌  حافظ‌، یاری‌ می‌کرد، خوب‌ و درخور ستایش‌ بود و آن‌که‌  حافظ‌ را نمی‌شناخت‌ و قدر کارهایی‌ را که‌ درباره‌ی‌  حافظ‌ انجام‌ می‌شد، نمی‌دانست‌، جان‌داری‌ بود که‌ فضای‌ حیات‌ را بر دیگران‌ تنگ‌ 

می‌کرد 

           

 ،فرزاد با کسانی‌ دوست‌ بود که‌  حافظ‌ را می‌فهمیدند و می‌شناختند، 

دانشجویانش‌ را با محک‌ « حافظ‌دانی‌» می‌سنجید و ملاک‌ ذوق‌ عالی‌ و موشکاف‌ را، راه‌ بردن‌ به‌ سرزمین‌ جادویی‌ اندیشه‌ها و افکار  حافظ‌ می‌شناخت‌ و از آن‌جا که‌ دلی‌ نازک‌ و زبانی‌ صریح‌ داشت‌ و از بیان‌ باورهای‌ خویشتن‌ در مورد  حافظ‌، لحظه‌ای‌ درنگ‌ نمی‌کرد.  حافظ‌ برای‌  فرزاد، دوستان‌ و دشمنان‌ فراوان‌ فراهم‌ آورده‌ بود، مثلاً در گله‌ از مرحوم‌  سعید نفیسی‌ شوهر خواهر خود سرود:

 من‌ از فرهنگ‌ ایران‌ داشتم‌ چشم‌

که‌ با من‌ مهربانی‌ها نماید

 گره‌ از شعر  حافظ‌ چون‌ گشودم‌

گره‌ از کار چاپ‌ آن‌ گشاید

 ندانستم‌ که‌ این‌ امید بی‌جاست‌

 به‌ ماها این‌ فضولی‌ها نیاید

 گشاد است‌ این‌ کله‌ بهر سر ما

کله‌ جز آسمان‌ ما را نباید

 ز جورت‌ کاستم‌ لیکن‌ شوم‌ شاد

گر این‌ کاهش‌ تو را شادی‌ فزاید

 نپاید دور جور تو وگر خود

فزون‌ از دور عمر من‌ بپاید

 کنون‌ هم‌ گرچه‌ سوهان‌ ملالت‌

دل‌ فرسوده‌ را دایم‌ بساید

 کند بخت‌ ار مدد، شاید ز نو دل‌

به‌ شوق‌ آید، کند کاری‌ که‌ شاید

           دوستان‌ بسیاری‌ داشت‌ که‌ او را یگانه‌  حافظ‌شناس‌ با ذوق‌ معاصر میدانستند و دشمنانی‌ که‌ وی‌ را کج‌سلیقه‌ و کارهایش‌ را سطحی‌ و او را فاقد صلاحیت‌های‌ لازم‌ برای‌ تحقیقات‌ عمیق‌ درباره‌ی‌  حافظ‌ می‌شناختند و وی‌ را «... مبتلا به‌ بیماری‌ تصحیف‌ و تحریف‌ دیوان‌ حافظ‌ و پس‌ و پیش‌ کردن‌ ابیات‌ آن‌، آن‌ هم‌ با بی‌بهرگی‌ تام‌ و تمام‌ از معلومات‌ و مقدمات‌ لازم‌ برای‌ فهم‌ کلمات‌  حافظ‌» می‌دانستند  ، امّا هر کس‌ که‌  فرزاد را از نزدیک‌ می‌شناخت‌ می‌دانست‌ که‌ او صاحب‌ قلبی‌ مهربان‌ و دلی‌ با صفاست‌ که‌ از تحریک‌ نسمیی‌ برآشفته‌ می‌گردد و در همان‌ لحظه‌ به‌ فریاد و خروش‌ درمی‌آید، می‌نالد و می‌غرّد ولی‌ دل‌ کوچک‌ این‌ پرنده‌، بار دیگر به‌ زیبایی‌ها، عشق‌ها و طراوت‌های‌ جهان‌ هستی‌ باز می‌گردد و تمام‌ سرمایه‌ و سود خود را در معبد عشق‌، به‌ پای‌ محبوب‌ خویش‌ هدیه‌ می‌کند.  فرزاد به‌ همراه‌  صادق‌ هدایت‌، مجتبی‌  مینوی‌  و  بزرگ‌ علوی‌ ، گروه‌ «ربعه‌» را در روزگار جوانی‌ تشکیل‌ داد، اینان‌ نوآورانی‌ بودند نوجو و صمیمی‌ که‌ با گذشت‌ روزگار،  هدایت‌ که‌ با  فرزاد کتاب‌ پرطنز و کوبنده‌ وغ‌وغ‌ ساهاب‌ را نوشته‌ بود، درگذشت‌،  علوی‌ به‌ خارج‌ از  ایران‌ رفت‌ و به‌ قول‌ استاد ایرج‌ افشار، «روابط‌  فرزاد و  مینوی‌ از حدیث‌های‌ خواندنی‌ و شنیدنی‌ و پرنکته‌ در تاریخ‌ و جریان‌ ادبی‌ چهل‌ سال‌ اخیر است‌...،  مینوی‌ و  فرزاد هر دو  و نوشته‌هایی‌ در این‌ باب‌ دارند و مقداری‌ را به‌ چاپسخنانی‌ 

 

           به‌ قول‌ مرحوم‌  احمد فردید، هدایت‌ ، با سه‌ یار خود (علوی‌ ، فرزاد ، مینوی‌ )، جمعیّت‌ ربعه‌ را تشکیل‌ داد، امّا بالاخره‌ جمعیّت‌ ربعه‌ از هم‌ پاشید و اعضای‌ آن‌، هر یک‌ راهی‌ در پیش‌ گرفتند، یکی‌شان‌ توده‌ای‌ رسمی‌ شد، دیگری‌ به‌ شغل‌ علامگی‌ غرب‌زده‌ی‌ استعمارزده‌ و آن‌ دیگر، به‌ بیماری‌ تصحیف‌ و تحریف‌ دیوان‌  حافظ‌ و پس‌ و پیش‌ کردن‌ ابیات‌ آن‌، آن‌ هم‌ با بی‌بهرگی‌ تام‌ و تمام‌ از معلومات‌ و مقدمات‌ لازم‌ برای‌ فهم‌ کلمات‌  حافظ‌ درافتاد  !!

           بزرگ‌ علوی‌ که‌ خود از اعضای‌ ربعه‌ بود، در مقاله‌ای‌ که‌ در شماره‌ی‌ هشتم‌ آینده‌ در سال‌ 1361 نوشته‌ است‌، از فرزاد به‌ عنوان‌ انسان‌ رنجیده‌ و ستیزگر یاد می‌کند و می‌نویسد: «در سال‌ 1316 و بعد واقعاً گاومیری‌ در ربعه‌ افتاد، مینوی‌  به‌  لندن‌  رفت‌، من‌ در زندان‌ به‌ سر می‌بردم‌، جنگ‌ درگرفت‌ و فرزاد هم‌ به‌ دنبال‌ تنقیح‌  حافظ‌ و سرنوشتش‌ رفت‌ و در سال‌ 1951 هدایت‌ در پاریس‌  خودکشی‌ کرد. دشمنی‌ میان‌ فرزاد  و مینوی‌  رخنه‌ کرد و دوستان‌ دیرین‌ تبدیل‌ به‌ دشمنان‌ خونین‌ شدند، فرزاد  شعری‌ گفت‌ که‌:

 هدایت‌  مرد و فرزاد  مردار شد علوی‌  به‌ کوچه‌ی‌ علی‌چپ‌ زد و گرفتار شد

 مینوی‌  به‌  لندن‌ رفت‌ و پول‌دار شد

           یاد هرسه‌شان‌ به‌ خیر، هر سه‌ شیفته‌ی‌ ایران‌  بودند و هرکدام‌ هرچه‌ از دستشان‌ برمی‌آمد، برای‌ تعالی‌ وطنشان‌ کردند...».

           هدایت‌ در کتاب‌ ولنگاری‌ خود، داستانی‌ دارد به‌ نام‌ «قضیه‌ی‌ مرغ‌ روح‌» که‌ آن‌ را به‌  فرزاد هدیه‌ کرده‌ است‌ و موضوع‌ آن‌ داستان‌، کوشش‌های‌  فرزاد است‌ در چاپ‌  حافظ‌ و مشکلاتی‌ که‌ راه‌ را بر او می‌بستند: هدایت‌ در همین‌ داستان‌  فرزاد را چنین‌ می‌شناساند: «... یک‌ موجود وحشتناکی‌ بود که‌ تمام‌ ادبیات‌ خاج‌پرستی‌ مثل‌ موم‌ توچنگولش‌ بود، بدتر از همه‌ خودش‌ هم‌ شاعر بود و به‌ طرز شعرای‌ آن‌ها شعر می‌سرود و تو مجلس‌ ادبا و فضلا، خودش‌ را به‌ زور می‌چپانید چون‌ در ایّام‌ جهالت‌ زبان‌ گنجشک‌ خورده‌ بود، از این‌ جهت‌، زبان‌ در اختیارش‌ نبود... از هر در سخن‌ می‌راند و در اطراف‌  دیویدکاپرفیلد،  شکسپیر...  میلتون‌ و بایرون‌ اظهار لحیه‌ می‌کرد... ولی‌ از آن‌جا که‌ محققین‌ و ادبا و شعرای‌ بی‌قدر و مقدار... مثل‌ شتری‌ که‌ به‌ نعلبندش‌ نگاه‌ کند به‌ او نگاه‌ می‌کردند... این‌ بود که‌ رفت‌... تمام‌ کلکسیون‌ دیوان‌ اشعار خود را به‌ آب‌ شست‌. کنج‌ عزلت‌ اختیار کرد و در فضای‌ خانه‌ مشغول‌ به‌ کار شد... و شروع‌ به‌ کپی‌ و حلاجی‌ دیوان‌  حافظ‌ نمود... دسته‌ دسته‌ کاغذها را سیاه‌ می‌کرد و در آرشیو و دولابچه‌ی‌ صندوق‌خانه‌ ضبط‌ می‌کرد... تحقیقاتش‌ که‌ تمام‌ شد برای‌ چاپ‌ آن‌ قیام‌ نمود با تمام‌ گردنه‌گیرهایی‌ که‌ اسم‌ خودشان‌ را کتاب‌ فروش‌ گذاشته‌ بودند، مشغول‌ کنسولتاسیون‌ شد...؛ ولی‌ هیچ‌کدام‌ حاضر نمی‌شدند برای‌ چاپ‌ از کیسه‌ی‌ فتوت‌ خود حتّی‌ یک‌ شاهی‌ مایه‌ بروند، این‌ شد که‌ شاعر ما دلش‌ سرد شد و قلم‌ خود را شکسته‌، صمّ و بکم‌ به‌ گوشه‌ای‌ نشست‌، فضلا دور او گرد آمدند و اظهار تأسف‌ از عدم‌ قدردانی‌ ابناء بشر نمودند، «دستمال‌ دستمال‌، برایش‌ اشک‌ خون‌ ریختند» و در ضمن‌ از کشفیات‌ او راجع‌ به‌  حافظ‌ دزدیدند و مستقلاً در مجلات‌ به‌ نام‌ نامی‌ خود، زینت‌افزای‌ مطبوعات‌ گردانیدند و صاحب‌ خانه‌ سه‌ طبقه‌ و اتومبیل‌ و اضافه‌ حقوق‌ و اهمیت‌ اجتماعی‌ شدند ولی‌ 

متخصص‌  حافظ‌... از کمک‌ هم‌نوعان‌ دنیوی‌ مأیوس‌...  ».

           امّا علی‌رغم‌ آن‌چه‌ هدایت‌ به‌ طنز در این‌ داستان‌ آورده‌ است‌، فرزاد از پا 

نیفتاد و کوشید و کوشید، ذوقش‌ را پرورش‌ داد، معلوماتش‌ را افزود، تحقیق‌ کرد و از پژوهش‌ نایستاد، ترجمه‌ کرد. شعر گفت‌: و سخن‌رانی‌ها کرد و به‌ تدریس‌ در دانشگاه‌  شیراز پرداخت‌ و سرانجام‌ توفیق‌ یافت‌ تا ده‌ مجلد کامل‌ از تحقیقات‌ خود را درباره‌ی‌  حافظ‌ به‌ چاپ‌ برساند که‌ اینک‌ نسخ‌ آن‌ نایاب‌ است‌.

         

 

 فرزاد  به‌ قول‌ خودش‌، از حدود سال‌ 1310 دست‌ به‌ کار تصحیح‌ متن‌ 

انتقادی‌  حافظ‌ شده‌ بود و تا سال‌ 1320 کارهای‌ اصلی‌ آن‌ را به‌ پایان‌ رسانیده‌ بود و پیوسته‌ به‌ دنبال‌ چاپ‌ کار تحقیقی‌ خود بود که‌ جمع‌آوری‌ و طبقه‌بندی‌ و نشانه‌گذاری‌ همه‌ی‌ غزلیات‌ و سایر اشعار منسوب‌ به‌  حافظ‌ را دربر داشت‌ و همه‌ی‌ نسخه‌بدل‌های‌ منسوب‌ به‌ هر بیت‌ و قضاوت‌ با ذکر سوابق‌ و دلایل‌ راجع‌ به‌ اصالت‌ یا عدم‌ اصالت‌ یا مشکوک‌ بودن‌ هر کلمه‌ و هر بیت‌ و هر غزل‌ و هر قصیده‌ و ترتیب‌ و توالی‌ ابیات‌ در هر غزل‌ و تفسیر و تعبیر منطقی‌ هر غزل‌ را شامل‌ می‌شد. به‌ قول‌ خودش‌: «وقتی‌ که‌ شروع‌ به‌ تحقیقات‌ در متن‌  حافظ‌ نمودم‌، هیچ‌ باور نمی‌کردم‌ که‌ این‌ رشته‌ تا این‌ اندازه‌ مطوّل‌ و مفصّل‌ بشود و سال‌های‌ دراز، عمر مرا اشغال‌ و از لذّت‌ ذوقی‌ و علمی‌ مملو کند و به‌ خواب‌ نمی‌دیدم‌ که‌ برای‌ چاپ‌ آن‌ با آن‌ همه‌ کارشکنی‌ و بدخواهی‌ و تنگ‌چشمی‌ مواجه‌ شوم‌ و سال‌های‌ متوالی‌ برای‌ تصحیح‌  حافظ‌ از کار اداری‌ صرف‌ نظر نمایم‌ و در کنج‌ اطاق‌ محقر خویش‌ با فقر شدید و تألمات‌ گوناگون‌ بسازم‌ و فقط‌ در دل‌ خود امیدوار باشم‌ که‌ هنگامی‌ که‌ این‌ کتاب‌ آماده‌ شد، وزارت‌ فرهنگ‌ یا فرهنگستان‌ یا دانشگاه‌ یا یکی‌ از شرکت‌های‌ ناشر کتاب‌، به‌ چاپ‌ آن‌ اقدام‌ کند، ولی‌ جریان‌ به‌ کلی‌ خلاف‌ انتظار من‌ پیش‌ آمد  ».

           هدف‌ فرزاد از کار سترگ‌ و عظیمی‌ که‌ می‌خواست‌ به‌ انجام‌ برساند، (چه‌ در این‌ هدف‌ موفق‌ شده‌ باشد و چه‌ ناموفق‌ مانده‌ باشد)، آن‌ بود که‌ کار تصحیح‌ متن‌ را با رفتن‌ از معلوم‌ به‌ مجهول‌ بپیماید، دیوان‌  حافظ‌ را به‌ طور صحیح‌ جمع‌آوری‌ و نقطه‌گذاری‌ کند، اصالت‌ کلمات‌، ابیات‌ و غزل‌ها را تشخیص‌ 

دهد و توالی‌ ابیات‌ را دریابد.

 

 

  

   او جامعیت‌ را در برابر قدمت‌ می‌پذیرفت‌ و می‌گفت‌ باید بدانیم‌ که‌ آن‌چه‌

به‌  حافظ‌ منسوب‌ است‌، کدام‌ است‌ و چه‌ چیزی‌ را باید تصحیح‌ کرد، به‌ همین‌ دلیل‌ در نخستین‌ گام‌، جامع‌ نسخ‌  حافظ‌ را فراهم‌ آورد که‌ همه‌ی‌ منابع‌ کار خود را در آن‌ آورده‌ بود و با آن‌ کار، بر آن‌ بود تا همه‌ی‌ غزل‌ها و ابیات‌ منسوب‌ به‌  حافظ‌ را معرفی‌ کند و مورد بررسی‌ و قضاوت‌ قرار دهد و همه‌ی‌ نسخه‌بدل‌های‌ آن‌ها را بازیابد و پس‌ از آن‌ به‌ قضاوت‌ بنشیند که‌ کدام‌ غزل‌ اصیل‌ یا مشکوک‌ یا مردود است‌ و کدام‌ کلمه‌ یا کلمات‌ صحیح‌ یا غلط‌ هستند و کلمه‌ی‌ مختار کدامیک‌ باید باشد و آن‌گاه‌ ابیات‌ اصلی‌ غزل‌ را بشناسد و ابیات‌ اصیل‌ را از مشکوک‌ و مردود جدا سازد و ترتیب‌ و توالی‌ دقیق‌ ابیات‌ را در غزل‌ نشان‌ دهد و سرانجام‌ «دیوان‌  حافظ‌» را که‌ به‌ راستی‌ «دیوان‌  حافظ‌» باشد به‌ پارسی‌زبانان‌ عرضه‌ دارد و بر این‌ مبانی‌ و با این‌ روش‌ بود که‌ کار جنجالی‌ خود را سرانجام‌ به‌ پایان‌ رسانید در حالی‌ که‌ جمعی‌ آن‌ را کاملاً می‌پسندیدند و گروهی‌ آن‌ را بی‌روش‌ و بی‌ارزش‌ و درازدامن‌ می‌دانستند و مرحوم‌ مینوی‌  «تا بداند گبر و ترسا و یهود کاندر این‌ صندوق‌ جز لعنت‌ نبود»اظهار نظر کرده‌ بود که‌:

           فرزاد ، مردی‌ سخت‌کوش‌ و با همّت‌ بود و سرانجام‌، در سال‌ 1345 برای چاپ‌ کار خود از انگلستان‌  به‌ ایران‌  برگشت‌ و در دانشگاه‌  شیراز به‌ تدریس‌ زبان‌ و ادبیات‌ فارسی‌ پرداخت‌ و کار چاپ‌ دیوان‌  حافظ‌ را پی‌گیری‌ کرد و توانست‌ به‌ آن‌چه‌ سال‌ها در آرزوی‌ انجام‌ آن‌ بود، دسترسی‌ بیابد و  دانشگاه‌  شیراز ، مجموع‌ کارهای‌  فرزاد را در 10 جلد طی‌ سال‌های‌ 1347 تا 1355 به  : شرح‌ زیر به‌ چاپ‌ رسانید 

 1. در جست‌وجوی‌  حافظ‌، جامع‌ نسخ‌،  دانشگاه‌  شیراز، 1347، در 850 صفحه‌.

 2. در جست‌وجوی‌  حافظ‌، صحت‌ کلمات‌ و اصالت‌ غزل‌ها، جلد اوّل‌، (الف‌ تا ز)، تا صفحه‌ی‌ 668، 1349.

 3. در جست‌وجوی‌  حافظ‌، صحت‌ کلمات‌ و اصالت‌ غزل‌ها، جلد دوم‌، (س‌ تا ی‌)، تا صفحه‌ی‌ 1439 صفحه‌، در سال‌ 1349.

 4. در جست‌وجوی‌  حافظ‌، قصاید، رباعیات‌ و مثنویات‌  حافظ‌، صحت‌ کلمات‌ و اصالت‌ اشعار، در 412 صفحه‌ به‌ سال‌ 1350.

 5. گزارشی‌ از نیمه‌راه‌، در 526 صفحه‌ به‌ سال‌ 1350 (چاپ‌ دوم‌ این‌ کتاب‌ در سال‌ 1352 به‌ انجام‌ رسید).

 6. در جست‌وجوی‌  حافظ‌، اصالت‌ و توالی‌ ابیات‌ در غزل‌های‌  حافظ‌، جلد اوّل‌، (ا تا خ‌)، به‌ سال‌ 1353.

 7. اصالت‌ و توالی‌ ابیات‌ در غزل‌های‌  حافظ‌، جلد دوم‌، (د)، تا صفحه‌ی‌ 1253 به‌ سال‌ 1353.

 8. اصالت‌ و توالی‌ ابیات‌ در غزل‌های‌  حافظ‌، جلد سوم‌، (ر تا م‌)، تا صفحه‌ی‌ 1650 به‌ سال‌ 1353.

 9. اصالت‌ و توالی‌ ابیات‌ در غزل‌های‌  حافظ‌، جلد چهارم‌، (ن‌ تای‌)، تا صفحه‌ی‌ 2182 به‌ سال‌ 1354.

 10. اصالت‌ و توالی‌ ابیات‌ در غزل‌های‌  حافظ‌، جلد پنجم‌، تا صفحه‌ی‌ 2460+234 صفحه‌، پیوست‌ آذرماه‌ 1355.

           (لازم‌ به‌ یادآوری‌ست‌ که‌ فرزاد  در صفحات‌ پیوست‌ جلد دهم‌، تمام‌ انتقادها و نوشته‌های‌ مخالفانش‌ را به‌ همراه‌ پاسخ‌هایی‌ که‌ به‌ بعضی‌ از آن‌ها داده‌ است‌، با سعه‌ی‌ صدر و آزادگی‌ تمام‌، ثبت‌ و ضبط‌ کرده‌ و برای‌ قضاوت‌

 

دراختیار خوانندگان‌ نهاده‌ است‌) 

           فرزاد  در سال‌ 1355 دچار سکته‌ی‌ مغزی‌ شد و مدّت‌ها در بیمارستان‌ 

نمازی‌ و در منزل‌ مسکونی‌ خود واقع‌ در خیابان‌ خاک‌شناسی‌  شیراز، بستری‌ بود تا امکانات‌ اعزام‌ او به‌ خارج‌ از ایران‌ فراهم‌ شد و فرزاد  را در سال‌ 1356 به‌  

لندن‌ بردند، ولی‌ درمان‌ها فایده‌ای‌ نبخشید و فرزاد  پس‌ از 5 سال‌ که‌ در حالت‌ اغما بود، در سال‌ 1361 درگذشت‌. فرزاد  اگرچه‌ نتوانست‌ حاصل‌ ده‌ جلد کار تحقیقی‌ خود را در یک‌ کتاب‌ که‌ نتیجه‌ و متن‌ نهایی‌ مورد نظر او بود به‌ چاپ‌ برساند، امّا صورت‌ غزل‌های‌ نهایی‌ را بریده‌ و روی‌ کاغذهای‌ سفید چسبانیده‌ بود و به‌ صورت‌ یک‌ کتاب‌ نیمه‌کاره‌ بر روی‌ میزش‌ گذاشته‌ و منتظر بود تا جلدهای‌ نهم‌ و دهم‌ نیز از چاپ‌ بیرون‌ آید تا بتواند این‌ کتاب‌ نیمه‌تمام‌ را کامل‌ کند و به‌ چاپ‌ بسپارد که‌ بیماری‌ به‌ سراغش‌ آمد و کارش‌ را ناتمام‌ باقی‌ گذاشت‌. یادآوری‌ این‌ نکته‌ی‌ غم‌انگیز نیز لازم‌ است‌ که‌ در هنگام‌ بیماری‌ او، جلد دهم‌ را که‌ در آذر 1355 منتشر شده‌ بود، به‌ نزد او بردند و در چند لحظه‌ که‌ به‌ هوش‌ آمده‌ بود، به‌ وی‌ نشان‌ دادند و فرزاد  غم‌زده‌ و اندوهگین‌ چشم‌ گشود و گفت‌ که‌ البتّه‌ شأن‌  فردوسی‌ اجل‌ از آن‌ است‌ که‌ من‌ سرنوشت‌ خود را با او مقایسه‌ کنم‌، ولی‌ شاید بتوان‌ گفت‌ که‌ مشاهده‌ی‌ این‌ آخرین‌ جلد چاپ‌ شده‌ی‌ تحقیق‌ من‌ در واپسین‌ روزهای‌ عمر داستان‌ معروفی‌ را به‌ خاطر می‌آورد که‌ به‌ موجب‌ آن‌ جایزه‌ی‌ سلطان‌ محمود  از دروازه‌ای‌ وارد شهر توس‌  می‌شد و جنازه‌ی‌ فردوسی‌  را از دروازه‌ی‌ دیگر بیرون‌ می‌بردند  .

           فرزاد  روزی‌ در آخرین‌ روزهای‌ بیماریش‌ از همسرش‌ قلم‌ و کاغذخواست‌ و این‌ دو بیت‌ را خطاب‌ به‌  حافظ‌ سرود 

 تا توان‌ بود، خدمتت‌ کردم‌ چون‌ توان‌ رفت‌ عذر من‌ بپذیر

 رکوه‌کن‌، کوه‌ کند تا جان‌ داشت‌ بعد از آن‌ عذر کوه‌کن‌ بپذیر 

             فرزاد که‌ در مقابله‌ی‌ با چنگال‌ مرگ‌ نیز سخت‌ و با استقامت‌ بود، چند

سال‌ با مرگ‌ ستیز کرد و در روز چهارشنبه‌، چهارم‌ مهرماه‌ 1360 شمسی‌ برابر 

با 26 سپتامبر 1981 در  لندن‌ درگذشت‌. همکارانش‌ در  شیراز مرگ‌ او را چنین‌ به‌ آگاهی‌ دیگران‌ رساندند: «آتش‌ فرو مرد و سراینده‌ خاموش‌ گشت‌،  مسعود از حصار هستی‌ گریخت‌، نای‌، بی‌نغمه‌ ماند و آخرین‌ مصراع‌ درد، وزن‌ گرفت‌،  فرزاد مرد، به‌ غربت‌ مرد، غریب‌ مرد، عزیز  حافظ‌ و فالش‌ نماز شام‌ غریبان‌ آمد،  ایران‌ معلمی‌ راستین‌، شاعری‌ خوب‌، پژوهنده‌ای‌ پرتوان‌،  حافظ‌شناسی‌ شیفته‌، عروض‌دانی‌ سخت‌کوش‌، مترجمی‌ سترگ‌ و مردی‌ مردستان‌ را از دست‌ داد.

           چهل‌ سال‌ دربه‌دری‌، شصت‌ سال‌ کوشش‌ پی‌گیر، چند دفتر شعر، ده‌ جلد  حافظ‌شناسی‌، چند ترجمه‌ی‌ خوب‌، انبوهی‌ مقاله‌ تحقیقی‌، یک‌ زندگی‌ شرافتمندانه‌ و سرانجام‌، مرگی‌ دور از یار و دیار، این‌ است‌ آن‌چه‌ با رفتن‌ مسعود  فرزاد، در ذهن‌ دوستانش‌ تفسیر می‌شود، یادش‌ را گرامی‌ می‌داریم‌، خدماتش‌ را ارج‌ می‌نهیم‌ و در پیشگاه‌ همسر ایثارگرش‌ که‌ تا آخرین‌ روز معبد عشق‌ را از زمزمه‌های‌ نیایش‌ تهی‌ نگذاشت‌ و تن‌ تنها، بار وظیفه‌ی‌ همگان‌ را بر دوش‌ وفاداری‌ خود کشید، سر تعظیم‌ فرود می‌آوریم‌  ».

           فرزاد  در غربت‌ مرد، در حالی‌ که‌ آرزو داشت‌ در  شیراز بمیرد و خود در این‌باره‌ سروده‌ بود:

شیرازگیر شد دل‌  حافظ‌پرست‌ من‌  

   شیراز میر باد تن زار خسته ام

 

             بزرگ‌ علوی‌ یکی‌ از اعضای‌ «ربعه‌» که‌ تصادفاً در مراسم‌ تدفین‌  فرزاد

حضور یافته‌ بود آخرین‌ خاطره‌ی‌ خود را از دوست‌ دیرینش‌ چنین‌ باز می‌گوید: «... روز یکشنبه‌ 5 مهرماه‌ 1360 برابر با 27 سپتامبر 1981 به‌ زیارت‌ قبر یکی‌ از کسان‌ خود (در گورستان‌  بروک‌ وود Brook Wood  واقع‌ در نزدیکی‌  لندن‌) رفته‌ بودم‌، در چند ده‌ متری‌ ما زن‌ سیاه‌پوستی‌ همراه‌ یک‌ زن‌ جوان‌ و دو دختر ایستاده‌ بودند و گریه‌ می‌کردند... این‌ بانوی‌ عزادار،  فخری‌، زن‌ مسعود  فرزاد  بود...   این‌ خانم‌، سخت‌ در تنگ‌دستی‌ به‌ سر می‌برد و حتّی‌ مخارج‌ گورکن‌ و تشییع‌جنازه‌ی‌ (فرزاد ) را با چک‌ بی‌محل‌ پرداخته‌ و قول‌ داده‌ بود روزی‌ دین‌ خود را ادا کند. هیچ‌یک‌ از دوستان‌ و همکاران‌ و مقامات‌ دولتی‌، به‌ او کمکی‌ نکرده‌ بودند، گور  مسعود فرزاد تا آن‌ زمان‌ سنگی‌ نداشت‌، این‌ نفر سوم‌ ربعه‌ بود که‌ از دنیا رخت‌ بربست‌، نوبت‌ نفر چهارم‌ هم‌ می‌رسد  ».

           پس‌ از مرگ‌  فرزاد دو کتاب‌ به‌ عنوان‌ «دیوان‌  حافظ‌» به‌ تصحیح‌  مسعود فرزاد، منتشر شد که‌ طبعاً هیچ‌یک‌ از آن‌ها به‌ وسیله‌ی‌ خود شادروان‌  مسعود فرزاد دیده‌ نشده‌ بود و این‌ دو کار، حاصل‌ زحماتی‌ست‌ که‌ فراهم‌ آورندگان‌ محترم‌ این‌ دو دیوان‌ بر خود هموار کرده‌اند، این‌ دو چاپ‌ عبارتند از:

 1. دیوان‌  حافظ‌ ، به‌ تصحیح‌  مسعود فرزاد، به‌ کوشش‌ دکتر  علی‌ حصوری‌ که‌ چاپ‌ اوّل‌ آن‌ در تیرماه‌ 1362 در تیراژ 3000 نسخه‌ به‌ وسیله‌ی‌ انتشارات‌ هم‌گام‌  تهران‌ انجام‌ شده‌ است‌، آقای‌ حصوری‌  در مقدمه‌ی‌ این‌ چاپ‌ نوشته‌اند: «این‌ کتاب‌ یعنی‌ دیوان‌  حافظ‌ آخرین‌ جلد از کارهای‌  مسعود فرزاد درباره‌ی‌  حافظ‌ و نتیجه‌ی‌ کارهای‌ او در این‌ زمینه‌ است‌، از آن‌جا که‌ فرزاد  تنها به‌ تدوین‌ اثر توفیق‌ یافت‌ و به‌ علّت‌ سکته‌ی‌ مغزی‌ در سال‌ 1356، نتوانست‌ مقدمه‌ای‌ بر آن‌ بنویسد، در این‌جا می‌کوشم‌ که‌ با کم‌ترین‌ واژه‌ها، تنها توضیحی‌ بر دیوان‌ بنویسم‌...». ایشان‌ با ذکر نه‌ جلد از تألیفات‌ فرزاد درباره‌ی‌  حافظ‌ (بدون‌ این‌که‌ جلد دهم‌ آن‌ را که‌ در همین‌ مقاله‌ بدان‌ اشاره‌ شده‌ است‌ دیده‌ باشند)، «دیوان‌  حافظ‌» را که‌ خود به‌ چاپ‌ رسانیده‌اند، جلد دهم‌ به‌ شمار آورده‌اند و آن‌ را «متن‌ نهایی‌»  حافظ‌ خوانده‌اند (ص‌، الف‌ و ب‌) ایشان‌ افزوده‌اند «من‌ در این‌ کتاب‌ اصلاً دست‌ نبردم‌، تنها غلط‌های‌ چاپی‌ آن‌ را که‌ آشکار بود اصلاح‌ کردم‌ نسخه‌ با فتوکپی‌ از نه‌ مجلد قبلی‌ ترتیب‌ یافته‌ بود و با همه‌ی‌ این‌ها در مواردی‌ که‌ اندکی‌ گمان‌ داشتم‌ به‌ جلدهای‌ دیگر کار فرزاد  مراجعه‌ کردم‌ تا کار با اطمینان‌ صورت‌ گیرد  ».

           دکتر حصوری‌  در پایان‌ مقدمه‌ی‌ خویش‌ می‌نویسد: برای‌ من‌ روشن‌ است‌ که‌ کوشش‌های‌ فرزاد به‌ تصحیحات‌ تعیین‌کننده‌ای‌ در دیوان‌  حافظ‌ منجر شده‌ است‌، هرچند ممکن‌ است‌ برخی‌ از نظرات‌ او ثقیل‌ باشد، امّا سهم‌ او را در رسیدن‌ به‌ دیوان‌ صحیح‌  حافظ‌ نمی‌توان‌ نادیده‌ گرفت‌، مباحثات‌ او - بی‌ذکر نام‌ - مورد استفاده‌ی‌ دیگران‌ قرار گرفته‌ و بی‌شک‌ در آینده‌ نیز - هرگاه‌ کسی‌ بخواهد به‌ شکل‌ قطعی‌ دیوان‌ با رعایت‌ همه‌ی‌ ضوابط‌ برسد - مورد استفاده‌ و مراجعه‌ خواهد بود».

           آقای‌  هومان‌ فرزاد، برادر  مسعود فرزاد دومین‌ کوشنده‌ی‌ چاپ‌ دیوان‌  حافظ‌ مصحح‌ فرزاد  است‌، او درباره‌ی‌ چاپ‌ آقای‌ دکتر حصوری‌  می‌نویسد: در سال‌ 1362 آقای‌ دکتر حصوری‌ ، حاصل‌ آن‌ کتاب‌ها را (9 جلد از ده‌ جلد تحقیقات‌ فرزاد ) را به‌ صورت‌ یک‌ مصرع‌ در یک‌ سطر زیر هم‌ به‌ چاپ‌ رسانید، طوری‌ که‌ قافیه‌ی‌ غزل‌ها مشخص‌ نیست‌  .

           ایشان‌ درباره‌ی‌ چاپ‌ آقای‌ دکتر حصوری‌  دو مطلب‌ را خاطرنشان‌ می‌سازند که‌ مطلب‌ نخست‌ آن‌ است‌ که‌ آقای‌ دکتر حصوری‌  گفته‌اند فرزاد  نتوانست‌ مقدمه‌ای‌ بر آن‌ بنویسد و آن‌ را بدون‌ مقدمه‌ گذاشت‌ و آقای‌  هومان‌ فرزاد می‌پرسند که‌ «آن‌ ده‌ جلد چاپ‌ شده‌ در  دانشگاه‌  شیراز با جمعاً 126 صفحه‌ مقدمه‌ی‌ مفصل‌ در اختیار شما بود، چطور به‌ نظر شما فرزاد  این‌ کار بزرگ‌ را بدون‌ مقدمه‌ گذاشت‌؟  ».

           مطلب‌ دوم‌ این‌که‌ آقای‌ حصوری‌  نوشته‌اند: «فرزاد اعتقاد به‌ درستی‌ کهن‌ترین‌ دست‌نویس‌ها نداشته‌ و می‌اندیشیده‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از دست‌نویس‌های‌ نو باارزش‌ هستند و گاهی‌ بسیار باارزش‌»، آقای‌  هومان‌ فرزاد می‌نویسد: «آقای‌ حصوری‌   حتّی‌ به‌ مقدمه‌ی‌ 45 صفحه‌ای‌ اولین‌ کتاب‌ فرزاد  (جامع‌ نسخ‌) با 15 گراور و سند توجّه‌ نکرده‌اند که‌ فرزاد اساس‌ این‌ کار بزرگ‌ را بر نسخ‌ اقدم‌ گذاشته‌ است‌، ولی‌ می‌گوید گاهی‌ در بخشی‌ از چاپ‌های‌ جدید هم‌ کلمات‌ باارزشی‌ پیدا می‌شود، بسته‌ به‌ این‌که‌ از روی‌ کدام‌ نسخه‌ی‌ خطی‌ قدیمی‌، استنساخ‌ شده‌ باشد، لذا با ارادتی‌ که‌ به‌ جناب‌ ایشان  

دارم‌ باید بگویم‌ برداشت‌ ایشان‌ از گفته‌ی‌ فرزاد  درست‌ نبوده‌ است‌  ».

 2. چاپ‌ دیگر دیوان‌  حافظ‌ به‌ تصحیح‌  مسعود فرزاد به‌ کوشش‌ برادر وی‌،  هومان‌ فرزاد در سال‌ 1379 به‌ شمارگان‌ 1500 نسخه‌ به‌ وسیله‌ی‌ انتشارات‌ سینانگار و به‌ قیمت‌ 7000 تومان‌ منتشر شده‌ است‌ که‌ در آن‌جا آمده‌ است‌ که‌ «این‌ دیوان‌ حاصل‌ و نتیجه‌ی‌ ده‌ جلد کتاب‌ تحقیقی‌ست‌ که‌ شادروان‌  مسعود فرزاد در آن‌ها، طی‌ چهل‌ سال‌ کار، اصالت‌ اشعار و صحت‌ کلمات‌ و توالی‌ ابیات‌ را در اشعار  حافظ‌ تعیین‌ کرده‌ است‌». این‌ دیوان‌ به‌ خط‌ نستعلیق‌ و به‌ عنوان‌ نتیجه‌ی‌ تحقیق‌ در 840 صفحه‌ با همکاری‌  هومان‌ فرزاد و دکتر  میرمحمّد تقوی‌ به‌ انجام‌ رسیده‌ است‌ که‌ شامل‌ 499 صفحه‌ متن‌ غزلیات‌، قصاید، قطعات‌، مثنویات‌ و رباعیات‌  حافظ‌ است‌ و بقیه‌ تعلیقات‌ کتاب‌ است‌ که‌ مشتمل‌ بر نیم‌ بیت‌ها و بیت‌های‌ عربی‌، فهرست‌ الفبایی‌ غزل‌ها، یادی‌ از  مسعود فرزاد، یادداشت‌های‌ استاد فرزاد ، آثار فرزاد  درباره‌ی‌ حروف‌ و صداها و نظم‌ الفبایی‌، چند کلمه‌ای‌ها و بعضی‌ واژه‌ها، شناسنامه‌ی‌  حافظ‌ (فارسی‌ و انگلیسی‌) تصاویر، دو قطعه‌ شعر از  مسعود فرزاد، ترجمه‌ی‌ انگلیسی‌ هفت‌ غزل‌ از فرزاد  و آهوی‌ وحشی‌ و ترجمه‌ی‌ انگلیسی‌ آن‌ از ا.ج‌. آربری‌ . 

 نقد کارهای‌ فرزاد  درباره‌ی‌  حافظ‌

     از سال‌ها پیش‌ از پایان‌ کار فرزاد  درباره‌ی‌ دیوان‌  حافظ‌، نقد و بررسی‌ کارهای‌ فرزاد  آغاز شده‌ بود. دلیل‌ این‌ امر هم‌ آن‌ بود که‌ « حافظ‌» و آن‌چه‌ که‌ درباره‌ی‌ او نوشته‌ می‌شد، همیشه‌ در مرکز توجّه‌ جامعه‌ی‌ ایرانی‌ و پارسی‌زبانان‌ بوده‌ است‌، ثانیاً فرزاد  بسیار سرشناس‌ و معروف‌ بود و ماجراهای‌ او در تصحیح‌ دیوان‌  حافظ‌، از اعتبار و اهمیتی‌ فراوان‌ برخوردار بود و ثالثاً فرزاد  به‌ خاطر صراحت‌ لهجه‌ و بعضی‌ از رفتارها و کردارهایش‌، بسیار جنجال‌برانگیز بود و طبعاً دشمنان‌ سرسخت‌ و صریح‌اللهجه‌ و سرشناس‌ و دانشمندی‌ داشت‌ که‌ به‌ صراحت‌ و برهان‌های‌ کوبنده‌، کار فرزاد  را درباره‌ی‌  حافظ‌ ، دارای‌ اعتبار علمی‌ و ادبی‌ نمی‌دانستند و اصولاً فرزاد  را صاحب‌ صلاحیت‌های‌ لازم‌ برای‌ انجام‌ کار بزرگ‌ تصحیح‌ دیوان‌  حافظ‌ ، نمی‌شناختند. تفصیل‌ این‌ نقدها و پاسخ‌هایی‌ که‌ بدان‌ها داده‌ شده‌ است‌، در حد این‌ مقاله‌ نیست‌ و تنها خلاصه‌ای‌ از آن‌ نقدهای‌ شنیدنی‌ را در این‌جا بازگو می‌کنیم‌.

           نخستین‌ منتقد و معروف‌ترین‌ کسی‌ که‌ به‌ تندی‌ و تیزی‌ بر فرزاد  می‌تاخت‌ و کارهای‌ او و حتّی‌ سلامت‌ عقل‌ و روح‌ وی‌ را مورد تردید قرار می‌داد، شادروان‌  مجتبی‌ مینوی‌، ادیب‌ بزرگ‌ معاصر بود که‌ از دوستان‌ قدیم‌ فرزاد  و از اعضای‌ «ربعه‌» بود. مینوی‌ در اردی‌بهشت‌ 1347، یعنی‌ 18 سال‌ پیش‌ از پایان‌ کارهای‌ فرزاد  درباره‌ی‌  حافظ‌، در مجله‌ی‌ یغما مقاله‌ای‌ نوشت‌ که‌ در آن‌ حملات‌ شدیدی‌ به‌ فرزاد  شده‌ بود و در بخشی‌ از آن‌ آمده‌ بود که‌: «... هر کس‌ که‌ آقای‌ فرزاد  را خوب‌ شناخته‌ باشد، می‌داند که‌ بر او حرجی‌ نیست‌ و بعضی‌ امور بر او مشتبه‌ شده‌ است‌ و اگر دروغی‌ می‌گوید از روی‌ عمد نیست‌، حالت‌ روحی‌ او را در روان‌شناسی‌ مگالومانی‌ می‌نامند، با این‌ تصور که‌ همه‌ی‌ مردم‌ از راه‌ حسادت‌ دست‌ به‌ دست‌ هم‌ داده‌اند تا او را عذاب‌ بدهند. تا آن‌جا که‌ بنده‌ به‌ یاد دارم‌، از سال‌ 1313 که‌  حافظ‌  خلخالی‌ منتشر شد، علاقه‌مند به‌ جمع‌آوری‌ نسخ‌ چاپی‌ و خطی‌ دیوان‌  حافظ‌  شد... وقتی‌ به‌ فرنگ‌ آمد، دو نمونه‌ از کار خود در خصوص‌  حافظ‌  را نشان‌ داد... در این‌ شانزده‌ صفحه‌، یکی‌ دو غزل‌ در متن‌ بود و مابقی‌ همگی‌ حواشی‌ فرزادیه‌ بود و از قرار معلوم‌، ناشر پس‌ از چاپ‌ شانزده‌ صفحه‌ حساب‌ کرده‌ بود که‌ بدین‌ منوال‌ دیوان‌  حافظ‌ ، شاید چهار هزار و هشت‌ هزار صفحه‌ بشود و او از عهده‌ی‌ مخارج‌ آن‌ نمی‌تواند برآید و دنباله‌ی‌ کار را قطع‌ کرده‌ بود، فرزاد خیال‌ می‌کرد مرحوم‌ فروغی‌ ، رأی‌ صاحب‌ کتاب‌فروشی‌ ایران‌ را زده‌ است‌، نیز وقتی‌ که‌ مرحوم‌ قزوینی‌  به‌ ایران‌ برگشته‌ بود و به‌ چاپ‌ دیوان‌  حافظ‌  به‌ کمک‌ مرحوم‌ غنی‌  مشغول‌ شده‌ بود، فرزاد  از امیرخیزی‌  خواسته‌ بود که‌ قرار ملاقاتی‌ بین‌ قزوینی‌  و فرزاد  بگذارد و امیرخیزی‌  به‌ قزوینی‌  تلفن‌ کرده‌ بود، ولی‌ قزوینی‌  وقتی‌ تعیین‌ نکرده‌ بود و همین‌ کافی‌ بود که‌ فروغی‌  و قزوینی‌  و امیرخیزی‌  و  سعید نفیسی‌ و صاحب‌ کتاب‌فروشی‌ ایران‌ و چند نفر دیگر ملعون‌ ازل‌ و ابد به‌ شمار آیند. نمونه‌ی‌ دوم‌ از کار او در باب‌ دیوان‌  حافظ‌  که‌ من‌ دیدم‌، کتابچه‌ای‌ بود که‌ در قاهره‌ چاپ‌ کرده‌ بود... از تصرفاتی‌ که‌ در این‌ متن‌ کرده‌ بود، بر من‌ مسلم‌ شد که‌ فرزاد  نه‌ از فن‌ تصحیح‌ متون‌ قدیم‌ سررشته‌ای‌ دارد و نه‌ آن‌قدر امانت‌دار است‌ که‌ بتوان‌ به‌ او اعتماد کرد که‌ نسخ‌ قدیم‌ را با هم‌ مقابله‌ کند. کینه‌ی‌ تازه‌ی‌ آقای‌ فرزاد  با بنده‌، شاید ندانید از کجاست‌، پیشنهادی‌ به‌ دانشگاه‌  تهران‌ رسید که‌  حافظ‌  او را چاپ‌ کنند، محول‌ به‌ رأی‌ انجمن‌ تألیف‌ و ترجمه‌ شد، بنده‌ عضو آن‌ انجمن‌ بودم‌، عرض‌ کردم‌ مثل‌ سایر کتاب‌های‌ دانشگاه‌، متنی‌ را که‌ می‌خواهند چاپ‌ کنند به‌ دانشگاه‌ بیاورند، ما ببینیم‌ تا در باب‌ آن‌ رأی‌ بدهیم‌، معلوم‌ شد که‌ حاضر نیست‌ و نمی‌توانند نشان‌ بدهند، حالا که‌ بنا شده‌ است‌ دانشگاه‌  شیراز این‌ دیوان‌  حافظ‌ فرزادی‌ با حواشی‌ فرزادیه‌ را چاپ‌ کند، من‌ مرده‌ و شما زنده‌، اگر چاپ‌ شد و در آمد، شما هم‌ مثل‌ من‌ خواهید دید کاندر آن‌ صندوق‌ جز لعنت‌ نبود...  ».

           دومین‌ نقد مهم‌ درباره‌ی‌ بخشی‌ از کارهای‌ فرزاد  درباره‌ی‌  حافظ‌ ، در سال‌ 1350 به‌ وسیله‌ی‌ مرحوم‌ دکتر حسین‌علی‌ هروی‌  در روزنامه‌ی‌ اطلاعات‌ منتشر شد که‌ عنوان‌ «شرکت‌ سهامی‌  حافظ‌  و فرزاد » را داشت‌ و در آن‌ کتاب‌ نخستین‌ فرزاد  درباره‌ی‌  حافظ‌  یعنی‌ «جامع‌ نسخ‌»، مورد نقد و بررسی‌ قرار گرفته‌ بود که‌ فرزاد  هم‌ در تاریخ‌ 31/1/51 با عنوان‌ «نامه‌ی‌ سرگشاده‌ به‌ سی‌چهل‌ ساله‌های‌  حافظ‌دوست‌» بدان‌ در روزنامه‌ی‌ اطلاعات‌ پاسخ‌ داد، امّا کار اساسی‌ هروی‌  در انتقاد از  حافظ‌  فرزاد  بعداً در نشریه‌ی‌ دانشکده‌ی‌ الهیات‌ و معارف‌ اسلامی‌، دفتر سیزدهم‌ تا شانزدهم‌، در سال‌ 1353 منتشر شد که‌ در آن‌جا شادروان‌ دکتر  حسین‌علی‌ هروی‌ مقاله‌ای‌ مفصّل‌ تحت‌ عنوان‌ نقدی‌ بر  حافظ‌   مسعود فرزاد نگاشته‌ بود و کتاب‌ « حافظ‌، صحت‌ کلمات‌، اصالت‌ غزل‌ها» (الف‌ تا ز) را مورد بررسی‌ قرار داده‌ بود و در عین‌ حال‌ که‌ منصفانه‌ ذکر کرده‌ بود که‌ «از توضیحات‌ مقدمه‌ی‌ کتاب‌ خوب‌ فهمیده‌ می‌شود که‌ نویسنده‌ چه‌ زحمتی‌ در راه‌ وصول‌ به‌ مقصود خود تحمّل‌ کرده‌ است‌ و با چه‌ پشتکاری‌ وسایل‌، فرصت‌ و سایر امکانات‌ را در اختیار گرفته‌ و الحق‌ کوشش‌ و علاقه‌ و نظم‌ و روش‌ و شکیبایی‌ بسیار به‌ خرج‌ داده‌ است‌  ». امّا شدیداً کار فرزاد  را مورد نقد قرار داده‌ بود و با ذکر یازده‌ انتقاد اساسی‌ به‌ خود فرزادمطالبی‌ را ذکر کرده‌ بود که‌ فقط‌ به‌ مختصری‌ از آن‌ها اشاره‌ می‌شود 

 1-   کسی‌ می‌تواند اقدام‌ به‌ تصحیح‌ متن‌  حافظ‌  کند که‌ فطرتاً از دقت‌ و احتیاط

2 -بسیار برخوردار باشد تا اعتماد خواننده‌ را جلب‌ کند و فرزاد  چنین‌ نکرده‌است‌*

 کسی‌ که‌ می‌خواهد  حافظ‌  را تصحیح‌ کند، نه‌ تنها باید با غزلیات‌  حافظ‌ شنایی‌ کامل‌ داشته‌ باشد، بلکه‌ باید بر دیوان‌ وی‌ مسلط‌ باشد و اصطلاحات‌ و علاقه‌ی‌  حافظ‌ را بشناسد و فرزاد  چنین‌ نیست‌.

 3. مصحح‌ باید بر فضای‌ ادبی‌ عصر شاعر مسلط‌ باشد و این‌ تسلط‌ در فرزاد  نیست‌.

 4. مصحح‌ باید برای‌ قضاوت‌های‌ خود مبناهایی‌ درست‌ داشته‌ باشد و با احتیاط‌ عمل‌ کند و فرزاد  چنین‌ نیست‌.

 5. مصحح‌ نباید نسخه‌های‌ اساس‌ کار و مورد مراجعه‌ی‌ خود را نادیده‌ بگیرد و بنویسد این‌ تصحیح‌ قیاسی‌ست‌ و آن‌چه‌ من‌ می‌گویم‌  حافظ‌وار است‌، تکیه‌ی‌ فرزاد  بر تصحیح‌ قیاسی‌، درست‌ نیست‌.

 6. مصحح‌ نباید با نقطه‌گذاری‌های‌ بی‌مورد، کار شاعر کلاسیک‌ را عوض‌ کند که‌ فرزاد چنین‌ کرده‌ است‌.

 7. فرزاد  گاهی‌ نظریه‌ای‌ را می‌ستاید و گاهی‌ همان‌ را رد می‌کند.

 8. فرزاد  در جزییات‌، احکام‌ قطعی‌ صادر می‌کند در حالی‌که‌ اگر درباره‌ی‌ این‌ موارد از خود  حافظ‌  می‌پرسیدند، با چنین‌ قاطعیتی‌ پاسخ‌ نمی‌داد.

 9. چاپ‌ تحقیقات‌ فرزاد  غلط‌های‌ چاپی‌ فراوان‌ دارد و فرزاد  همان‌ غلط‌ها را در جلدهای‌ بعد تکرار می‌کند و آن‌ها را صحیح‌ می‌داند.

 10. چاپ‌ فرزاد  غلط‌های‌ املایی‌ فراوان‌ دارد و همان‌ها را تکرار می‌کند.

 11. فرزاد   حافظ‌ را به‌ محک‌ خودش‌ می‌سنجد نه‌ ذوق‌ خود را با  حافظ‌ .

           هروی‌ نتیجه‌ می‌گیرد حجم‌ کار  فرزاد درباره‌ی‌  حافظ‌، زیادتر از حدّ لزوم‌ است‌ و وزن‌ مخصوص‌ تحقیقات‌ او کم‌ و تورم‌ نوشته‌ها سرسام‌آور است‌ و بنده‌ در اساس‌، بر استنباط‌ ایشان‌ از امر  حافظ‌، تردید دارم‌...  ».

           این‌ مقاله‌ بلافاصله‌ جواب‌ فرزاد  را در پی‌ داشت‌ و فرزاد  در شماره‌ی‌ 19 و 20 نشریه‌ی‌ مقالات‌ و بررسی‌ها، در مقاله‌ای‌ 110 صفحه‌ای‌ تحت‌ عنوان‌ « حافظ‌دوستی‌ غیر از حافظ‌شناسی‌ست‌» به‌ تمام‌ مواردی‌ که‌ مرحوم‌ هروی‌  به‌ عنوان‌ انتقاد مطرح‌ کرده‌ بود، پاسخ‌ داد (این‌ مقاله‌ در همان‌ جلد دهم‌  حافظ‌  فرزاد  از صفحه‌ی‌ پ‌ 45 تا 105 به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌) و این‌ جوابیه‌ نیز پاسخی‌ از سوی‌ شادروان‌ هروی‌  داشت‌ که‌ در مجله‌ی‌ نگین‌ به‌ چاپ‌ رسید   و عنوان‌ آن‌ چنین‌ بود: «کو آن‌ چنان‌ کسی‌ که‌ نرنجد ز حرف‌ راست‌» و نویسنده‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌ بود که‌ «به‌ نظر خودم‌، از حدود شصت‌ مورد ایراد بنده‌، یک‌ مورد آن‌ هم‌ در جواب‌ نامه‌ 110 صفحه‌ای‌ به‌ طور منطقی‌ رد نشده‌ است‌. 90 درصد مطالب‌ مرقومشان‌ خارج‌ از موضوع‌ بحث‌، 70 درصد دست‌ و پا زدن‌ برای‌ گریز از مواجهه‌ با اشکال‌، سی‌ درصد کوشش‌ در تحقیر انتقادکننده‌ و 3 درصد اقرار منصفانه‌ و مؤدبانه‌ به‌ اشتباه‌ بوده‌ است‌  ». و بالاخره‌ فرزاد  ناگزیر، به‌ آن‌ جوابیه‌ هم‌ جوابی‌ داد که‌ باز در مجله‌ی‌ نگین‌ با عنوان‌ «دوستان‌ از راست‌ می‌رنجد نگارم‌ چون‌ کنم‌» به‌ چاپ‌ رسید  .

           سومین‌ ارزیابی‌، از دیوان‌  حافظ‌ به‌ تصحیح‌  مسعود فرزاد و به‌ وسیله‌ی‌ دکتر  سلیم‌ نیساری‌ در کتاب‌ مقدمه‌ای‌ بر تدوین‌ غزل‌های‌  حافظ‌  صورت‌ گرفته‌ است‌ که‌ هفت‌ سال‌ پس‌ از مرگ‌ فرزاد  در آبان‌ماه‌ 1367 به‌ وسیله‌ی‌ انتشارات‌ علمی‌ منتشر شده‌ است‌ و نویسنده‌ با بی‌طرفی‌ و دقت‌ بسیار ضمن‌ بررسی‌ نسخه‌های‌ قزوینی‌  و خانلری‌  به‌  حافظ‌  فرزاد  پرداخته‌ و در مقاله‌ای‌ که‌ تحت‌ عنوان‌ « مسعود فرزاد در جست‌وجوی‌  حافظ‌ صحیح‌» از صفحه‌ی‌ 143 تا 166 نگاشته‌ است‌، نتیجه‌گیری‌ کرده‌ است‌ که‌ «شادروان‌ فرزاد در تنظیم‌ ده‌ جلد کتاب‌، زحمات‌ زیادی‌ متحمل‌ شده‌ است‌، کتاب‌ جامع‌ نسخ‌  حافظ‌ ، شاید از این‌ لحاظ‌ جالب‌ باشد که‌ جامع‌ همه‌ی‌ اشعار اصیل‌ و مشکوک‌ و مردود منتسب‌ به‌  حافظ‌  است‌، فرزاد  همه‌ی‌ این‌ اشعار را با نظمی‌ دیگر در کتاب‌ « حافظ‌، گزارشی‌ از نیمه‌ راه‌» آورده‌ ولی‌ کوشش‌ محسوسی‌ در رفع‌ اشتباه‌ها و غلط‌های‌ چاپی‌ به‌ کار نرفته‌ است‌. امّا عواملی‌ که‌ در تنظیم‌ این‌ دو جلد کتاب‌ دخالت‌ داشته‌ است‌ و به‌ قسمتی‌ از آن‌ها اشاره‌ شد، این‌ نتیجه‌ را آشکار می‌سازد که‌ مطالعه‌ی‌ مندرجات‌ این‌ کتاب‌ها ممکن‌ است‌ در مواردی‌ خاص‌ موجب‌ برخورداری‌ مثبت‌ باشد، ولی‌ به‌ طور کلی‌ باید جانب‌ احتیاط‌ را از دست‌ نداد... این‌ اشتباه‌ها به‌ دو جلد کتاب‌ حافظ‌، صحت‌ کلمات‌ منتقل‌ شده‌ و پس‌ از افزوده‌ شدن‌ مقداری‌ سهوها و اشتباه‌های‌ جدید دستی‌ و چاپی‌، بدون‌ اصلاح‌ به‌ کتاب‌  حافظ‌ ، گزارشی‌ از نیمه‌ راه‌، راه‌ یافته‌اند  ». 

 الف‌. تحقیقات‌ دیگر فرزاد ، درباره‌ی‌  حافظ‌

     از فرزاد ، مقالات‌ و کتب‌ متعدد دیگری‌ هم‌ درباره‌ی‌  حافظ‌ منتشر شده‌ است‌ که‌ به‌ برخی‌ از مهم‌ترین‌ آن‌ها ذیلاً اشاره‌ می‌شود:

 1. کتاب‌ مقالات‌ تحقیقی‌ فرزاد  درباره‌ی‌  حافظ‌  به‌ کوشش‌  منصور رستگار فسایی‌، چاپ‌ اوّل‌، انتشارات‌ نوید  شیراز، 1367.

           من‌ بنده‌، دکتر  منصور رستگار فسایی‌  که‌ از سال‌ 1349 در بخش‌ زبان‌ و ادبیات‌ فارسی‌ دانشگاه‌  شیراز ، افتخار همکاری‌ و دوستی‌ مداوم‌ با استاد  فرزاد را داشتم‌، هم‌زمان‌ با برگزاری‌ کنگره‌ی‌ بین‌المللی‌ بزرگ‌داشت‌  حافظ‌ در آبان‌ماه‌ 1367 با خود اندیشیدم‌ که‌ اگر روان‌شاد مسعود  فرزاد  اینک‌ زنده‌ بود، تا چه‌ حد از برگزاری‌ این‌ کنگره‌ شادمان‌ می‌شد و چه‌ سخن‌های‌ تازه‌ و دل‌پذیری‌ که‌ برای‌ طرح‌ در این‌ کنگره‌ داشت‌، وظیفه‌ی‌ دوستی‌ و سمت‌ وکالتی‌ که‌ از خاندان‌  فرزاد داشتم‌، مرا برانگیخت‌ تا مقالات‌ آن‌ زنده‌یاد را درباره‌ی‌  حافظ‌ که‌ در مجلات‌ معتبر ادبی‌ یا کتاب‌های‌ تحقیقی‌، به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ به‌ صورت‌ کتابی‌ فراهم‌ آورم‌ و مقدمه‌ای‌ و چند مقاله‌ و عکس‌ بر آن‌ بیفزایم‌ تا هم‌زمان‌ با کنگره‌ی‌ بین‌المللی‌ بزرگ‌داشت‌  حافظ‌ در آبان‌ 67 منتشر گردد، شاید که‌ شادی‌ روان‌ استاد  فرزاد و خشنودی‌ علاقمندان‌ به‌ آثار او را فراهم‌ آورده‌ باشم‌.

           کتاب‌ مقالات‌ تحقیقی‌ فرزاد درباره‌ی‌ حافظ‌، دارای‌ 6 بخش‌ است‌ که‌ بخش‌ اوّل‌ آن‌ شامل‌ 6 مقاله‌، بخش‌ دوم‌ آن‌ شامل‌ 9 مقاله‌ و بخش‌ سوم‌ آن‌ مربوط‌ به‌ اشعار غیر غزل‌  حافظ‌ ، شامل‌ بر 3 مقاله‌، بخش‌ چهارم‌ آن‌ عروض‌  حافظ‌ و بخش‌ پنجم‌ آن‌ پاسخ‌ فرزاد  به‌ نقد مرحوم‌ هروی‌ و بخش‌ ششم‌ آن‌ به‌ انگلیسی‌ست‌، در ترجمه‌ی‌  حافظ‌  و  حافظ‌  و اشعار وی‌ و ترجمه‌ی‌ آهوی‌ وحشی‌.

 2. کتاب‌ دل‌ شیدای‌  حافظ‌ ،  تهران‌ ، 1313، مطبوعاتی‌ پروین‌، 32 صفحه‌.

 3. کشف‌ مغنی‌نامه‌  حافظ‌ ، لندن‌ ، بی‌تاریخ‌.

 4. کتاب‌  Hafez and his Poems .

 5.  To Translate Hafez 1930 .

           و ده‌ها مقاله‌ که‌ در مجلات‌ و کتب‌ و گزارش‌ کنفرانس‌های‌ مختلف‌ آمده‌ است‌ و بخشی‌ از آن‌ها در مجموعه‌ مقالات‌ تحقیقی‌ فرزاد  درباره‌ی‌  حافظ‌  ذکر شده‌ است‌.

 

 ب‌. تحقیقات‌ درباره‌ی‌  خیام‌

     فرزاد، پس‌ از  حافظ‌، به‌  خیام‌ عشق‌ می‌ورزید و بیش‌ از هر شاعری‌، جز  حافظ‌، به‌ کار درباره‌ی‌  خیام‌ پرداخته‌ بود، بیش‌ از هزار صفحه‌ یادداشت‌های‌ خود را درباره‌ی‌  خیام‌ به‌ خزانه‌ی‌ بانک‌ ملی‌  شیراز سپرده‌ بود تا شاید پس‌ از اتمام‌ تحقیقاتش‌ درباره‌ی‌  حافظ‌ ، جامع‌ نسخ‌ خیام‌  و مجموعه‌ی‌ آثار و ترجمه‌های‌ مربوط‌ به‌ خیام‌  را فراهم‌ آورد، امّا دریغا که‌ روزگار، این‌ آرزوی‌ او را نیز برآورده‌ نساخت‌  .  حافظ‌، سال‌های‌ بی‌شمار، چنان‌ ذهن‌ و زندگی‌  فرزاد را به‌ خود مشغول‌ داشته‌ بود که‌ « خیام‌» را نیز از  فرزاد گرفته‌ بود، امّا به‌ هر حال‌،  فرزاد در هر فرصتی‌، سری‌ به‌ سرزمین‌ اندیشه‌ها و تفکرات‌  خیام‌ می‌زد و دمی‌ را با او می‌گذرانید و این‌ مقالات‌ را درباره‌ی‌  خیام‌ پدید آورد:

 1.  خیام‌ و  فتیزجرالد در نقد  فتیزجرالد و ترجمه‌ی‌ او، راهنمای‌ کتاب‌ 374-370/2.

 2. یک‌ روز در زندگی‌  خیام‌ با ترجمه‌ی‌ رباعیات‌  خیام‌، وحید، شماره‌ی‌ 3، صص‌ 919-916، شماره‌ی‌ 4، صص‌ 128-125 صورت‌ مستقل‌ این‌ مقاله‌ در 102 صفحه‌ چاپ‌ شده‌ است‌.

 3. ترجمه‌ی‌ رباعیاتی‌ از  خیام‌ در کتاب‌  The man who thought .

 4. منظومه‌ی‌  خیام‌وار  فتیزجرالد، تیرماه‌ 1348،  شیراز، 54 ص‌.

 5. مسأله‌ی‌ هشت‌صد ساله‌ی‌ وزن‌ رباعی‌، خرد و کوشش‌، ج‌ 6، شماره‌ی‌ 1، 7-16.

 

 ج‌. تحقیقات‌ درباره‌ی‌  مولوی‌

 1.  فرزاد به‌  مولوی‌ و مخصوصاً مثنوی‌ او، علاقه‌ی‌ فراوان‌ داشت‌، در هنگامی‌ که‌ در  BBCکار می‌کرد، 50 داستان‌ از مثنوی‌ معنوی‌ را به‌ صورت‌ نمایش‌نامه‌ی‌ رادیویی‌ تنظیم‌ کرد و بعلاوه‌ ترجمه‌ای‌ نیز از یکی‌ از داستان‌های‌  مولوی‌ به‌ انگلیسی‌ انجام‌ داد به‌ نام‌:

 2. The School Master's Headache, 1967.

                 به‌ علاوه‌،  فرزاد، شیفته‌ی‌ وزن‌ غزل‌های‌ دیوان‌  شمس‌ و معتقد به‌ تسلط‌ بی‌مانند مولوی‌ بر موسیقی‌ بود که‌  مولوی‌ چنان‌که‌ از اشعارش‌ من‌جمله‌ غزل‌ با مطلع‌

 ای‌ چنگ‌، پرده‌های‌ سپاهانم‌ آرزوست‌ وای‌ نای‌، ناله‌ی‌ خوش‌ سوزانم‌ آرزوست‌

 برمی‌آید، آهنگ‌های‌ ایرانی‌ را دقیقاً می‌شناخت‌ و محتملاً آهنگ‌ساز نیز بوده‌ است‌.

 3.   عروض‌  مولوی‌ چاپ‌ شده‌ در مجله‌ی‌ خرد و کوشش‌ 2-304-286.

 4. چند نکته‌ درباره‌ی‌ غزل‌های‌  مولوی‌، اندیشه‌ و هنر، 4-38-42.

 5. موسیقی‌ غزل‌های‌  مولوی‌، چند گفتار، دانشگاه‌  شیراز، 156-132.

 

 د. تحقیقات‌ درباره‌ی‌  فردوسی‌

 1. تحقیقی‌ از داستان‌ سیمرغ‌ و  اسفندیار، سخنرانی‌ در کنگره‌ی‌  فردوسی‌، 1351.

 2. کوهولین‌  رستم‌ ایرلندی‌  از  ویلیام‌ باتلرییتز، جشنواره‌ی‌  طوس‌، 1354.

 4. در جست‌وجوی‌ شاهنامه‌ی‌ صحیح‌، جلسات‌ شاهنامه‌ی‌  فردوسی‌، 2-162-173.

 ه. درباره‌ی‌  سنایی‌

 1. یک‌ ایرانی‌ پیش‌قدم‌ بر  دانته‌، روزگار نو، شماره‌ی‌ 10، ج‌ 4.

 

 و. طنز وغ‌وغ‌ ساهاب‌ با همکاری‌  صادق‌ هدایت‌

     این‌ کتاب‌ طنز را فرزاد  با همکاری‌  صادق‌ هدایت‌ نوشت‌. وغ‌وغ‌ ساهاب‌ عبارت‌ از 35 قضیه‌ی‌ مجزاست‌ که‌ در سال‌ 1313 انتشار یافته‌ است‌.

 

 ز. تحقیقات‌ در عروض‌ فارسی‌

     فرزاد در عروض‌ فارسی‌ تحقیقات‌ و تتبعات‌ متعدد و نوآورانه‌ای‌ دارد، او بی‌آن‌که‌ ادعایی‌ داشته‌ باشد، شیوه‌ای‌ تازه‌ در تقطیع‌ و تشخیص‌ و طبقه‌بندی‌ اوزان‌ و بحور ابداع‌ کرد که‌ مهم‌ترین‌ مشخصه‌ی‌ آن‌ قابل‌ فهم‌ و درک‌ و منطقی‌ بودن‌ آن‌ برای‌ جوانان‌ است‌. او سال‌ها در دانشگاه‌  شیراز عروض‌ و عروض‌ تطبیقی‌ را تدریس‌ و این‌ درس‌ مشکل‌ را به‌ حدی‌ برای‌ دانشجویان‌ آسان‌ و شیرین‌ ساخته‌ بود که‌ صدها دانشجو به‌ کلاس‌های‌ این‌ درس‌ روی‌ آورده‌، در محضر استاد این‌ درس‌ را فرا می‌گرفتند.

           فرزاد ، شاید از نخستین‌ کسانی‌ باشد که‌ عروض‌ فارسی‌ را به‌ انگلیسی‌زبانان‌ شناساندند. او چند مقاله‌ و کتاب‌ به‌ شرح‌ زیر درباره‌ی‌ عروض‌ نگاشت‌:

 1. مقاله‌ی‌ عروض‌  مولوی‌، در 88 صفحه‌ در مجله‌ی‌ خرد و کوشش‌، دانشگاه‌  شیراز ، دفتر اوّل‌، دروه‌ی‌ دوم‌.

 2. مقاله‌ی‌ عروض‌ رودکی‌، در 34 صفحه‌ در مجله‌ی‌ خرد و کوشش‌، دفتر سوم‌، آبان‌ماه‌ 1349.

 4. مقاله‌ی‌ مبنای‌ ریاضی‌ عروضی‌ فارسی‌، سخن‌رانی‌ در کنگره‌ی‌ جهانی‌  ایران‌شناسان‌، تهران‌، شهریور 1345.

 5. مقاله‌ی‌ مسأله‌ی‌ هشت‌صد ساله‌ی‌ وزن‌ رباعی‌، در مجله‌ی‌ خرد و کوشش‌، دانشگاه‌ شیراز، شماره‌های‌ 1 و 19.

 6. مقاله‌ی‌ عروض‌  حافظ‌، در مجله‌ی‌ دانشکده‌ی‌ ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ دانشگاه‌  تهران‌ ، شماره‌ی‌ 1، سال‌ 18.

 7. مقاله‌ی‌ آهنگ‌های‌ شعری‌  ایران‌، مجله‌ی‌ موسیقی‌، ج‌ 1.

 8. مقاله‌ی‌ مجموعه‌ اوزان‌ شعری‌ فارسی‌، خرد و کوشش‌، دانشگاه‌  شیراز ، 2:458-428.

 9. Persian poetic meters, Brill, Leiden, 1967.

 10. Coneise persian prosody, 1966, England.

 11. The meter of the Robaa, ii.

 12. شعر باید خوب‌ باشد، تلاش‌، شماره‌ی‌ 14، صص‌ 83-61.

 13. جریان‌های‌ عمده‌ در ادبیات‌  ایران‌، خرد و کوشش‌، شماره‌ی‌ 2، صص‌ 651-584.

 

 ی‌. ترجمه‌های‌  فرزاد

     بعضی‌ را عقیده‌ بر آن‌ است‌ که‌ بزرگ‌ترین‌ هنر  فرزاد در ترجمه‌های‌ اوست‌. در نخستین‌ دوران‌ فعّالیّت‌های‌ ادبی‌،  فرزاد بیش‌تر به‌ ترجمه‌ می‌پرداخت‌ و داستان‌ها و مقالات‌ متعددی‌ را از انگلیسی‌ به‌ فارسی‌ برمی‌گرداند که‌ بیش‌ از 50 ترجمه‌ی‌ کوتاه‌ از وی‌ در مجلات‌ ادبی‌ و روزنامه‌ها به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ که‌ بعضی‌ از آن‌ها ذیلاً اشاره‌ می‌شود:

 1. ایناک‌ آردن‌، منظومه‌ی‌ انگلیسی‌، از  لرد تنیسون‌ در پاورقی‌ روزنامه‌ی‌ اطلاعات‌، 1312.

 2. لوتوس‌خوران‌، از  تینسون‌، در مجله‌ی‌ شرق‌، صفحات‌ 709 تا 718.

 3. دیدارگاه‌، از  ادگار آلن‌پو، در روزنامه‌ی‌  ایران‌، 3 مهرماه‌ 1321 به‌ بعد.

 4. الینورا، از  ادگار آلن‌پو، در مجله‌ی‌ شرق‌، اسفند 1309، صص‌ 305 تا 311.

 6. آمونتیلادو، از  ادگار آلن‌پو، جزوه‌.

 7. به‌ هلن‌، از  ادگار آلن‌پو، مجله‌ی‌ مهر، شماره‌ی‌ 10، صص‌ 781 تا 784.

 8. گرفتار دزدان‌ شد، سر هنری‌ نیویولت‌ ، مجله‌ی‌ شرق‌، صص‌ 437-438.

 9. زندگانی‌ و کودک‌، از  هانری‌ یولال‌، عالم‌ نسوان‌، 1306، ص‌ 377 به‌ بعد.

 10. ای‌ باد مغربی‌،  شلی‌، مجله‌ی‌ شرق‌، صص‌ 560 تا 563.

 11. انتظار،  گابریل‌ روسه‌تی‌، مجله‌ی‌ مهر، شماره‌ی‌ 4، صص‌ 354-356.

 12. مخبر روزنامه‌،  مارک‌ توین‌، صص‌ 15 تا 18، همان‌جا.

 13. در زندان‌ ردینگ‌،  اسکاروایلد، جزوه‌.

 14. رؤیای‌ شاعر،  اسکاروایلد، مجله‌ی‌ شرق‌، صص‌ 49-53.

 15. غراب‌،  ادگار آلن‌پو، مجله‌ی‌ وحید، سال‌ هفتم‌، شماره‌ی‌ 1، دی‌ 1348.

 16. گریزپا،  فرانسیس‌ تامسن‌، خرد و کوشش‌، دوره‌ی‌ پنجم‌، دفتر اوّل‌، تابستان‌ 1353.

 17. افسانه‌ی‌ لیر،  شکسپیر، مجله‌ی‌ مهر، شماره‌ی‌ 5.

 18. قوش‌،  هنری‌ لانگفه‌لر، جزوه‌.

 19. آخرین‌ گل‌ تابستان‌،  توماس‌ مور  .

 20. بریان‌ خوک‌،  چارلز لام‌، جزوه‌.

 21. ریکی‌ تیکی‌ تاوی‌، رادیار کیپلینگ‌ ، جزوه‌.

 22. شب‌ عید سنّت‌ آگنس‌، جان‌ کیتز ، شماره‌ی‌ 6863، اطلاعات‌ به‌ بعد.

 23. داروی‌ محبّت‌، او،  هنری‌، جزوه‌.

 24. پز عالی‌، او،  هنری‌، جزوه‌.

 25. آوازهای‌ درونی‌، آلیس‌ گرس‌ تنبرگ‌ ، شماره‌ی‌ 6871، اطلاعات‌ تا 6876.

 26. افسانه‌، از نشریات‌ مؤسسه‌ی‌ خاور، جزوه‌ی‌ سی‌وششم‌، بهمن‌ 1310.

 27. اندوه‌ جاودانی‌ من‌، رابرت‌ بوکاتان‌ ، مجله‌ی‌ شرق‌، صص‌ 248-252.

 28. عشق‌ د رویرانه‌،  رابرت‌ برونینگ‌، مجله‌ی‌ مهر، شماره‌ی‌ 7، صص‌ 553-554.

 29. نی‌زن‌ پاره‌پوش‌،  رابرت‌ برونینگ‌، جزوه‌.

 30. عاشق‌ پرفیریا،  رابرت‌ برونینگ‌، مجله‌ی‌ شرق‌، صص‌ 619-621.

 31. آخرین‌ سواری‌،  رابرت‌ برونینگ‌، مجله‌ی‌ شرق‌، صص‌ 172-176

 32. اندوه‌ دریا، ماتیو آرنولد ، عالم‌ نسوان‌، سال‌ یازدهم‌، شماره‌ی‌ 5، شهریور 1310.

 33. سرو چه‌ می‌گفت‌:،  هانز آندرسن‌، جزوه‌.

 34. محبوس‌ شیلان‌، لرد  بایرون‌، مجله‌ی‌ مهر، شماره‌ی‌ 12، صص‌ 969-977.

 35. اسب‌ سواری‌،  ژان‌ ژیلین‌، جزوه‌.

 36. ترانه‌ی‌ آسمانی‌، مجله‌ی‌ موسیقی‌، شهریور 1318، سال‌ اوّل‌، شماره‌ی‌ 6.

           به‌ علاوه‌ در حدود 30 ترجمه‌ی‌ دیگر که‌ از ذکر آن‌ها می‌گذریم‌ و در جایی‌ دیگر به‌ ذکر آن‌ها خواهیم‌ پرداخت‌.

           فرزاد، کتاب‌هایی‌ را نیز به‌ فارسی‌ ترجمه‌ کرده‌ است‌ که‌ مهم‌ترین‌ آن‌ها عبارتند از:

 1. ترجمه‌ی‌ هملت‌، از  شکسپیر که‌ چاپ‌ اوّل‌ آن‌ به‌ وسیله‌ی‌ بنگاه‌ ترجمه‌ و نشر کتاب‌ صورت‌ گرفته‌ است‌.

 2. رؤیا در نیمه‌ شب‌ تابستان‌، از  شکسپیر که‌ چاپ‌ اوّل‌ آن‌ به‌ وسیله‌ی‌ بنگاه‌ ترجمه‌ و نشر کتاب‌ صورت‌ گرفته‌ است‌.

 3. کوهولین‌ رستم‌ ایرلندی‌، از  ویلیام‌ باتلرییتز، انتشارات‌ محمّدی‌  شیراز.

 

 ک‌. آثار  فرزاد به‌ انگلیسی‌

     فرزاد، دارای‌ یازده‌ کتاب‌ و رساله‌ به‌ زبان‌ انگلیسی‌ست‌ که‌ علاوه‌ بر آن‌چه‌ به‌ زبان‌ انگلیسی‌ درباره‌ی‌  حافظ‌، عروض‌ و  مولوی‌ نوشته‌ است‌، چند اثر مهم‌ در موضوعات‌ مختلف‌ به‌ زبان‌ انگلیسی‌ دارد که‌ مهم‌ترین‌ آن‌ها به‌ شرح‌ زیر است‌:

 1. ترجمه‌ی‌ موش‌ و گربه‌ عبید به‌ انگلیسی‌ تحت‌ عنوان‌:  Rats against cats . این‌ اثر، یکی‌ از نمونه‌های‌ زیبای‌ انگلیسی‌دانی‌  فرزاد است‌ که‌ آربری‌،  ایران‌شناس‌ بزرگ‌ انگلیسی‌ از آن‌ در کتاب‌ ادبیات‌ کلاسیک‌ ایرانی‌ تمجید کرده‌ و این‌ اثر پرطنز و استوار را ستوده‌ است‌ و چند بیت‌ از ترانه‌ی‌ منظوم‌ استاد  فرزاد را نقل‌ کرده‌ است‌.

 2. در انتقاد  شکسپیر،  Woodbine and Honey suckle, 1964

 3. شعر انگلیسی‌  The man who thought 

 4. الفبا و املای‌ جهانی‌  International alphabet and speling reform

 5. نقد ادبیات‌ فارسی‌  The man currents in persian literature

 

 ل‌.  فرزاد شاعر

     فرزاد شاعر بود و شاعری‌ بسیار با احساس‌ و نواندیش‌، اشعارش‌ در کتب‌، مجلات‌ و روزنامه‌ها، زیاد چاپ‌ شده‌ است‌، امّا بهترین‌ مجموعه‌های‌ شعر وی‌ عبارتند از:

 1. وقتی‌ که‌ شاعر بودم‌، مهر 1321.

 2. کوه‌ تنهایی‌، آذر 1326.

 3. بزم‌ درد، تیرماه‌ 1332.

 4. گل‌ غم‌، تیرماه‌ 1324.

 5. لبخند بدرود، خرداد 1355.

 6. مجموعه‌ اشعار  فرزاد به‌ کوشش‌ دکتر  منصور رستگار فسایی‌ ، با مقدمه‌ی‌ شادروان‌ استاد دکتر رعدی‌ آذرخشی‌ ، که‌ در 324 صفحه‌ در سال‌ 1369 در 3000 نسخه‌ به‌ وسیله‌ی‌ انتشارات‌ نوید  شیراز به‌ چاپ‌ رسید و مجموعه‌ اشعار فرزاد  را در بر دارد.

 

 مشاغل‌ فرزاد:

     از 15/8/1304 مترجم‌ اداره‌ی‌ محاسبات‌ وزارت‌ دارایی‌.

           از 1/1/1305 مترجم‌ پیمانی‌ اداره‌ی‌ پرسنلی‌ وزارت‌ دارایی‌.

           از 15/3/1312 مترجم‌ و ماشین‌نویس‌ شعبه‌ی‌ نفت‌.

           از 1/1/1315 مترجم‌ پیمانی‌ و ماشین‌نویس‌ لاتین‌ اداره‌ی‌ اعتبارات‌ نفت‌ وزارت‌ امور خارجه‌.

           از 11/2/1317 مترجم‌ پیمانی‌ وزارت‌ امور خارجه‌ در زبان‌ انگلیسی‌.

           از 1/6/1320 مترجم‌ پیمانی‌ زبان‌ انگلیسی‌ در دانشکده‌ی‌ فنی‌.

           از 16/7/1320 دبیر انگلیسی‌ دبیرستان‌ دارالفنون‌  تهران‌.

           از 20/3/1331 مترجم‌ انگلیسی‌ وزارت‌ فرهنگ‌ و رایزن‌ فرهنگی‌ سفارت‌  ایران‌ در  لندن‌ و سرپرست‌ دانشجویان‌ مقیم‌  انگلستان‌ تا سال‌ 1346.

           از 1/2/1346 تا هنگام‌ مرگ‌، استاد دانشگاه‌  شیراز ، در بخش‌ زبان‌ و ادبیات‌ فارسی‌ و دانشگاه‌ شیراز  به‌ پاس‌ خدمات‌ وی‌ درجه‌ی‌ دکتری‌ به‌ وی‌ اهدا کرد.

 

 گله‌ی‌  حافظ‌

     به‌  سعید نفیسی‌:

 خدا نگیردشان‌، گرچه‌ چاره‌ی‌ دل‌ ما به‌ یک‌ نگاه‌ نکردند و می‌توانستند

 ***

 کنون‌ هم‌ گرچه‌ سوهان‌ ملالت‌ دل‌ فرسوده‌ را دایم‌ بساید

 کند بخت‌ ار مدد، شاید ز نو دل‌ به‌ شوق‌ آید، کند کاری‌ که‌ شاید

 ***

 آرش‌آسا، گرچه‌ می‌دانم‌ که‌ جان‌ خواهم‌ سپرد بهر  ایران‌ به‌ از جانم‌ کمان‌ خواهم‌ کشید

 نیست‌ در دستم‌ کمانی‌ غیر این‌ تحقیق‌، لیک‌ منت‌ جان‌کاه‌ تیرش‌ را به‌ جان‌ خواهم‌ کشید

 

 خود گم‌ کرده‌

 خویش‌ را گم‌ کرده‌ام‌، یاران‌ مرا پیدا کنید    باطنم‌ کور است‌، آن‌ را از کرم‌ بینا کنید

 بند حیرانی‌ گرانی‌ می‌کند بر پای‌ جان‌ همتی‌ تا بند را از پای‌ جانم‌ وا کنید

 کار دل‌ آخر ز رسوایی‌ به‌ شیدایی‌ کشید فکر زنجیری‌ برای‌ این‌ دل‌ شیدا کنید

 نی‌ غلط‌ کردم‌ که‌ شیدا خواندمش‌، مرده‌ست‌ دل‌ رحم‌ بر این‌ مرده‌دل‌ هم‌چون‌ دم‌  عیسی‌ کنید

 نیست‌ دریای‌ غمش‌ را تاب‌ استسقای‌ من‌ چاره‌ای‌ زآن‌ پیش‌ کاین‌ دریا شود صحرا کنید

 یا دو صد دریا ز شوراب‌ غمش‌ گرد آورید یا من‌ غم‌دوست‌ را درمان‌ استسقا کنید

 کشت‌ درد انتظارم‌ اندر این‌ بیت‌الحزن‌ یوسف‌ گم‌گشته‌ام‌ را از کرم‌ پیدا کنید

 

 



 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 261

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>