Quantcast
Channel: دکتر منصور رستگار فسائی
Viewing all articles
Browse latest Browse all 261

خمریه سرایی در ادب فارسی

$
0
0

 

 

دکتر منصوررستگار فسایی

 

                                                 خمریه سرایی در ادب فارسی

 

 

 

خَمْریّه. (جمع آن: خمریّات)،در ادب فارسی، نوعی شعر وصفی شادخوارانه و غنایی است که شاعر در آن، با حفظ وحدت موضوع و استقلال معنی، در قالبی مناسب، به وصف خمر(شراب، می، باده، آب انگور، دختذ رذ، مُل، رحیق، نبیند) می‌پردازد

(برای آگاهی ازمترادفات دیگر آن، نک: دهخدا، ذیل «خمر»)، و از رنگ و بود و طعم، کهنگی و کیفیات وحالات شراب، ظرفها و اسباب و لوازم بزم، چون ساقی و ساعر و مینا و چگونگی شراب‌اندازی و میخانه و خم و تاک و تاکستان و ندیمان و مطرب و مضامین می پرستانه و مغانه سخن می‌گوید، به شراب و شرابخواری می‌بالد و با تصاویر و تشبیهات مختلف، شراب را وصف می‌کند و می‌ستاند (نک: بستانی، ص 90 ـ 99) مؤتمن، ص 224؛ رستگار فسایی، ص 255).

در دوران شعر جاهلی عرب، اگر چه شاعران گاهی در مقدمة قصاید یا در ضمن آنها در بیت یا بیتهایی، به شراب و متعلقات آن اشاراتی دارند و با افتخار از باده‌نوشیهای خود یاد می‌کنند، اما این‌گونه اشعار آمیخته با مقاصد و معانی دیگر است و نوعی مستقل به شمار نمی‌آید (حناالفاخوری، ص 182). دردورة اسلامی، به ویژه در عهد خلفای راشدین نیز، در شعر شاعرانی چون حسان‌بن ثابت (متوفی 54 ق)، وصف شراب و مجالس بزم فراوان است. حسان، در قصایدی که در مدح ملوک غسان سروده است، هنرمندانه به وصف باده‌گساری و باده‌نوشی می‌پردازد، اما اشعار او نیز عمدتاً متمرکز براین موضوعات نیست و ادامة همان شیوة قدیم و سبک شاعران دورة جاهلی است. در دورة اموی (حکـ: 41 ـ 132ق)، به سبب فراوانی اسباب لهو و طرب، داستانهای باده‌گساری و عشرت‌طلبی در شعر افزون شد (همان، ص 169) و شاعرانی مانند
اخطل (20 ـ 92 ق) شراب را سبب شادمانی و راحت روح و جسم و مصدر الهامات شرعی می‌دانستند،و از این رو، در شعر آنان اوصاف شراب فراوان آمده است (همان، ص 209). بخشی از شعروصفی اخطل که در عین حال هم لطیف‌ترین و هم بیشترین اشعار دیوان او را تشکیل می‌دهد،در وطف شراب و نگهداری آن در میکده‌ها و رنگ و بوی و لرزش و لمعان آن است اما این اوصاف نیز مستقلاً و تنها دربارة شراب نیست بلکه با معانی دیگر هم توأم است (همان،ص 215).

خمریه‌سرایی، به مفهوم خاص در ادب عرب، از دوران عباسی (حکـ: 132 ـ 656 ق) آغاز شد، زیرا باده‌گساری یکی از آشکارترین مظاهر زندگی آمیخته به نوشخواری تمدن جدید عباسی بود. در این دوره در همة بلاد اسلامی، از جمله در بغداد که مهم‌ترین مرکز ادب بود، میکده‌ها دایر بود و مردان یا زنانی از مجوس و نصاری و یهود غالباً از ایرانیان و رومیان و نبطیان و کردان و سیاهان، در آنجا به باده‌فروشی مشغول بودند و خرید و فروش شراب یکی از راههای معیشت راهبان در دیرهای مسیحی بود. شاعرانی مانند ابونواس (ح 140 ـ 198 ق) در این مکانها زبان وصف شراب و
مستی می‌گشودند (همان، ص 296). نخستین خمریه‌های مستقل و در قالبهای خاص، در این دوران، سرودة شاعرانی مانند مسلم‌بن ولید انصاری (130 ـ 208 ق) و ابونواس است. خمریات ابونواس را هیچ همتایی نیست و شراب واقعاً عروس شعر اوست. او خمریه را در ادبیات عرب به عنوان یکی از ابواب شعر استقلال و تشخص می‌بخشد (همان، ص 309)، اما در وصف شراب پای او واقعیت بیرون نمی‌نهد و از دایرة حس فراتر نمی‌رود و از رنگ و بو و طعم می و تأثیر آن در جسم و روح به دقت سخن می‌گوید (همان، ص 310). آن‌گاه سخن را به وصف تاکستان و تاک و شیوة ساختن شراب می‌کشاند و از میکده‌ها و آداب و رسوم آنجا و ساغرهای منقش به نقشهای فاخر ایرانی و خماران و ساقیان و ندیمان ومطربان با تصویرهایی زیبا گفتگو می‌کند (همان، ص 311).

با آغاز شکوفایی ادب فارسی در خراسان و ماوراء‌النهر، طبع‌آزمایی ایرانیان فارسی زبان در انواع شعر آغاز شد و با قدرت یافتن سامانیان(حکـ: 261 : 389 ق) توجه به ادب و فرهنگ و تاریخ ایران رونق گرفت و شاعران این روزگار به شعر و ادب عرب توجه خاص مبذول داشتند و بسیاری از قالبها و معانی ومضامین آن را در شعر فارسی به کار بردند.

 

در این دوران، رفاه اجتماعی و اقتصادی و استقلال سیاسی و فرهنگی ایران نوعی غرور و اعتماد به نفس ملی در جامعه ایجاد کرده بود و سامانیان در کار ملک‌داری به سنتهای گذشتگان و تدبیرهای پیشینیان علاقه‌مند بودند و در تمهید دولت و تحصیل استقلال مملکت می‌کوشیدند و طرح احیاء فرهنگ گذشتة ایران را وسیله‌ای برای نیل به این مقصودمی‌دانستند. در خطة ماوراء‌النهر هم که از دیرباز همواره اتباع ملل و ادیان مختلف زردشتی مانوی، بودایی و مسیحی با هم می‌زیستند، اجتناب از هر گونه تعصب دینی ضرورت داشت. در این زمان، بخارا مرکز عظمت و کعبة قدرت و مجمع بزرگان عصر به شمار می‌آمد (زرین‌کوب، سیری در شعر فارسی، ص 3)وسرزمین بی‌ملال شمرده می‌شد (همو، با کاروان حله، ص 7) و تشویق و حمایت پادشاهان سامانی از شعر و شاعری، به ظهور بسیاری از شاعران خوش‌قریحه و پرمایه، چون رودکی و دقیقی و کسایی انجامید و این شاعران با ذوق سرشار و رفاه اجتماعی به خلق آثاری پربار و استوار پرداختند که شیوه‌ها و هنر لفظی و معنوی آنها سرمشق اخلاف شد. درآغاز این دوران هم اگر چه وصف باده و باده‌نوشی و بزم و شادخواری در شعر فراوان است و اشاره به باده و شادی از لوازم شعر و شاعری است. با این همه هنوز قالب مستقل و معنی متمرکزی که بتوان آن را شعر خمریه خواند به به وجود نیامده است. ولی گفتگو از شراب و متعلقات آن به صورتی کلی و در کنار مطالبی دیگر، مطرح می‌شود و حتی گاهی در شعر شاعرانی مانند رودکی، دقیقی، منجیک ترمذی، با تقلید از خمریات شاعرانی چون ابن‌معتز (متوفی 296 ق) و ابونواس و بحتری (متوفی 284 ق) همراه است (شفیعی کدکنی،ص 348 ـ 367) . اما خمریه‌سرایی مستقل با معنی واحد و قالبی خاص، در شعر فارسی با رودکی آغاز می‌شود. خمریات رودکی (متوفی 329 ق) به لحاظ محتوا، قالب و فضای اجتماعی و فرهنگی حاکم بر اشعار او، در یک محیط کاملا شاد و اصیل ایرانی، که در تداوم فرهنگ و سنتهای کهن و طبیعی مردم ایران زمین است جریان دارد و حتی اگر شباهتهایی با شعر ابونواس دارد. مربوط به همین سنتهای کهن و ریشه‌های فرهنگی مشترک قومی این دو شاعر است و مسلماً تنها تحت تأثیر خمریات عربی نیست. حتی شاعری چون منوچهری دامغانی (متوفی 432 ق) با آنکه از ادب عرب بهره‌های فراوان یافته است درخمریات خود که به تقلید از خرمیات رودکی ساخته شده است. بیشتر از قالبها و مضامین
ایرانی بهره می‌برد (زرین‌کوب، همان، ص 51). باید متذکر شد که خمر، در زمانی که آیة
تحرین خمر در مدینه نازل شد، به شراب خرما اطلاق می‌شد و شراب انگوری در مدینه
نبود (نفیسی، ذیل «خمر»)، زیرا صحرا و بادیه جایی مناسب برای پرورش تاک نبود و در
عربستان آن روزگار، جز در نواحی محدودی از طائف و یثرب و وادی‌القرا و یمن، شراب
انگوری ساخته نمی‌شد، در حالی که در ایران، با توجه به آب و هوای ملایم و مناسب
آن، چه در اهواز و چه در نواحی خراسان و ماوراء‌النهر و نواحی عراق عجم، همه جا در
خمریات سخن از شراب انگوری است (بستانی، ص 90). و شاعران ایرانی تبار، مانند
ابونواس و پارسی‌گویانی مانند رودکی و ابوشکور بلخی و کسایی و دقیقی ومنوچهری،
همگی از این گونه شراب سخن می‌رانند. قصیدة خمریة رودکی به مطلع:

مادر می را بکرد باید قربان                      بچة او را گرفت و کرد به زندان

نیز ظاهراً نخستین خمریه‌ای است که با وحدت مضمون و معنی و لفظ به عنوان نوعی شعر مستقل در وصف شراب‌اندازی از انگور در تغزل یک قصیده سروده شده است و پس از او شاعرانی چون منوچهری در دورة غزنوی در قالب مسمط از او پیروی کرده‌اند. منوچهری در خمریات خود رزبانی را وصف می‌کند که به تاکستان می‌رود و بر دختر رز، پس از بحث و جدال، خسم می‌گیرد و گلوی او را می‌بُرد و او رابه «تبنگوی» (= سبد) می‌سپارد و به خانه می‌برد و به چرخشت می‌افکند و به لگد می‌کوبدو خون او را می‌گیرد و در خُم می‌ریزد و سر خُم را می‌بندد و پس از سه ماه آن را می‌گشاید و خُم را روشن و فروزان می‌یابد و جامی شراب برمی‌دارد و به یاد امیر می‌نوشد
(فروزانفر، ص 136)، ناگفته نماند که ایرانیان بنابر آنچه در رسالة نوروزنامه منسوب
به خیام آمده است شراب خرمایی را نیک نمی‌دانستند زیرا «تن را فربه می‌کند و خون
بسیار راند جگر ببندد و خون سودایی برانگیزد» (خیام، ص 76). رودکی در خمریات خود
ضمن وصف بادة انگوری، می و مستی و فرصت‌جویی و لذت‌پرستی را می‌ستاید مجالس شراب و بزم را کاملاً بر مبنای زندگی و فرهنگ و واقعیات جامعة ایرانی توصیف می‌کند و درخمریات او می و موسیقی همواره ملازم یکدیگرند: رودکی چنگ برمی‌گیرد و می‌نوازد و از ساقیان باده می‌خواهد و سروده‌خوانی و دست‌افشانی و پای‌کوبی می‌کند و اوج شادمانگی خود را نشان می‌دهد. او رنگ و بوی و طعم و کیفیت شراب و حالات مستانة میگساران و مجلس بزم را استادانه و به زیبایی ترسیم می‌کند و می را به وسیلة تمیز آزاده از بد اصل می‌شناسد و آن را دژگشا و دلیری‌آور می‌خواند آن‌چنان که بخیلان را کیریم و بدگوهران را نیک می‌سازد و شرف آدمی را پدیدار می‌کند. سپس همین اندیشه‌ها در اشعار حکیمی مانند ابوعلی‌ سینا نیز انعکاس می‌یابد (صفا، ج 1، ص 307 ـ 310) وخیام آن را در نوروزنامه بازگو می‌کند که: «خردمند باید شراب چنان خورد که مزة اوبیشتر از بزه بود و این چنان باشد که به ریاضت کردن نفس خود را به جایی رساند که، از اول شراب خوردن تا آخر هیچ بدی و ناهمواری از او در وجود نیاید و به گفتار و کردا ر- الا نیکویی و خوشی و چون بدین درجه رسد شراب خوردن او را زیبد و فضیلت شراب سیار است» (خیام، ص 72).

قالبهای متداول شعر خمری تا قرن ششم ق، علاوه بر قصاید و تغزلات آنها، مسمط، قطعه و دوبیتی است و در مثنویات چون شاهنامه، گرشاسپ‌نامه ویس‌ و رامین و خمسة نظامی نیز نمونه‌هایی پراکنده از آن در ضمن وقایع و داستانها دیده می‌شود. تا این زمان معمولاً در ادب فارسی همه جا سخن از می واقعی است. امابا راه یافتن عرفان به شعر فارسی، شراب و متعلقات آن به تدریج معانی مجازی و کنایی
و استعاری عرفانی و ادبی هم پیدا می‌کند و خمریاتی با تعبیرات کاملاً عرفانی و
معنوی سروده می‌شود که در مثنویات و غزلیات شاعرانی چون سنایی و عطار نیشابوری و جلال‌الدین بلخی و سعدی و دیگر شاعران عارف‌پیشه به زیبایی به کار برده می‌شود که همانند آن در شعر عرب نیز در خمریات شاعرانی چون ابن‌فارض مصری (576 ـ 632 ق) مشاهده می‌شود (ابن فارض، ص 140)، و بدین ترتیب در اشعار شارعان قرن ششم ق به بعد،می و متعلقات آن به مسئله‌ای ابهام‌آمیز تبدیل می‌شود که هر کس بر حسب سلیقه و اعتقاد خود آن را به می واقعی یا عرفانی تعبیر می‌کند. مثلاً خرمشاهی (ص 194)، در مقابل این قول مکرر پژوهندگان حافظ که می‌گویند در غزلیات حافظ دو نوع می یکیانگوری و دیگری عرفانی داریم، به نوع سومی از می قائل است که آن را می «ادبی» یا «کنایی» می‌نامد و می‌گوید حافظ «می انگوری» را با حضور قلی و با احساس می‌ستاید
اما «می کنایی» یا ادبی را «بی‌حضور قلب و با کمک عقل و حافظه و مضمون‌سازی و قریحة هنری و عادت و سنت ادبی مطرح می‌کند». شاه محمد دارابی برخی از تعبیرات و اصطلاحات عرفانی شراب و متعلقات آن را چنین ذکر کرده است: «شراب غلیان عشق باشد»، «شرابخانه عالم ملکوت»، «خمار و باده‌فروش پیران کامل را گویند»، «ساقی تجلی ذات و پیر و پیغمبر را گویند» (دارابی، ص 134 ـ 135)، «جام احوال سالک و دل را گویند»، «خم‌خانه مخبط غلبات عشق است که عالم قل است»، «خمکده باطن عارف است»، «خرابات لامکان»(همان، ص 140) و «قدح دل و وقت را نامند» و «مستی، فرو گرفتن عشق است، جمیع صفات درونی و بیرونی را» (همان، ص 141 ـ 142).

 

یکی از قالبهای مهم خمریه در شعر فارسی «ساقی‌نامه» است که نخستین بار در ضمن داستانهای ویس و رامین فخر‌الدین گرگانی (متوفی بعد از  446 ق)
مطرح می‌شود. فخرالزمانی قزوینی نخستین ساقی‌نامه را به نظامی نسبت می‌دهد
که در داستان اسکندر بری در پایان هر داستان دو بیت خطاب به ساقی می‌آورد
(فخرالزمانی قزوینی، ص 15 ، 18 ـ 2)، ساقی‌نامه شعری خطابی است که در قالب مثنوی و در بحر متقارب (به وزن شاهنامه) سروده می‌شود و امیرخسرو دهلوی (متوفی 725 ق) و
خواجوی کرمانی (متوفی 750 ق) در این نوع طبع آزمایی کرده‌اند اما این نوع از شعر
خمریه با حافظ شیرازی (متوفی 791 ق) در لفظ و معنی به اوج کمال و زیبایی (یعنی نه در ضمن داستان)، در قالبی خاص به نظم درآورده است. روش او مورد تقلید سلمان ساوجی (متوفی 778 ق) واقع شده است. او در ساقی‌نامه‌های خود همان وزن شاهنامه و قالب مثنوی را با مضمون خطابی به کار می‌گیرد و در آن از ساقی شراب می‌خواهد تا درد و رنج روزگار را فراموش کند و بی‌ثباتی دنیا و مرگ را از یاد ببرد. این‌گونه ساقی‌نامه‌ها گاهی جنبة فلسفی و عرفانی هم به خود می‌گیرند اگر چه غالباً تفکر خیامی بر آنها غلبه دارد. ساقی‌نامه‌های حافظ جلوه‌گاه فرهنگ و تمدن و تاریخ و روحیات مردم ایران است. تعداد بیتهای ساقی‌نامه‌های حافظ از 58 تا 151 بیت در نوسان است. مسعود فرزادتا 270 بیت ساقی‌نامه منسوب به حافظ را ضبط کرده، ولی تنها 26 بیت آن را اصیل و
متعلق به حافظ دانسته است (رستگار فسایی، ص 294).

خمریه‌سرایی در قالبهای مثنوی، ترجیع‌بند، ترکیب‌بند، و رباعی ادامه یافته است. اما شاهکار عمده و کار برجسته‌ای در این زمینه پدید نیامده است. در شعر حافظ مغنی‌نامه نیز در بسیاری از موارد به ساقی‌نامه و مضامین و روشهای آن نزدیک می‌شود زیرا هر دو به شکل مثنوی و به بحر متقارب ساخته می‌شود ولی حافظ در پایان ساقی‌نامه‌ها تخلص خود را ذکر می‌کند و در مغنی‌نامه‌ها چنین می‌کند (همان، ص 305). در دورة معاصر به ویژه در شعر شاعران نیمایی که به لحاظ قالب و مضامین متفاوت با شعر سنتی فارسی است بحث شراب و مستی و میخانه فراوان مطرح
می‌شود اما هدف آنها معمولاً اجتماعی و سیاسی است. شاعرانی مانند نادر نادرپور،
اخوان ثالث، نصرت‌الله رحمانی و فروغ فرخزاد از این‌گونه شعر فراوان دارد.

منابع:

ابن‌فارض، ابوحفص عمربن ابی‌الحسن الحموی، دیوان،
بیروت، 1953 م، بستانی، بطرس، ادباء‌العرب فی‌الجاهلیه و صدرالاسلام، بیروت، 1957
م؛ حناالفاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمة عبدالمحمد آیتی، تهران، 1361 ش؛
خرمشاهی، بهاء‌الدین، حافظ‌نامه، تهران، 1366 ش، دارابی، محمدبن محمد، لطیفة غیبی،
شیراز، 1357 ش، دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه، تهران، 1327 ش، زرین‌کوب، عبدالحسین،
با کاروان حله، تهران، 1343 ش، همو، سیری در شعری فارسی، تهران، 1371 ش، شفیعی
کدکنی، محمدرضا، صور خیال در شعر فارسی، تهران، 1358 ش، صفا، ذیبح‌الله، تاریخ
ادبیات در ایران، تهران، 1335 ش، فخرالزمانی قزوینی، عبدالنبی، تذکرة میخانه، به
کوشش احمد گلچین معانی، تهران، 1340 ش، فروزانفر، بدیع‌الزمان، سخن و سخنوارن،
تهران، 1350 ش، مؤتمن، زین‌العابدین، شعر و ادب فارسی، تهران، 1364 ش، نفیسی (ناظم‌الاطباء)،
علی‌اکبر، فرهنگ نفیسی، تهران، 1343 ش، نوروزنامه منسوب به خیام، به کوشش علی
حصوری، (افست) تهران، 1357 .

 

 

 

 

 

 

 

 

 


Viewing all articles
Browse latest Browse all 261

Trending Articles



<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>