دکتر منصوررستگار فسایی
حافظ و ایزد سروش *
سُروش: [ س ُ ] (اِ) اوستا "سرئوشه " سرئوشه در اوستا به معنی اطاعت وفرمانبرداری ومخصوصاً پیروی از اوامرخداوندی است و آن از ریشه ٔ اوستائی سرو (سرو) به معنی شنیدن آمده . در گاتها بیشتر سرئوشه بهمین معنی یاد شده (یسنا 44 قطعه ٔ 16، یسنا 45 قطعه ٔ 5 و جز آن ) و نیز در دیگر بخشهای اوستا بدین معنی بارها آمده است. 1- در اوستا سرئوشه به عنوان علم برای فرشته ای یاد شده و او مقامی مهم دارد و به صفت «مهین » و «بزرگ » متصف گردیده است (گاتها یسنا 33 قطعه ٔ 5). وی مظهر اطاعت و نماینده ٔ صفت رضا و تسلیم دربرابر اوامر اهورایی است . سروش از جهت مقام با مهر برابر است و گاه او را در جزو امشاسپندان محسوب دارند. در ادبیات متأخر زرتشتی سروش از فرشتگانی است که در روز رستاخیز به کار حساب و میزان گماشته خواهد شد و از گاتها نیز برمی آید که این فرشته در اعمال روزجزا دخالت دارد (یسنا 43 قطعه ٔ 12). و هم در کتب متأخر زرتشتی و فرهنگهای فارسی سروش پیک ایزدی و حامل وحی خوانده شده ، از این رو در کتابهای فارسی او را با جبرائیل سامی یکی دانسته اند. محافظت روز هفدهم هر ماه به سروش ایزد سپرده شده . بیرونی در فهرست روزهای ایرانی (آثارالباقیه ) روز مزبور را «سروش » یاد کرده . در زبان فارسی گاه «سروش » به فرشته ٔ مذکور اطلاق شده . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین. سروش مرا دیو مردم مکن سررشته از راه خود گم مکن .نظامی دو کس بر حدیثی گمارند گوش از این تا بدان، اهرمن تا سروش . سعدی 2- مطلق فرشته و به عربی ملک خوانند و حکمای فرس گویند که حق تعالی سی وپنج سروش آفریده است از آن جمله سی نفر آنانند که روزهای سی گانه ٔ هر ماه از ماههای شمسی به نام ایشان موسوم گشته و پنج نفر دیگر آنکه پنجه ٔ دزدیده که خمسه ٔ مسترقه باشد به نام آنهاست و از جمله ٔ آن سی سروش دوازده نفرند که ماههای دوازده گانه ٔ سال شمسی به نام ایشان موسوم شده و هر یک از این دوازده سروش به تدبیر امور و مصالح ماهی که هم نام اوست معین است و همچنین تدبیر امور و مصالحی که درهر یک از روزهای سی گانه واقع می ، شود حواله به سروشی است که آن روز به نام او موسوم است ، و این سروشها که به تدبیر روزها قیام دارند کارکنان سروشهایی اند که به تدبیر ماهها اقدام می نمایند. پس هر روزی که به نام آن ماه موسوم باشد سروشی که آن ماه به نام اوست و تدبیر و مصالح آن روز بدو مقرر است خود هم به تدبیر و مصالح آن روز می پردازد. و بنابراین به جهت شرف آن روز را عید کنند و جشن سازند و نیز هر کدام از سروشها به محافظت جوهری و عنصری مقرر است ، چنانکه خرداد بر آب موکل است و اردیبهشت بر آتش و مرداد بر اشجار و باقی سروشها به محافظت آنچه در ذیل نام آن سروش مقرر است . و نام ملکی نیز هست که ریاست بندگان به دست اوست و تدبیر امور و مصالحی که در روز سروش واقع می شود بدو متعلق است. 3- هر فرشته ای که پیغام آور باشد عموماً و فرشته ای که پیغام و مژده آرد خصوصاً که هاتف غیب نیز گویند. فرشته که پیغام خیر آرد.فرشته ٔ پیغام آور و ملک وحی که به تازی جبرئیل گویند و فرزانگان یعنی حکمای تازی عقل فعال و دانایان فارسی خرد کارگر خوانند : جبرئیل . نام جبرئیل علیه السلام . به فرمان یزدان خجسته سروش مرا روی بنمود در خواب دوش .فردوسی . هست اسم علمت نام رسول قرشی که بد از مرکب او غاشیه بر دوش سروش . سوزنی 4- نام روز هفدهم باشد از هر ماه شمسی . نیک است در این روز دعا کردن و به آتشکده رفتن و باقی امور بد است . روز هفدهم از ماه فارسیان . ز گیتی برآمد سراسر خروش به آذر بد این جشن روز سروش . فردوسی روز سروش است که گوید سروش باده خور و نغمه ٔ مطرب نیوش . مسعودسعد. 5- آواز خوش و نغمه : خوش بخندی بر سروش مطرب و آوای رود ور توانی دامنش پر لؤلؤ مکنون کنی . ناصرخسرو. 6- وحی . الهام :، پیغام: سروشی بدوآمده از بهشت که تا بازگوید بدو خوب و زشت . فردوسی رسید از عالم غیبم سروشی که فارغ باش از گفت و شنیدن . ناصرخسرو. گهی مرغ سروش آسمانی دلش دادی که یابی کامرانی . نظامی در شاهنامه اولین موجود ماوراءالطبیعى است که دربخش اساطیرى شاهنامه، یعنى داستان کیومرث بهصورت پرى پلنگینهپوش بر کیومرث آشکار مىشود و او را از توطئه اهریمن و خزروان دیو آگاه مىسازد و به نبرد با اهریمن برمىانگیزد و پس از کشتهشدن سیامک بازهم بر کیومرث ظهور مىکند و او را به ترک سوک یکساله فرا مىخواند و به نبرد با اهریمنان و دیوان، یعنى تداوم مبارزه، دعوتمىکند. اگرچه فردوسى در این مورد به شکل سروش اشاره نمىکند، اما از سیاق سخن و گفتگوى او با کیومرث چنین بر مىآید که سروش در پیکر انسانى زیبا بر وى ظاهر شده است، همچنان که بر فریدون نیز به همین صورت جلوه مىکند و او را از کشتن ضحاک باز مىدارد، اما دقیقترین تغییر چهره سروش وقتى است که به هیأت انسانى خداپرست و نیکخواه با مویى همچون مشک که تا پایش فروهشته است و رویى همچون حور بهشتى (که یادآور پرى پلنگینهپوش یا زیبارویى با جامهاى از پوست پلنگ در داستان کیومرث است) به نزد فریدون مىآید و به او افسونگرى و شناخت نیک و بد را مىآموزد تا او را قادر سازد که کلید بندها را بداند و افسونها را بگشاید. فریدون پس از این دیدارتن خود را پرتوان و دولت خویش را بیدار مىیابد(همیلتون، 1942: 31ـ29). سروش یک بار هم در پیکر موبدى در رؤیاى سام آشکار مىشود و او را به باز آوردن زال فرامىخواند و در کینخواهى از کشنگان سیاوش نیز باز در خواب بر گودرز آشکار مىشودو او را از جایگاه کیخسرو آگاه مىکند و در همین اوان بر هوم[1] زاهد نیز جلوه مىکند. در هنگامى که خسروپرویز از بهرام چوبین گریخت و به کوه پناه برد و از خداوندجهان یارى خواست، سروش به پیکر انسانى سوار بر اسبى خنگ درحالىکه جامهاى سبز برتن داشت به نزد خسروپرویز آمد و او را از میان دشمنان عبور داد و به وى مژده سلطنت بخشید. آخرین ظهورى که از سروش در شاهنامه وجود دارد (اگرچه فردوسى به نام سروش در این مورد اشاراتى ندارد) در داستان اسب آبى دریاى شهد است : زدریا برآمد یکى اسب خنگ سرین گرد چون گور و کوتاه لنگ دوان و چو شیر ژیان پر زخشم بلند و سیه خایه و زاغ چشم (مول، 1369: 348/261/7) وقتى این اسب از دریا برمىآید و بر یزدگرد گناهکار آشکار مىشود، شبانان از گرفتن او در مىمانند، ولى یزدگرد با زین و لگام به نزد او مىرود و اسب بهراحتى رام اومىشود و دست و پاى مىجنباند و شاه بر او لگام مىنهد، اما همینکه مىخواهد تنگ براو ببندد؛ بنابرآنچه در شاهنامه آمده است: بغرید و یک جفته زد بر سرش به خاک اندر آمد سر و افسرش چو او کشته شد، اسب آبى چو گرد بیامد بدان چشمه لاژورد به آب اندرون شد تنش ناپدید کس اندر جهان این شگفتى ندید(همان، 359/262/7) بلعمى نیز که این داستان را در چگونگى مرگ یزدگرد بزهکار روایت مىکند،مىنویسد:اسب خاموش شد، تا یزدگرد او را به زین درآورد و خواست پاردم درافکند که هردو پاى به زیرش زد و درهم شکست و یزدگرد بیفتاد و بمرد و اسب زین ولگام بینداخت و بتاخت، چنان که هیچکس او را ندید که کجا شد و درنیافتند ومردمان گفتند این فرشته بود و خداى تعالى او را فرستاده بود تا جور وى از ما برداشت...(بلعمى، بىتا: 922). بىاختیار ذهن خواننده به این امر جلب مىشود که آیا این اسب آبى، با آنهمه اوصاف، همان فرشته پیغامآور الهى و مأمور رسیدگى به حسابها در رستاخیز، یعنى سروش نیست که بدین شکل ظاهر مىشود و یزدگرد را به مجازات مىرساند؟ ( پیکر گردانی در اساطیر ص 68) حافظ هردو صورت این واژه (فرشته ی پیام آوری است که در ایران باستان آن را سروش می خواندند وهاتف اسلامی ) را به کار برده است و او راخوش خبر و مژده دهنده می داند که با هدهد ، تناسبی معنایی دارد. معجز است این نظم، یا ِسحر َحلا ل؟ هاتف آورد این سخن ، یا جبرئیل ؟ 4-26/1077 حافظ ، گاهی نیز "سروش" را همان "روح القدس" می خواند: ( 1)- هاتف آن روز به من مژده ی این دولت داد که بر آن جور و جفا ، صبر و ثباتم دادند 6/178 سحرزهاتف غیبم رسید مژده به گوش که دور شاه شجاع است ، می دلیر بنوش 1/278 هاتفی از گوشه ی میخانه دوش گفت : ببخشند گنه ، می بنوش 1/279 ( 2)- چه گویمت که به میخانه دوش مست وخراب سروش عالم غیبم ، چه مژده ها داده است 3/37 عفو الهی بکند کار خویش مژده ی رحمت برساند سروش 2/279 بیار باده که دوشم سروش عالم غیب نوید داد که عام است فیض رحمت او 4/397 (3)- روح القدس: دکتر پور جوادی آن را "همان نور آسمانی یا عقل فعّال یا جبرئیل و روح القدس و عقل وفلکقمر می دانند. (نشر دانش 43) : روح القدس ، آن سروش فرّخ برقبّه ی طارم زبرجد می گفت سحرگهان که : یا ربّ در دولت و حشمت مخلّد بر مسند خسروی بماناد منصورِ مظفّرِ محمّد 1-11/1066 رک موارد دیگر: 6/171، 8/278،2/279 ،6/281 ،6/390 سروش خجسته:فرشته ی فرخنده و مبارک خبر. الا ای همای ِ همایون نظر خجسته سروش ِ ُمبا ر ک خبر 5/1056 سروش عالم غیب: فرشته پیامآور از جهان غیب : چه گویمت که به میخانه دوش مست وخراب سروش عالم غیبم ، چه مژده ها داده است 3/37 ورک موارددیگر: 4/397 ، 21/1035 سروش فرّخ: طایرقدسی :پرنده ی بهشتی ، فرشته ی پیام آور غیب: روح القدس ، آن سروش فرّخ برقبّه ی طارم زبرجد می گفت سحرگهان که : یا ربّ در دولت و حشمت مخلّد بر مسند خسروی بماناد منصورِ مظفّرِ محمّد 1-11/1066 سروش مبارک خبر:فرشته یی که خبرهای شادکننده می آورد. بیار باده که دوشم سروش عالم غیب نوید داد که عام است فیض رحمت او (3/397) عفو الهی بکند کار خویش مژده ی رحمت برساند سروش (2/2 بر گرفته از حرف "س" کلمات آتش انگیز، لغت نامه ی دیوان حافظ ، تألیف دکتر منصوررستگار فسایی،(در دست چاپ