دکتر منصور رستگار فسایی
داستان مجسمه های فردوسی در ایران و جهان
متن کامل این مقاله با عکسهای مربوط درفصلنامه ی پاژ 8-7 ویژه نامه ی فردوسی در صفحه ی 99 به بعد به چاب رسیده است .
داستان مجسمه های فردوسی در ایران و جهان
بخش اول
درسایت خبری تابناک ،خواندم که : "سازنده ی مجسمه ی هفت ُتنی و سه متری فردوسی گفت از چهار سال پیش که ساخت این مجسمه به پایان رسیده است ،هنوز اقدامی از طرف شهرداری اهواز برای خرید آن صورت نگرفته است ،عبدالعلی قسّامی درگفتگو با ایسنا،منطقه ی خوزستان اظهار کرد ،ساخت این مجسمه بیش از 4000ساعت طول کشید و انتخاب لباس آن ،سه ماه وقت برد ،تا نهایتا ،ساخت این مجسمه به پایان رسید ،وی گفت طی مکاتبه یی که که با شهرداری اهواز انجام دادم ،قرار شدکه شهرداری این مجسّمه را خریداری کند ولی هنوز وضعیت خرید نا مشخّص است ...رمضان منجّزی از اعضاء شورای شهر اهواز گفت خرید این مجسمه در کمسیون فرهنگی شورای شهر تصویب شدده و فقط تصویب آن در صحن علنی شورا باید صورت بگیرد و شورای شهر و شهرداری با خرید این مجسمه ، مشکلی نداردو مشکل بر سر انتخاب مکان مجسمه است."
من که بیش از چهل سال است که مشتاقانه ، هرچه را در باره ی فردوسی نوشیه می شود ، می خوانم و یادداشت می کنم و نگه می دارم ، ضمن این که از خواندن این خبر ،متعجب شدم به یادم آمد که قیلا چیزی در این باب خوانده ام ،به یادداشت هایم مراجعه کردم و دیدم که آری ،در یاد روز فردوسی ،یعنی 25 اردی بهشت امسال ، آقای مجتبی کهستونی ،سخنگوی انجمن دوسداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان ، پس از دیدار با این مجسمه ساز محترم در بندر ماه شهر ، گزارشی منیشر کرده ونوشته اند که: هیچ انگیز ه ی دیگری جز عظمت و بزرگی نام ابوالقاسم فردوسی ما را به نزد این هنرمند چیره دست نکشاند. ملاقات با پیکرتراش هنرمندو توانا یی که موفق شده از سنگی 10 تنی ، تصویر بزرگمردی در ادبیات و فرهنگ ایران زمین را ترسیم کند ،. بی شک نام عبدالعلی قسامی معروف به" سهی "که در شاعری، نقاشی و خوشنویسی هم دستی دارد ،در کنار مجسمه سازی او ، در آ ینده ی این سرزمین طنین انداز خواهد شد. حاصل سی و اندی سال انزواطلبی و گوشه نشینی به سرانجام رساندن و خلق اثری شد که وی اگرچه از آن به فراوانی یاد نمی کند اما از منظر مخاطبانی چون من ارزش فراوانی دارنددو باید در موقعیتی مناسب از آن پرده برداری شود. قسامی هنرمند پیکرتراش ساکن در ماهشهر در یک حرکت جالب از چهار سال پیش اقدام به خلق پیکری از ابوالقاسم فردوسی کرد. تلاش برای ساخت پیکر سه متری فردوسی از سنگ ممتاز نیریز تلاش خستگی ناپذیری بود که در سال 1387 شمسی به نتیجه رسید. درباره هر کدام از آثار عبدالعلی قسامی می توانیم حرف ها بزنیم اما 25 اردیبهشت ماه که مصادف است با بزرگداشت حماسه سرای نامی کشورمان حکیم ابوالقاسم فردوسی ، ما را بر آن داشت تا به ماهشهر برویم و در کارگاه وخانه ی این هنرمند ، با پیکری عظیم مواجه شویم که خلق آن تنها توسط دستان یک هنرمند انجام پذیرفته بود. از زندگی عبدالعلی قسامی بیش از 30 سال در ماهشهر می گذرد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مرودشت، آباده و شیراز پشت سر گذاشت. او فارغ التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی در اهواز و کارمند شرکت ملی صنایع پتروشیمی ماهشهر است. او در رشته خوشنویسی شاگرد «عباس اخوین» بوده و تا به حال مجموعه شعری تحت عنوان «اشک گل رز» چاپ و منتشر کرده است.... "
من هیچیک از این آقایان را نمی شناسم و هیچوقت هم در باره مجسمه سازی ، مطالعه ی خاصی نداشته ام و این مقاله را نیز با مراجعه به سایتهای مختلف نوشته ام تا نکته یی را خاطر نشان کنم که اگر این مجسمه ، براستی از ارزش و اعتبار هنری مورد پذیرش متخصصان بر خوردار باشد ،نباید چهار سال در گوشه یی از سرزمین ما خاک بخورد و مورد عنایت مسؤلان محترم شهر فرهنگ پروری چون اهواز که قدمت تاریخی و سهم آن درتمدن و فرهنگ غرب ایران و تحکیم وحدت ملی ما برکسی پوشیده نیست ،قرار نگیرد ،من مطمئن هستم که همچنان که یکی از اعضاء محترم انجمن شهر اهواز گفته اند، بزودی کار خرید و نصب این مجسمه ، به وسیله شهرداری اهواز به انجام می رسد و این مجسمه در جایی مناسب نصب می شود تا یاد آور احترام مردم این دیار به مردی باشد که نماد مقاومت و استواری ما ایرانیان است چه خراسانی باشیم و چه خوزستانی و چه فارسی ، همه درس میهن دوستی را از فردوسی آموخته ایم و او آموزگار همه ی ما ایرانیانی است که وجب به وجب خاک مقدس خویش را پاس می داریم.. برای آن عزّت و احترام قایل هستیم ،مخصوصا مردم دلاور خوزستان ،که همیشه همانند پهلوانان بزرگ شاهنامه ی فردوسی ، پاسدار مرز و بوم بزرگ خویش بوده اند وازپیش از دوران ساسانی که مداین مرکز بزرگ فرمانروانی و جهانگیری ایرانیان بود ، و دانشگاه گندی شاپور مرکز علمی چهان به شمار می آمد،تا دوران دفاع مقدس که این منطقه در نوک تاخت و تاز دشمنان ایران قرار داشت ،پیوسته با جان و دل ،از مرزهای ایران زمین دفاع کرده اندو حماسه ها آفریده اند وفرهنگ آفرینی کرده اند و این که هنوز، در روزگار ما هنرمندی در گوشه یی از ماه شهر، مجسمه ی فردوسی را می سازد ،بازتاب معنی دار همین نوع علاقه ی پایدار به یک پارچگی و عظمت ایران و فرهنگ آن است که در نتیجه ی آن ، روزی فردوسی ظهور می کند و شاهنامه را می آفریندوو روزی دیگر ،خود را در رنج چندساله ی هنرمندی خوزستانی با ساختن مجسمه ی فردوسی آشکار می کند و نشان می دهد و همه ی مارا امیدوار می سازد که هنوز درکی روشن و زنده از ارزشهای شاهنامه و فردوسی و در بقاء تمدن و فرهنگ ایران زمین و زبان و ادبیات آن ،درگوشه وکنار این سرزمین بزرگ وجود دارد. ، در جایی خواندم که سالها پیش، از حسنین هیکل روزنامه نگار و نویسنده بزرگ مصری پرسیدند: " چرا شما که صاحب یک سرزمین باستانی بودید و اهرام و فراعنه و ابوالهول داشتید، زبان و فرهنگ کهن خود را از دست دادید و امروز همه به زبان عربی صحبت می کنید؟ ".او در پاسخ گفت: " چون ما فردوسی نداشتیم ". اینک،خوب به گفته ی بالا بیندیشیم و بپذیریم که ما امروزه ،بیش از هر زمان دیگری ،احتیاج داریم که در سراسر شهرهای ایران ،مجسمه ی فردوسی را به عنوان نماد وحدت ملی و اجیماعی ایران ، نصب کنیم تا فرزندان ایران ، با شناخت فردوسی ومیراث فرهنگی بی نظیر وی، آنچه را او می اندیشید ،بشناسند و بقای ملی و فرهنگی فردای ایرا ن را تضمین کنند، ، به یاد بیاوریم فرجام رنجی را که فردوسی به سی سال کشید و قدر آن را نشناختند و داستان آن ،داستان تاریخ شد ، نسل ما نباید کاری کند که آیندگان ، مارا به خاطر کوتاهی در ادای احترام به فردوسی ،سرزنش و ملامت کنند.
مجسمه ییازفردوسیساخته یاستادصدیقیکه
اثریارآنموجودنیست
شاید لازم باشد که بدانیم ،توجه به ساخت مجسمه ی فردوسی ، از هفناد و پنج سال پیش درایران وخارج از آن،همزمان با جشن های هزاره ی فردوسی آغاز شد و شادروان استاد ابوالحسن صدیقی چند مجسمه از فردوسی ساخت، یکی در طوس، یکی در میدان فردوسی تهران، دیگری در تالار ورودی کتابخانه ملی وقت( در خیابان 30تیر) و چهارمی در میدان ویلابورگز رم پایتخت ایتالیا قرار داده شد و در مراسمی با حضور نخست وزیر، وزیر فرهنگ و دانشمندان و مقامات ایتالیای آن روز، به او نشان عالی هنر اعطا شدودر ایتالیا – که در رشته های گوناگون هنری، سرآمد کشورهاست – نشان هنر گرفتن، کار هر کسی نیست وقتی نوبت سخنرانی به ابوالحسن صدیقی رسید، خطاب به مقامات آنجا گفت: " تعجب می کنم که چرا به جای نشان شجاعت، نشان عالی هنر به من اعطا شد! زیرا در سرزمین مجسمه سازان بزرگی مثل میکل آنجلو و داوینچی، کسی که از ایران بیاید و مجسمه حکیم فردوسی را در پایتخت روم باستانی بگذارد، شایسته ی نشان شجاعت است، نه هنر! "در آن هنگام شادروان علی اصغر حکمت شیرازی ،وزیر فرهنگ بود و در ضمن خدمات بزرگی که به ایرانیان کرد ،یکی هم برگزاری نخستین کنگره ی بین المللی هزاره ی فردوسی بود .
مجموعا استاد صدیقی سه مجسمه از فردوسی ساخت که یکی در تهران است و دیگری در توس و سومین که عکس آنرا دربالامی بینید ،معلوم نیست در کجاست.
در سال 1313 شمسى، به مناسبت تقارن این سال با هزارمین سال تولد فردوسى، در تهران کنگرهاى تشکیل شد که مسلما فکر و اندیشه آن زاده ذهن وقّاد حکمت بود. این کنگره که نخستین کنگره علمى جهانى، در ایران، به شمار مى آید کنگره هزاره فردوسى است که در ساعت 9 صبح پنجشنبه 12 مهر 1313 با حضور هشتاد و سه نفر از دانشمندان سرشناس ایرانى و خارجى، در تالار دارالفنون تهران تشکیل شد، فروغى نخستوزیر، این کنگره را افتتاح کرد و خطابهاى ایراد کرد و سپس حکمت به زبان فرانسه خوشآمد گفت و هیأت رئیسه کنگره انتخاب شدند و شادروان حسن اسفندیارى به ریاست کنگره برگزیده شد و کنگره کار خود را آغاز کرد و این کنگره در روز سهشنبه 16 مهرماه پایان یافت .
حکمت در کتاب سى خاطره خود در اینباره مى نویسد: "...یکى از هنر هاى شریف فروغى، فردوسى و سعدىشناسى او بود و کمتر کسى به قدر او، در شاهنامه و دیوان کلیات شیخ شیراز، بحث و فحص کرده است، این بنده افزون از پنجاه سال قبل، وقتى که در میسیون امریکایى، جوان طلبه بودم، براى نخستینبار به زیارت آن استاد بزرگوار نائل گردیدم [و آن] در مجلس سخنرانیى بود که در تالار آن مدرسه، ایراد مى فرمود، موضوع سخن او در باب فردوسى و شاهکار بزرگ او بود. باز خود این بنده نویسنده شاهد و گواه هستم... که در جشن هزاره فردوسى که در مهرماه 1313 در تهران و طوس منعقد گردید، وى از روى عشق و علاقه قلبى به برپا کردن آن جشن و ساختن آرامگاه باشکوه فردوسى، اهتمام و کوشش مى فرمود که اگر او نبود، این خدمت خطیر انجام نمى گرفت و پس از آن جشن بود که اولین مجموعه منتخبات شاهنامه را تألیف کرد. (حتى آخرین جزوه خلاصه شاهنامه را در بستر مرگ ملاحظه و تصحیح کرده و به مطبعه فرستاد...)
"این جشن یکى از رویداد هاى مهم فرهنگى قرن و بدون تردید مهمترین و علمىترین کنگرهاى بود که در ایران معاصر برگزار شده است چرا که مشاهیر فرهنگ و ادب که در آن گرد آمده بودند، هیچگاه و در هیچ جاى دیگر جهان معاصر کنار هم ننشستهاند، در آن کنگره که در عین حال نخستین اجتماع بزرگ علمى در ایران معاصر بود، 40 تن ایرانشناس بزرگ از 17 کشور خارجى و 40 تن از دانشمندان و ادیبان ایرانى شرکت داشتند و به مدت 5 روز از 12 تا 16 مهر 1313 سخنرانیهایى در تالار دارالفنون ارائه کردند... علىاصغرخان حکمت شیرازى وزیر فرهنگ همه برنامه هاى این مراسم را تدارک دیده بود و علاوه بر ایران در پاریس و لندن، رم و مسکو و برخى از شهر هاى اروپا و آسیا نیز جلسات سخنرانى و بحث درباره فردوسى و شاهنامه ترتیب داده بود..." ازآن سال به بعد فردوسی و خدمات وی در معرض توجه ایرانیان و جهانیان قرار گرفت و مجسمه های متعددی ساخته و در شهر های مختلفی نصب شد که مجسمه ی ساخت آقای قسِامی آخرین آنهاست و ما به چند نمونه از آن اشاره می کنیم:
1- نخستین مجسمه ی فردوسی در باغ نگارستان تهران
آقای محمد حسین نعمتی در وبلاگ فرارو می نویسند::درسال 1313شمسی ، زمانی که علاقهمندان به فرهنگ ملی ایران تلاش میکردند به نحوی در کنگره بینالمللی فردوسی شرکت کنند ، 410 دانشجوی ایرانی مقیم فرانسه هر کدام از 20 تا 100 فرانک اهدا کردند تا با جمعآوری این مبالغ مجسمهای از فردوسی بسازند و با تقدیم آن به این کنگره به گونهای نقش خود را از فرسنگها راه دور در بزرگداشت یاد شاعر حماسهسرای ایران ایفا کنند. هیچ امیدی نبود تا با 15 هزار فرانک جمعآوری شده، استاد مجسمهساز معروف فرانسه «لرنزی» با این دانشجویان همکاری کند.اما پس از آن که جمعی از دانشجویان هدف خود را برای لرنزی بیان نمودند و از مبلغ اندک پساندازشان صحبت کردند، وی برخلاف تصور آنان قبول کرد مجسمه فردوسی را بسازد.
دکتر «ابراهیم چهرآزی»، متخصص اعصاب و روان و نماینده دانشجویان که قصد داشتند به هر نحو در کنگره بینالمللی فردوسی همکاری کنند، به درخواست لرنزی، مجسمهساز، شعرهای فردوسی را برای او خواند تا این استاد بتواند با الهام از اشعار حماسی فردوسی تصویری از چهره او را طراحی کند.
شعرخوانی چهرآزی برای لرنزی هفتهها طول کشید تا این که استاد توانست به طرحی از چهره شاعر حماسهسرای ایرانی برسد. مجسمه ساخته و برای برگزاری کنگره بینالمللی فردوسی به تهران فرستاده شد،و آن را در محوطه دانشکده ادبیات تهران (پشت بهارستان) در فضایی که به گلگشت فردوسی معروف شد، نصب کردند. این مجسمه از آن روز تاکنون که در حدود 70 سال از تاریخ نصب آن میگذرد، همچنان در فضای باز محوطه باغ نگارستان پایدار ایستاده است.
مجسمههای فردوسی را اگر چه پیش از این با نام استاد ابوالحسن صدیقی میشناختند و مجسمهسازان دیگر نیز برای ساخت چهره فردوسی از طرح به ثبت رسیده استاد بهره میجستند اما مجسمه فردوسی ساخته شده توسط «لرنزی»، گویی تنها اثری است که در ایران چهرهای دیگر از فردوسی را به نمایش گذاشته که نتیجه برداشت این استاد فرانسوی از شاعر حماسه سرای ایران است. از طرف دیگر این مجسمه تاریخی را با خود حمل میکند که نشان از علاقه جمعی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه به وطن دارد.
دکتر باستانی پاریزی نیز در کتاب «شاهنامه آخرش خوش است» از صفحه 356 تا 380 فهرست اسامی آن 410 دانشجو را به همراه شرح فعالیتشان در ساخت مجسمه، آورده است.
(باغ نگارستان از باغهای قدیمی تهران است که در 1222 ق، به دستور فتحعلیشاه به شکل هشت گوش با شاهنشینهایی به سبک دوره زندیه ساخته و با گچ بریهای زیبایی مزین شده است. این باغ از غرب تا خیابان صفیعلیشاه و از شرق تا دروازه دولت امتداد داشت و درب بزرگ آن به میدان بهارستان فعلی باز میشد
دانشکده علوم اجتماعی از سال1341 تا 1370 در این محل دایر بود . در مقابل درب ورودی ساختمان مرکزی، از شمال، مجسمه شاعر حماسهسرای ایران، فردوسی، مشاهده میشود.این مکان از قدیم به گل گشت فردوسی نیز معروف بوده است.
2- مجسّمه فردوسى در رم پایتخت ایتالیا، در میدان ویلابورگز
این مجسمه که185 سانتیمتر ارتفاع دارد واز نرنر سفید ساخته شده است ،کار استاد صدیقی است که در 20 ماه مه1958 به رم برده شد و طی مراسمی در یکی از میدانهای رم نصب شد ،شادروان علی اصغر حکمت شیرازی ،در خاطرات روز سهشنبه 1329/3/30 خود که در رم به تحریر درآورده است، مى نویسد: "بعد از ساعتى به منزل مراجعت کردیم. در سر راه در یکى از میدانهاى کوچک ویلابورگز، محلّ زیبایى که به نام "فردوسى" موسوم است به "پیاتزا فردوسى" قدرى گردش کرده، تصمیم گرفتم که انشاءاللّه اعتبارى براى سفارت ایران بفرستم تا مجسمه فردوسى را در آنجا نصب نمایند".
حکمت این فکر را دنبال مى کند و در خاطرات روز 1329/5/25 خود مى نویسد: "... با على منصور راجع به نصب مجسمه فردوسى در رمصحبت کردم. مى گفت در نظر دارم مجسمه را در ایران بدهم درست کنند. گفتم کار پرخرج و بى فایدهاى است و در برابر آرتیستهاى شهیر این شهر اسباب افتضاح و سرشکستگى خواهد بود، بهتر است در همینجا بدهید از روى مجسمه فردوسى درست کنند و در میدان فردوسى در ویلابورگز نصب کنند و ممکن است که از انجمن آثار ملى هم کمک شود...."
حکمت در مهرماه 1337 سرگرم تهیه نطقى بود که در هنگام افتتاح مجسمه فردوسى در رم مى باید ایراد مى کرد... و در روز هفدهم مهر 1337 برابر با نهم اکتبر 1958 در رم با آقاى ابوالحسن صدیقى مجسمهساز که از دوستان قدیم او بود، مهمان نصراللّه فلسفى رایزن فرهنگى ایران در رم بود و در اینباره مى نویسد: "بعد از ناهار به آتلیه آقاى صدیقىرفتیم، مجسمه فردوسى را که از مرمر سفید ساختهاند که به شهر رم اهدا شود، مشاهده کردیم، بسیار خوب و زیبا تهیه شده است...."
گوستینوس آمبروزی مجسمهساز ایتالیایی با دیدن این مجسمه چنان تحت تاثیر قرار گرفت که در دفتر یادبود نوشت: دنیا بداند، من خالق مجسمه ی فردوسی را میکل آنژ ثانی شرق شناختم. میکل آنژ بار دیگر در مشرق زمین متولد شدهاست،این مجسمه در پارک ویلا بورگزه (Villa borghese) در شهر رم ایتالیا قرار دارد.ویلا بورگزه (Villa borghese) پارک طبیعی بزرگی در شهر رم است که شامل ساختمانها، موزه هاواز جمله موزه گالریا بورگزه - galleria borghese می باشد.این پارک با مساحتی حدود 80 هکتار، بعد از پارک ویلا دوریا پامفیلی (Villa doria pamphili) بزرگترین پارک شهر رمه. باغهای این پارک برای ویلای بورگزه روی تپه پرینچانا (Villa borghese princiana) توسط معماری به نام فلامینیو پونتزیو (Flaminio ponzio) ساخته شد و شیفیونه بورگزه (Scipione Borghese) در سال 1605 آن را توسعه داد، دراوایل قرن نوزدهم این پارک بازسازی شد و سال 1903 هم به پارک عمومی تبدیل شد.
3-مجسمه ی فردوسی در طوس که ساخته ی استاد صدیقی است ;به ارتفاع 185 سانتیمتر که در سال 1969 ساخته شده است و اینک در صوس و آرامگاه فردوسی قرار دارد به گفته ی آقای فریدون صدیقی در مصاحبه باسایت هفت سنگ که در تاریخ 21 اسفند 1383 منتشر شده است ،استاد صدیقی این دومین مجسمه خودرا از فردوسی با همان شکل و شمایل مجسمه یی که بری میدانی در رم ایتالیا ساخته بود ، برای آرامگاه فردوسی ساختو این در ست در هنگامی بود که فریدون صدیقی ، فرزندش هم سرگرم ساختن و نصب نقوش برجستهی داخل آرامگاه فردوسی بود به سال ۱۳۵۰. البته در گذر این سالها مجسمههای دیگری هم ساخت :
این مجسمه از مرمر ساخته شده و 185 سانتیمتر ارتفاع دارد و در سال 1969 ساخته شده است.
4-مجسمه ی فردوسی در تالار ورودی کتابخانه ملی ( در خیابان 30تیر)اینا مجسمه رااستاد صدیقی را به کتابخانه ی ملی ایران هدیه داده بود، با جابجایی ساختمان، به نوشته ی یکی از سایتها ،به طاقچه ای در پشت قفسه ها منتقل شده و دیگر در تالار ورودی جای ندارد .
5- مجسمه ی فردوسی اهدایی پارسیان هند
به گزارش «تابناک»، موضوع چگونگی نصب مجسمه شاعر نامی ایران زمین، ابوالقاسم فردوسی، یکی از اسناد جالب توجه و نافرهنگی است که نشان از عمق احترام ایرانیان به مشاهیر مرز و بوم خود دارد. برای توضیح بهتر و بدون دخل تصرف این موضوع در ادامه عین سند یاد شده منتشر می شود.نامه از سوی رستم گیو، رئیس انجمن زرتشتیان تهران و نماینده زرتشتیان، خطاب به نخست وزیر نگاشته و در آن اشاره شده که مجسمهای از حکیم فردوسی از جنس برنز و با وزن تقریبی دو تن و نیم در بمبئی هند ساخته شده و آماده حمل به ایران است. وی در این نامه، خواهان یاری برای ورود مجسمه و نصب آن در محلی مناسب شده است. در... بازخوانی اسناد تاریخی در بسیاری از مواقع، خود بهترین و گویاترین روش برای ترسیم تاریخ، البته بدون دخل و تصرف در آن است.
عنوان سند: مکاتباتی درباره مجسمه فردوسی و محل نصب آن در میدان فردوسی :
شرح سند: نامه از سوی رستم گیو، رئیس انجمن زرتشتیان تهران و نماینده زرتشتیان، خطاب به نخست وزیر [احمد قوام] نگاشته و در آن اشاره شده که مجسمهای از حکیم فردوسی از جنس برنز و با وزن تقریبی دو تن و نیم در بمبئی هند ساخته شده و آماده حمل به ایران است. وی در این نامه، خواهان یاری برای ورود مجسمه و نصب آن در محلی مناسب شده است.
در حواشی نامه، دستورهایی در این باره دیده میشود. در نامه دوم که در تاریخ 15 دی خطاب به نخست وزیر نگاشته شده، شهرداری تهران، نتایج مطالعه خود برای نصب مجسمه را اعلام و با الصاق نقشهای از میدان فردوسی، تقاطع خیابانهای فردوسی و شاهرضا را محلی مناسب برای این کار معرفی و پیشنهاد کرده است.
شماره سند: 720 – 123003
تاریخ سند: 5/10/1321 ش
تاریخچه نصب نخستین مجسمه: در جشن هزارمین سال ولادت وی در ایران، سه نفر از پارسیان هندوستان به نام آقایان دستور نوشیروان خانصاب، رئیس پارسیان دکن٬ جمشید جی اون والا و بهرام گورا نکلساریا و نیز عدهای دیگر از پارسیان به ریاست آقای پشوتن بی مارکا تصمیم گرفتند که برای تجلیل از مقام این شاعر ایرانی، آثاری بسازند. یکی از اقدامات آنها، ساخت برج ساعت در یزد توسط پشوتن بی مارکا و اقدام دیگر آنها، ساخت نخستین مجسمه فردوسی به منظور نصب در میدانی در تهران بود.
در سال 1305 ش. در مسافرت آقای پشوتن مارکار و همراهان به ایران، ارباب کیخسرو شاهرخ با مشورت انجمن آثار ملی ایران استدعای پارسیان هندوستان را درباره ساخت مجسمهای از فردوسی به آگاهی اولیای امر رسانید و موضوع پذیرفته شد. آنگاه مجسمه فردوسی مطابق نمونه که مورد پسند و تصویب قرار گرفته بود٬ توسط مجسمه ساز معروف هندی آقای راس بهادرماترا به وزن دو تن و نیم و با ارتفاع دو متر در سال 1319 به پایان رسید، ولی به علت مشکلات موجود، بر اثر بروز جنگ جهانی و صادر نشدن پروانه تا آخر سال 1323 اهدای آن به تأخیر افتاد.
با ارایه نقشه ترسیمی آقای یکاجی تارپوروالا، معاون ایران لیک که مورد موافقت انجمن شهر و شهرداری تهران و آقای آندره گدار، مدیر کل باستان شناسی واقع شده بود، ساخت پایه مجسمه آغاز گشت.
و به این ترتیب، در دهم بهمن 1322، نخستین کلنک بنای پایه مجسمه زده شد. در سال 1323 هنگام مسافرت هیأت اعزامی فرهنگی ایران به هندوستان، آقای علی اصغر حکمت در هنگام ورود به بمبئی، مجسمه را بازدید کرد و سرانجام با کمک انجمن روابط فرهنگی ایران و هند و کوششهای کلنل کسترل، مجسمه از بمبئی به تهران حمل و بنا به دستور دولت از پرداخت گمرک و مالیات راه نیز معاف شد و شهرداری تهران، یکی از میادین شهر را برای نصب آن تعیین کرد؛ در روز دهم بهمن ماه 1323 مجسمه نصب شد. این مجسمه بعد ازنصب مجسمه ی فردوسی ،ساخت استتاد صدیقی ،به دانشکده ی ادبیات تهران منتقل شد واین تندیس امروزدر برابر ِ دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی ِ دانشگاه تهران جای دارد و هدیه ای کهن بوده است از سوی پارســیان ِ هندی!
آقای ..... نوشته اند در بازدیدی که از آن به زمستانِ 84 داشتم، دیدم که نقش ِ فَروهر را زدوده اند، ولی بخشی از نوشته و سروده های حک شده بر پایه های تندیس همچنان برجا بود:این پیکر از سوی پارسیانِ هندوستان نیاز و برپا گردید.:
ز ایران نژادانِ یزدان پرست که در هند دارند جای نشست
به پا گشت این یادگار بلند که جاوید ماناد دور از گزند
بگفتا حبیب اندرین کارکرد شمارنده ی سال از یزدگرد
ز فردوسی این پیکر نامدار همی باد پاینده و پایدار
سال 1324 خورشیدی 1314یزدگردی
و در سویی دیگر هم سروده هایی از فردوسی است:
بَسا روزگارا که بر کوه و دشت گذشته است و بسیار خواهد گذشت
نباشد همی نیک و بد پایدار همان به که نیکی بود یادگار
در دیوانِ بهار ذیل عنوانِ "مجسمه ی فردوسی" می خوانیم:روز دهم مهرماه 1324 خورشیدی، از مجسمه ی فردوسی که از طرف پارسیانِ هند اهدا شده بود، در میدان فردوسی شهر تهران پرده برداری شد. "بهار" این قصیده را بدان مناسبت ساخت و در همان مجلس خواند.
مهرگان آمد به آیین فریدون و قباد
وز فریدون و قباد اندرزها دارد به یاد
گوید ای فرزند ایران راستگویی پیشه کن
پیشه ی ایران چنین بود از زمان پیشداد
در چنین روز گرامی هدیه ای آمد ز هند
هدیه ای عالی ز سوی پارسی زادانِ راد
طرفه تندیسی فرستادند از هندوستان
زان حکیم ِ پاک اصل و شاعر ِ دهقان نژاد ...
ای حکیم نامی ای فردوسی سحرآفرین
ای به هر فن در سخن چون مرد یک فن اوستاد
شور احیاء وطن گر در دل پاکت نبود
رفته بود از تُرک و تازی هستی ایران به باد
خَلقی از نو زنده کردی، ملکی از نو ساختی
عالمی آباد کردی خانه ات آباد باد ...
پرده بگرفتند روز ِ مهرگان از روی تو
خاطر ناشاد ایرانی شد از روی تو شاد
خواند در میدان فردوسی بهار این چامه را
پس بر تندیس فردوسی به تعظیم ایستاد
تا جهان باقیست باقی باد ایران بزرگ
دوستانش کامیاب و دشمنانش نامراد
[دیوان اشعار محمدتقی بهار (ملک الشعرا). به کوشش مهرداد بهار. انتشارات توس. تهران، 1368. صص 786-787.]
6- مجسمه ی فردوسی در میدان فردوسی تهران
این مجسمّه ی مرمری که 3متر ارتفاع دارد در سال 1971 ساخته شده است ودر روز 17 خرداد سال 1338 اطی مراسمی از آن پرده برداری شده است.
طرح نخستین انجمن آثار ملی طرح ارزشمندی بود که به دلیل کمبود امکانات مالی به سرانجام نرسید. در این طرح مقرر شده بود تا تمامی شخصیتهای شاهنامه از رستم و زال گرفته تا تهمینه و رودابه به ایفای نقش بپردازند و نقشبرجستههایی از هر کدام از این شخصیتها به صورت پیرامونی و در اطراف مجسمه اصلی فردوسی به نمایش درآید.
این مجسمه را استاد ابولحسن صدیقی در در ابعاد مجسمه میدان فردوسی ایتالیا و از جنس سنگ کارارا دانه درشت ساخت. به هر صورت مجسمه فردوسی ساخته شد و کار نصب آن را در میدان فردوسی فرزندش ،فریدون صدیقی انجام داد.
اواخر سال 52 و برای برگزاری هزاره فردوسی احیا و مرمت مجموعه آرامگاه فردوسی هم توسط هوشنگ سیحون انجام شد. در این زمان انجمن آثار ملی ساخت نقش برجستههایی از شخصیتهای شاهنامه را به استاد فریدون صدیقی که آن زمان تازه از فرنگ بازگشته بود، سفارش داد. ساخت این سنگبرجستهها به طول 24 متر به شکل سنگ برجسته و در قسمتهایی از جمله سر، کاملا برجسته انجام شد..
جناب آقای مسجد جامعی ،وزیر محترمم پیشین فرهنگ و ارشاد ،در رو ز فردوسی در سال ف1387در مصاحبه یی که با خبر گزاری آفتاب داشته اند ،ضمن این که فردوسی را بنیاد گذار ایرانشناسی می خوانند ،در مورد این مجسمه می گویند: البته فردوسی در این میدان هم حادثه ساز بوده است. زمانی یک تندیسی در اینجا بود که پارسیان هند آن را ساخته بودند. این تندیس امروز در دانشگاه تهران در ورودی تالار فردوسی است. تندیس دیگری به جای آن گذاشتند که گفتند چهره اش شبیه مدرس است و جنجالی به پا شد که آن را هم عوض کردند. بعد ها آقای درم بخش آمد و در همان بالا به دست مجسمه فردوسی یک چراغی داد و از آن عکسی گرفت و زیر آن عکس نوشت؛ «دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر/ کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست» که آن هم برای نظام سیاسی آن دوران تلخ بود و آن نشریه توقیف شد. همین که می گویم برخورد رژیم گذشته هم با فردوسی صوری بوده است دلیلش همین موارد است که حساس بودن به مجسمه و تندیس بی جان هم مساله ساز شده بود. به هر حال مسائل و بناهای این میدان و اطراف آن در طول سالیان درازی شکل گرفته است که مشکلات آن هم خاص این میدان نیست چراکه اساساً هنوز به تعاریف شفافی از هویت بصری شهر نرسیده ایم و امیدوارم برای این میدان هم فکری بشود.
قای سید جلال حیدری نژاد در مقاله یی تحت عنوان " فردوسی و فرزندانش " می نویسند:" کسی نبود از اهالی پایتخت که بعد از صلاة ظهر روز( هفدهم خرداد ماه سال 1338 خورشیدی) از خیابان شاهرضا ی (انقلاب) آنروزها گذر کند و مجسمه ی تمام قد حکیم با حکمت و پر آوازه طوس را که از بالا نگاهی ستبر و استوار همانند بنای بی بدیل شاهنامه است نبیند و ندیده باشد.
از ان روز تا کنون اهالی ایران زمین که گذر کرده اند از ان گذرگاه (که حالا دیگر تاریخی شده است به حکم زمان) دو چیز را به روشنی دریافته اند. یکی آنکه حکیم طوس با جامه و دستار و سربند مردمان ملک خراسان و البته کتاب وزین شاهنامه به دست ،یک گام به پیش و پای دیگر استوار در پس و نگاهی که استواری باطن را میرساند و چشمانی که هوش و ذکاوت و پایان بینی در ان موج میزند ایران زمینیان را به استواری و پایداری خوانده و رمز چیره گی بر تمامی توران زمینیان تاریخ جان هایی دانسه که با همنشینی با کتاب خو گرفته و البته حکیم باحکمت طوس کتاب رازگونه ی شاهنامه را از این بابت نمونه و نشانه کرده است. تا بلکه بدانیم و یادمان نرود که زبان نه در جهان کهن بلکه در جهان معاصر نیز اولین و برترین جزء فرهنگ است و ملت و قومی که به پاسداشت زبان خود همت بگمارد و زبان را از میهمانان ناخوانده پاک کند و بیان را به اصالت بیاراید و قدر پاک زبانی و به تبع ان پاک ایینی را بداند البته بی هیچ شبه ای همواره بر صدر اقوام و ملل خواهد نشست ، و در مواجه با ایین دیگر سرزمینان و دیگر اقوام هیچ اسیب و گزندی بدان نخواهد رسید همانگونه که حکیم بی جانشین خراسان وعده کرده بود و اینک فرزندان این سرزمین اریایی ان وعده ی خردمندانه را پس از هزاره ی بلند، محقق می بیند
این بخش که قسمت یایین مجسمه ی فردوسی در میدان فردوسی است 3 متر ارنفاع دارد و در سال 1971 ساخته شده است .
دیگر انکه شاید به ذهن و چشم مردمان خیابان نرسد و ندانند ، اما در آن گذرگاه چشم سرآگاهان را خیره و چشم دل آنان را حیران و زبان هنردوستان و گوهر شناسان را به تحسین و تکریم باز میکند ،هنرمندی یکی از فرزندان ایران زمین است که گویی به مانند ان پاک زبان نجیب و ان حکیم پاک ایین قصد کرده تا به یمن هنر دستان خود یادبودی و بنایی ازخود به جای بگذارد تا بلکه از باد و باران بدان گزندی نرسد.
(و او ابوالحسنخان صدیقی از شاگردان حضرت کمال المک بود که درانداختن رنگ به جان بوم و خلق تصاویر بدیع ذوق بیشمار داشت و دیوارهای مدرسه الیانس میدان ترکتازی او بود به روزگاری که هنوز استاد ندیده بود!
ذوق و ذکاوت ابوالحسن خان و تبحرش در کار رنگ و بوم به اندازه ای بود که حضرت کمال الملک گاه به گاه وی را البته از روی مزاح "ابوالحسن خان رقیب!" مینامید.
چیره گی و گرایش درونی او به مجسمه سازی به گونه ای بود که پس از ساخت مجسمه سنگی "ونوس میلو" هنگامی که به همراه استاد خود به کاخ پادشاه قجر میرود ،احمد شاه نمیتواند که زبان به تحسین باز نکند و دست گشاده از استین بیرون نیاورد و او را به 50 تومان ان روزگار و مقرری به قرار ماهی 20 تومان میهمان نکند!) 2
ابوالحسن خان صدیقی را "میکل آنژ" ایران میخوانند و میدانند و از او به یادگار بسیار مانده در سرمین آریاییمان. اما دستان و سرانگشتان استاد، در خلق تندیس حکیم پرآوازه ی سرزمین خراسان تو گویی عاشقانه حرکت کرده اند و رقص کنان سنگی نخراشیده را چنان به قدرت هنرتراشیده و تلطیف کردند ، به گونه ای که از انچه "نبود" چنان "بودی" بوجود آوردند که آدمیزاد در مواجه با آن، تصور آنکه به روزگاری این تندیس، سنگی بوده به جان کوهها هیچ به ذهن نمیاورد! و این از آیین فرزندان اصیل این سرزمین آاریایی ست که در هنر کم نمیگذارند و مایه بیش از حد میروند و خرد را به عشق و شور را به شعور پیوند میزنند. واینک امروز دوباره ما هستیم و پاسداشت حکیم طوس! ماییم و تکریم "پرآوازه شاعری" که قصه هایدرس آموز اساطیری اش، کماکان بر یکی از قله های دست نیافتنی افسانه ها و اسطوره های جهان نشسته است و در جهانی که میرود تا به مدد علم و تکنیک از گوشه گوشه ی زندگی فردی و جمعی ما اسطوره های کهن را به گوشه ای براند تا بلکه قصه های ناچسب معاصر فرصت حضور و ظهور داشته باشند ،کماکان اسطوره ها و قهرمانانش در چشم جهانیان و ایران زمینیان محبوب و سرافرازند و هنوز که هنوز است یل ایران زمین رستم است.و ناکام ترین جوان سهراب! و عاشق ترین مادر تهمینه! و استاد ابوالحسن صدیقی از بزرگترین مجسمهسازان ایران در قرون اخیر و خالق زیباترین مجسمه تاریخ ایران " مجسمهی نادرشاه افشار " در باغ نادری مشهد و مجسمههایی ابن سینا در همدان، سعدی در شیراز، خیام در پارک لاله و فردوسی درمیدان فردوسی تهران است.
در مصاحبه یی که در تاریخ21 ابان ماه 1387 با آقای فریدون صدیقی ،فرزند شادروان ابوالحسن صدیقی،سازنده ی این مجسه صوورت گرفاه است ایشان ، که خود مجسمه ساز،نقّاش و مرمّت کلار آثار باستانی است ،مطالب جالبی در باره این مجسمه و آسیبها و کوششهایی که برای حفظ آن شده است ارائه کرده اند که ما بخشی از آن را از سایت حبری تحلیلی پژوهشی ایراس ،نقل می کنیم:
"... پدر من در طول زندگی عاشق سه شخصیت فرهنگی بود؛ خیام، فردوسی و سعدی. پدر من در خانه چهار تا کتاب داشت. دیوان حافظ، شاهنامه فردوسی، خیام و قرآن. بالاخره پدرم تعصب مذهبی هم داشت. پدر من شاهنامه فردوسی را حفظ بود، دیوان خیام را حفظ بود. اصلا حرف زدنش فردوسی وار بود. هر جا هم که صحبت میکرد به هر حال ناخوداگاه دو تا بیت از شاهنامه فردوسی داشت. در بین کارهایش ایتالیاییها خیام پدر من را مثل یک داوود میکلانژ دوست داشتند، همین خیام پارک لاله را. چون این مجسمه به مدت بیست و پنج روز در جلوی کارگاهی که کار میکرد در ایتالیا در معرض دید مردم بود و مردم میآمدند و با آن عکس میانداختند و روزنامههای ایتالیا مفصلا در مورد آن نوشته بودند. پدر من همان اندازه در ایتالیا معروف است که در ایران معروف است.
س- خودش کدام مجسهها را بیشتر دوست داشت؟
-ج همین خیام پارک لاله. دومی هم فردوسی میدان فردوسی.
س- یعنی دو مجسمهای که بیشتر از همه آسیب دیدهاند. حالا داستان اینها را تعریف کنید که الان وضعیتشان چطور است و چه بلاهایی سر آنها آمده است.
ج- مجسمه فردوسی سال ۵۰ نصب شد. سال ۵۲ هم مجسمه خیام نصب شد. مجسمه ها هیچ مشکلی نداشتند تا سال ۱۳۵۶. در سال ۵۶ در آن شلوغیها که تظاهرات میکردند به صورت خیام سنگ زدند و با قلوه سنگ و آجر دماغ و گوش و انگشتها را شکستند. من هم یک مجسمه ابوریحان از سنگ مرمر ساخته بودم در انجمن آثار ،در آن شلوغیها اصلا خردش کردند.
بعد از آن سالها شهرداری منطقه ۶ بدون اینکه توجهی به این مسئله داشته باشد ، یک نفر را از دانشکده هنرهای زیبا پیدا کرد که مجسمهسازی میخوانده و آورد که مجسمه را مرمت کند. بعد از آن ترمیم ، نه دماغ، دماغ خیام است و نه انگشتان. یکی دو سال بعد از آن گویا رنگ روی آن پاشیدهاند. بعد اینها آمدهاند با تینر رنگ را پاک کردهاند، رنگ سیاه را. بعد چون دیدند ریخت مجسمه خراب شد اینبار رنگ سفید زدند، رنگ روغن. رنگ روغن هم روی سنگ تا یک زمانی برقرار است و بعد بخاطر آب و هوا پوسته میشود و میریزد. بعد آمدند با یک بتونه مانند پستی بلندیهایش را صاف کردهاند! یک مقدار زیادی از خطوط چکش الان زیر رنگ محو شده و معلوم نیست. بعد از مدتی دوباره کثیف شده و اینها آمدهاند رنگ زدند.
مجسمه یفردوسیدرحالتعمیردرسال1384 بهنقلازسایتشریفنیوزعکسازحسینکریمزاده،گالری
2005/12/ مجسمهیفردوسی،
مجسمه فردوسی را هم همینطور. یک روزی دیدم پوستر آویزان کردهاند و طناب پوستر را انداختهاند دور دست فردوسی! آن قسمتی که دست روی پایش قرار داده و جای انگشت خالیست به آن طناب وصل کردهاند! پوستر ۱۰-۱۵ کیلویی را به آن آویزان کردهاند. بعد هم آن را کشیدهاند تا انگشت شکسته شد!
یک روز دیگر آمدم دیدم انگشت سر جایش است بعد معلوم شد با چسب آنرا همینطوری چسباندهاند! تابستان و در هوای ۴۰ درجه ، سنگ به مرور ،در طی دو سه روز تا مغزش گرم میشود. سنگ مرمر هم از جنسی است که اگر به آن شوک وارد شود ، از خودش عکسالعمل نشان میدهد. حالا این عکسالعمل ممکن است به صورت پوسته شدن یا ترک برداشتن باشد. آن باغبانی هم که گلها را آب میداده حواسش نبوده یا دلش سوخته به حال مجسمه که کثیف شده آب سرد را ریخته روی مجسمه و در آن اوج حرارت باعث شده که سنگ از جاهای ضعیف ترک بخورد! سنگ مرمر مکندگیاش بسیار ضعیف است و به همین صورت اینکارها باعث انهدام و آسیب دیدن مجسمه میشود.
الان دور تا دور مجسمه ۱۱ تا ۱۲ تا ترک خورده است. با یک تکان یا یخبندان شدید ترکها بیشتر هم میشود. یکی دیگر از عواملی که بطور طبیعی به این سنگها ضربه زده تکان خوردن بر اثر زلزله است
س- حالا سرنوشت این مجسمهها چه میشود؟
ج - فعلا که اینقدر حرکت در این سازمان زیباسازی شهرداری تهران هست و مشغول جلسه درست کردن برای کارهای خودشان هستند که به این جور مسائل نمیرسند. از اردیبهشت ماه (سال هشتاد و سه) این قضیه مطرح شد که سازمان میراث فرهنگی دخالت کرد و خبر در چند روزنامه هم منعکس شد و در صدا و سیما هم بخش شد. اینها یک سال است نامه مینویسند که به داد این مجسمه برسید. الان با یک لرزش ممکن است این سنگ از حداقل دو جا و حداکثر چهار جا از هم جدا شود. من با نماینده زیباسازی رفتیم و مجسمه را بررسی کردیم و با چکش به دو جای مختلف آن که زدم دو صدای مختلف میداد و صدای مرگ داشت.
ترمیم این مجسمهها کار بسیار مشکل و دقیقی است و مراحل مختلفی دارد. اما من اینکار را میکنم چون تخصصمن است.
س :پس الان مشکل کجاست؟ چرا کار شروع نمیشود؟
ج:الان مشکل از خود ارگانهاست. ببینید شهردای منطقه ۶ اواخر سال هشتاد و دو اعلام میکند که این مجسمه خیام آسیب دیده و به دادش برسید و اینها گفتند بسیار خوب. فروردینشان که تعطیل بود. از آن به بعد ۳-۴ بار با مامور سازمان زیباسازی به آنجا رفتیم تا موضوع را بررسی کنیم. آنها هم گفتند ما با شما قرارداد میبندیم که اول تیر ماه کارتان را شروع کنید. این همه مدت گذشته و هنوز معلوم نیست چکار میخواهند بکنند. در این مدت ترکها هم بزرگتر شده است. معلوم نیست وضعیت چه میشود. ما میخواهیم مجسمه را مرمت کنیم. مرمت این آقایان چه بود در دو سال پیش؟ یک سطل رنگ دادند به باغبانی که نیمکتها را رنگ میزد و او قلم مو را برداشت و مجسمه را رنگ زد! بعضی جاها رنگ به قطر ۵ میل روی مجسمه است. الان در مجسمه خیام موی ریش دیده نمیشود از بس که از رنگ اشباع شده است. فردوسی هم همینطور است.
فردوسی را کنیتکس کردند و دوباره رنگ زدند. الان میخواهیم مجسمه امیرکبیر را هم مرمت کنیم اما در مورد امیرکبیر طرف من میراث فرهنگی است و سازمان زیباسازی نیست. یک ماه پیش من به اینها گفتم میخواهم با مسئول مربوطه صحبت کنم. از آنروز اگر شما پشت گوشت را دیدی من هم آن مدیر را دیدم! یک ماه مرتب میرفتم و ایشان یا جلسه داشتند یا نبودند یا مرخصی بودند! یک فکری برای اینکار نمیکنند. قضیه مثل زمان یکی از پادشاهان مملکت شده که آمدند گفتند محمد افغان حمله کرد، عین خیالش نبود، گفتند آمد خراسان را گرفت، باز هم به همینصورت، گفتند آمد تا سمنان و دامغان و رسید به اصفهان، باز هم توجه نکرد تا رسید به دم دروازه شهر، سردار مملکت خونین و مالین رفت و تا خواست به پادشاه بگوید محمد افغان دارد میآید، دیدند که پادشاه آنجا نشسته است و با یک عده صحبت میکنند که کشمش لای پلو حرام است یا مکروه است یا حرام! این مملکت ماست!
من هفته پیش یک نامه برای اینها نوشتم که اولا من مرمت این مجسمه را چون کار پدرم بوده و ارزش هنری آن را میدانم انجام میدهم و تحت این شرایط هم کار را انجام میدهم؛ زمان طولانیتر و هزینه کمتر. خودشان هم محاسبه کردهاند که اگر قرار باشد همچین مجسمهای الان ساخته بشود ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون تومان هزینه آن است. حالا گیریم که همه هنرمندان هم بلدند.
س :هزینه مرمتش چقدر است؟
ج:من گرفتهام سه میلیون و پانصد هزار تومان. همین مرمت پایینتر از ۱۵ میلیون تومان نیست و من هم فقط بخاطر کار پدرم گرفتهام. این هزینه هم صرف تهیه ابزار لازم برای مرمت میشود. یک مته برای مرمت ۹۰ هزار تومان میشود و فقط تعداد زیادی مته برای اینکار لازم است. برای ساخت متهها هم خوشبختانه یک تراشکار ارمنی را پیدا کردهام که به کارش متعهد باشد!
اینها کار نمیکنند! میخواهند کار کنند اما هیچ تکانی نمیخورند! مجسمه داوود میکلانژ را که مربوط به ۴۹۰ سال پیش است در فلورانس آوردهاند پایین که تمیزش کنند، مرمتش سه سال طول کشیده، یک میلیون و هشتصدهزار دلار هم هزینهاش بود.
من به اینها هم گفتم که اگر تا هفته آینده هیئت مدیرهتان تشکیل شد و تصمیم گرفت و ابلاغ کرد که هیچ. ولی اگر نشد من دیگر این مجسمه را مرمت نمیکنم و بدهید به همان متخصصتان که با سطل رنگ میزند مرمت کند! "
"روزنامه ی هموطن درتاریخ 30 آذر 1385 طی خبری تحت عنوان "مجسمه ی فردوسی پاک از غبار می شود " از مرمت این مجسمه در میدان فردوسی خبر داد و نوشت :" مرمت مجسمه فردوسی که سالها در میان دود و دم میدان فردوسی و در بی قوارگی ساختمان های مرتفع اطراف آن گرفتار آمده ، توسط استاد فریدون صدیقی آغاز شد.به گفته این مرمت گر در حال حاضر یک میلی متر غبار روی این مجسمه ارزشمند نشسته است ، مجسمه فردوسی را ابوالحسنخان صدیقی، مجسمهساز برجسته ایرانی نخستین بار بر اساس پرتره به ثبت رسیده از چهره ی این شاعر حماسی ساخت ،وی پیشنهاد طرح چهرهای برای ساخت مجسمه فردوسی را در سال 1324 و به دنبال درخواست انجمن آثار ملی (انجمن آثارو مفاخر کنونی) ارائه کرد و با تصویب این انجمن مقرر شد تا پس از آن ،هر گونه ساخت مجسمه از فردوسی بر اساس طرح پیشنهادی استاد انجام شود.
1384 /10/ 1عکس: تایمازکاویانی،تهران
"فریبا علامه"، مدیر اداره حجم سازمان زیبا سازی شهرداری تهران در این باره گفت: «با توجه به وضعیت این مجسمه که سالها در میان آلودگی میدان فردوسی قرار داشته و آسیب دیدن بخش هایی از این اثر ارزشمند مقررشد تا استاد فریدون صدیقی فرزند مرحوم استاد ابوالحسن صدیقی ، مرمت این مجسمه را آغاز کند،
رهگذرانی که این روزها گذرشان به میدان فردوسی می افتد، این مجسمه را در پوششی از فلز و پلاستیک و آماده برای آغاز مرمت می یابند.
فریدون صدیقی که چند ماه پیش مرمت یکی دیگر از اثار به جای مانده از پدرa ، مجسمه خیام در پارک لاله را به پایان رسانده بود، این بار از ارتفاع داربست های فلزی اطراف مجسمه فردوسی بالا می رود تا زنگار سالهای بی توجهی مسئولان را از این مجسمه ارزشمند بزداید،صدیقی سست بودن زمین تپه ای را که مجسمه روی آن نصب شده یکی از مشکلات احداث داربست برای آغاز عملیات مرمت دانست و افزود: «نصب داربست در خاک سست تپه موجب شد تا برای ایجاد امنیت بیشتر داربست ها را در فاصله ای آن سوتز از مجسمه بر پا کنیم، نا مشخص بودن فضای مناسب برای قراردادن وسایل مورد نیاز مرمت از دیگر مشکلاتی است که در اجرای روند مرمت این مجسمه برای مرمت گر به وجود می آید .
صدیقی این مشکل را با رایزنی با برخی مغازه های اطراف میدان برطرف کرده، اما همچنان مکانی برای قراردادن برخی اسد های مورد نیاز پیدا نکرده و چنانچه می گوید «می توان این وسایل را بالای داربستها قرار داد، البته به این امید که شهر امن است و آن بالا ،امن تر" به گفته صدیقی علاوه بر گردو غبار نشسته بر سطح مجسمه در حدود یک میلی متر رنگ ، بر سطح مجسمه وجود دارد که یادگار نوعی مرمت در سالهای گذشته بوده است. گویا این رنگ از نوع رنگهایی است که برای نقاشی ساختمان از آن استفاده می شود
مجسمه ی فردوسیی که ازنمادهای شهرتهرانودرمیانانبوهیازآسمانخراشها!!
ترقه های های چهارشنبه سوری و مجسمه میدان فردوسی
به گزارش روزنامهی مردم سالاری (شمارهی ۱۷۵۷) مورّخ ۳۰/۱۲/۱۳۸۶، متأسفانه پرتاب ترقهها به نمای ساختمانهای خصوصی و نقاشیهای دیواری و برخی مجسمهها و احجام، خسارت زیادی وارد کرده است.
مجتبی موسوی، مدیر ادارهی حجمی سازمان زیباسازی شهر تهران ضمن بیان این مطلب به خبرنگار سما گفت: متأسفانه برخی از شهروندان به نقاشی دیواری میدان ونک که به تازگی به بهرهبرداری رسیده بود آسیبهای زیادی وارد کرده و این نقاشی نیاز به ترمیم دارد. وی با اشاره به ترقهای که هفته گذشته به مجسمه فردوسی برخورد کرده بود گفت: پیشبینی میکردیم با توجه به ارتفاع بالای مجسمه فردوسی آسیبی از سوی شهروندان این مجسمه را تهدید نکند ولی متأسفانه یکی از شهروندان با ترقه به بخشی از این مجسمه خسارت زده است که در بازبینیهای اولیه به نظر میآید بیشتر دود گرفتگی باشد.
به گفته مدیر ادارهی حجمی سازمان زیباسازی شهر تهران در صورت احتیاج به مرمت به زودی کار مرمت مجسمه فردوسی توسط فریدون صدیقی انجام خواهد شد.
وی این اتفاق را که شهروندان به آثار فاخر و ملیشان آسیب برسانند را در دنیا نادر دانست و گفت: در تمام دنیا برای حفاظت از این آثار موزهای افتتاح و نسخههای کپی این آثار تاریخی در میادین نسب میشود که متأسفانه ما مکانی برای نگهداری این گونه مجسمههای با ارزش نداریم.
آقای سعید شهلاپور نقاش و مجسمهساز، طی مصاحبهیی در وب سایت تندیس دربارهی چگونگی از مجسمهی فردوسی و دیگر مجسمهها مینویسند: «متأسفانه سازمانهای موازی زیباسازی در بسیاری موارد تمام زیبایی این مجسمهها را زایل کردهاند. شما مجسمهی فردوسی را در نظر بگیرید که چگونه چراغهای راهنمایی، دوربینهای ترافیک، نورافکنها، بیلبوردهای نبلیغاتی، زیبایی آن را زایل کردهاند و چه فاجعه بصری در اینجا رخ داده است. البته ما به این فاجعه عادت کردهایم و چندان به این مسایل توجه نمیکنیم. سازمان میراث فرهنگی مرتب صحبت از حریم آثار تاریخی میکند، واقعیت آن است که این تعداد محدود مجسمههای شهری ما هم میبایست دارای حریم باشند، و نباید اینگونه باشد که هر چیزی را که دلشان میخواهد به آنها آویزان و یا ستونهایی را کنار آنها نصب کنند. ما باید یاد بگیریم که از این آثار مراقبت کنیم. شما ببینید که همین آثاری که در باغ مجسمه موزه هنرهای معاصر وجود دارد بهدلیل آبیاری غلط و عدم مواظبت چه بلایی بر سر آنها آمده است. چند سال پیش مسئولین پارک لاله دستور داده بودند که مجسمه ابوریحان را رنگ کنند. یعنی به مجسمه صدمه زده بودند و اصلاً نمیدانستند که چگونه از آن نگهداری کنند. من با اطمینان میگویم که مجسمههایی که الان در شهر تهران نصب شدهاند از نظر رقمی، مبالغ بسیار هنگفتی را دارند. و با هر وسیله ممکن میبایست از آنها حراست شود. به عنوان مثال جا دارد مجسمه خیام مرحوم ابوالحسن خان صدیقی که در پارک لاله قرار دارد را از آنجا برداشته و ببریم در یک فضای بسته و یک نسخه دقیق دیگر تهیه و جای آن بگذاریم.
و در روزنامهی ابتکار مورخ ۲۱/۵/۱۳۸۶ می خوانیم که: «متأسفانه میدان فردوسی که در شمار یکی از زیباترین میادین تاریخی تهران است و با وجود مجسمهی فردوسی در مرکز آن که به دست پرتوان استاد ابوالحسن صدیقی از دل سنگ بیرون آورده شده است اعتبار فرهنگی نیز یافته است، به همراه ساختمانهای زیبایی در جوانب این خیابان که از میدان فردوسی به سمت شرق و غرب آن امتداد دارند و یادآور تحول معماری تهران به شمار میآید به علت نبود حمایت لازم مدیریت شهر دستخوش تغییرات و تخریب قرار گرفته و ساختمان های بیهویت و نامتجانس با این معماری با محتوا، به تدریج جای آن را اشغال میکنند. خیابان انقلاب علاوه بر ارزشهای معماری که در بدنههای خود دارد به دلیل قرارگیری فضاهای فرهنگی از جمله دانشگاهها، کتابفروشیها، سینماها، چاپخانهها، فروشگاههای لوازم تحریر و تئاتر شهر، یادآور خاطرات جمعی شهروندان در ارتباط با ظرفیتهای متنوع این خیابان، بوده و بر ارزشهای تاریخی آن میافزاید».
تندیس فردوسی
و این طنز را، یکی از شوخ طبعان تهرانی در فروردین ۱۳۸۷ دربارهی مجسمه فردوسی در میدان فردوسی، ساخته است:
چنین گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت بر آن پاک تندیس باد
بسی رنج بردم در این سال سی
زدود تریلی دم تاکسی
ندیدم مـن از دهر غیر ستم
نخوردم در این شهر جز دود و دم
به میدان فردوسی و لاله زار
دگر شاهنامه نیاید به کار
در این شهر آشفته بدسرشت
ترافیک نامه بباید نوشت
به نوشتهی وبلاگ حسنی در روز ۱۸ ماه مه ۲۰۰۶: «شاه تازه از ایران فرار کرده بود. مردم مجسمهها را یک یکی پایین میانداختند. آخه شنیده بودند در زمان مصدق هم همین کار را کرده بودند. پایین آوردن مجسمه در ایران نماد پیروزی یک انقلاب بود. یک روز صبح زود از میدان فردوسی میگذشتم که چشمم به گروهی از هوچیگرها افتاد که پای مجسمه فردوسی جمع شده بودند و میخواستند مجسمهی آن مرحوم را هم پایین بیاورند. یک کمپرسی قراضه و مقداری سیم بکسل هم برای این کار تدارک دیده بودند.
با دیدن آن منظره از تعجب خندهام گرفته بود. آخه فردوسی که بیچاره کاری نکرده. البته عدهای هم اعتراض میکردند و با اینکار مخالف بودند. عدهای میگفتند: بابا این بنده خدا شاعر بوده جزو خاندان پهلوی که نبوده. ولش کنید بیچاره رو. زبان فارسی مرهون زحمات این بنده خداست. مجسمهی فردوسی الگوی احترام به ادب و ادبیات فارسی است. طرف مخالف میگفت: ما این حرفا حالیمون نیست. ما انقلاب کردیم که شاه نباشد در حالیکه اسم کتاب این آقا شاهنامه است پس طاغوتی است. انداختن مجسمه حق مسلم ماست. مرگ بر ساواکی. مرگ بر شاه. مرگ بر امریکا و شوروی. در اثنای این درگیری یکنفر فریاد زد آقای طالقانی اطلاعیه داده که هیچ جا را تخریب نکنید. بگذارید دولت خودش اگر صلاح دانست اینها را تخریب میکند.
با این حرف کمپرسی از میدان دور شد و مردم متفرق شدند. بدین ترتیب مجسمهی فردوسی از خشم انقلابی سالم در رفت».
7ـ مجسّمهی فردوسی در دانشکدهی ادبیات مشهد
دستان هنرمند آقای «علی رجبی مقدم» این تندیس ارزشمند را برای شهر مشهد ساخته است. سازندهی تندیس فردوسی در گفت و گو با خبرگزاری جمهوری اسلامی گفت: برای ساخت این تندیس که از بتن مسلح ساخته شده سه ماه وقت صرف شده است. علی رجبی مقدم افزود: ارتفاع این تندیس دو متر و ۲۰ سانتیمتر و قاعدهی آن یک متر میباشد و با اقتباس از تندیس فردوسی ساخته استاد ابوالحسن صدیقی که هم اکنون در آرامگاه فردوسی نصب میباشد، ساخته شده و با همّت فرهنگسرای فردوسی، به مدیریت آقای دکتر محمدجعفر یاحقی استاد دانشگاه فردوسی، در دانشگاه فردوسی مشهد نصب گردیده است.
مجسمه فردوسی پیش از نصب در دانشگاه مشهد
ایرنا، همزمان با روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی از تندیس این شاعر حماسه سرای ایرانی در دانشگاه فردوسی مشهد پرده برداری شد. عکس زیر نویسندهی این مقاله را هنگام سخنرانی در آنجا نشان میدهد.
در این مراسم که روز دوشنبه ۲۵ اردی بهشت ۱۳۸۵ برگزار شد، تعدادی از فردوسی شناسان برجسته حضور داشتند که از جمله آنها میتوان به استادانی چون دکتر میر جلالالدین کزازی، دکتر منصور رستگار فسایی، دکتر سید محمد دبیر سیاقی و پروفسور رسول هادیزاده از کشور تاجیکستان نام برد. دکتر منصور رستگار فسایی، یکی از فردوسیشناسان در این آئین، طی سخنانی گفت: این تندیس به علامت احترام به مقام فردوسی و ستایش از او ساخته شده است. ایشان افزودند: روزی دیار خراسان فردوسی را به ایران و جهان تقدیم کرد و خورشید خراسان همهی ایران را درخشان کرد و اکنون دستان هنرمند آقای «علی رجبی مقدم» این تندیس ارزشمند را برای شهر مشهد ساخته است.
۸ـ نصب مجسمهی فردوسی و ابن سینا در یونسکو
رئیس بنیادفردوسی از مذاکرات جدیدی برای نصب دو مجسمهی فردوسی و ابنسینا در ساختمان یونسکو در پاریس خبر داد. با توافق بنیاد فردوسی با نمایندهی ایران در یونسکو قرار شد طراحی این دو مجسمه از سوی بنیاد فردوسی انجام و هزینههای آن از سوی یونسکو تأمین شود. به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «یاسر موحد» رئیس بنیاد فردوسی گفت: طراحیهای این دو مجسمه توسط استاد «اسفندیار ایمانزاده» صورت گرفته؛ اما ابعاد آن هنوز مشخص نشده است.
رئیس بنیاد فردوسی تصریح کرد: امیدواریم در آینده نمایشگاهی دائمی از مفاخر ایران به صورت ویترین در محل یونسکو داشته باشیم. بنیاد فردوسی از سال ۱۳۸۲ راهاندازی شده و تاکنون مجسمههایی از کاوه آهنگر، سیاوش، رستم، آرش کمانگیر، زال و سیمرغ و آریو برزن را ساخته و در مراکز مختلف فرهنگی نصب کرده است.
۹ـ مجسمههای فردوسی از مرحوم علی اکبر صنعتی زاده
شادروان علیاکبر صنعتیزاده در طول عمر خویش، چند مجسمه از سر و نیمتنهی فردوسی ساخت، که متاسفانه تصویری از آنها به دست نیامد و معلوم میشود که در «قتلعام مجسمهها»یش از بین رفته است. بنا بر نوشتههای مستند در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شمسی هنگامی که میان طرفداران مرحوم دکتر مصدق و شاه درگیری پیش آمد و دکتر مصدق با کودتا، بر کنار شد، عدهای به نمایشگاه هجوم آورند که اگرچه قصد آنها شکستن برخی از مجسمههایی بود که شادروان صنعتی، بالاجبار از شاه ساخته بود اما همهی مجسمههای استاد را شکستند، خرد کردند.
۱۰ـ مجسمهی فردوسی در برابر کاخ نیاوران
علی قهاری کرمانی استاد مجسمهسازی، که در سالهای پایانی دههی ۷۰ بدرود حیات گفت، از آخرین شاگردان استاد علیاکبر صنعتی است و آثار فراوانی را در این رشته هنری از خود به جای گذاشته. از جمله معروفترین مجسمههای استاد علی قهاری، مجسمه فردوسیست که مقابل کاخ نیاوران قرار گرفته و تعدادی از آثار دیگر وی نیز در گنجینههای این مجموعه نگهداری میشود و اما باقرخان، باقرخان یکی از دو رهبر خیزش تبریزیها در برابر لشکر محمدعلی قاجار است که در کنار همرزم خویش، ستارخان، تهران را فتح کرد و به دوران استبداد دوساله صغیر محمدعلیشاه پایان داد. وی به سالار ملی ملقب است و در حال حاضر تنها یک مجسمه نیمتنه این سردار بزرگ در خانه مشروطه تبریز قرار دارد. جالب آنکه نوشتهاند در موزهی کوچکی در جنوب تهران، تندیس دیگری از وی و ستارخان ساخته استاد علیاکبر صنعتی وجود داشته که پیش از انقلاب با حمله گروهی به غارت رفته و تمامی آثار موزه نیز تخریب شده است (همشهری، ۱۵/۸/۱۳۸۴).
۱۱ـ مجسمه هایی دیگر از فردوسی
این مجسمه زیبا و نقش برجستهی پشت آن را ندانستم که کار کدام هنرمند است، امیدوارم که خوانندگان هنر شناس وی را به من معرفی کنند.
۱۲ـ نصب مجسمهی فردوسی در آلمان
پس از مذاکرهی نمایندگانی از ایران و آلمان یک میدان در شهر فریشهافن آلمان به نام حکیم ابوالقاسم فردوسی نامگذاری میشود. قرار است از دو ماه دیگر کار ساخت مجسمهی فردوسی که استاد ایمانزاده مسئولیت آن را بر عهده گرفته است، آغاز شود.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، یاسر موحد، رئیس بنیاد فردوسی با بیان این مطلب گفت: از اهداف مهم بنیاد فردوسیشناساندن هرچه بیشتر فردوسی به جهانیان است. به همین دلیل از آنجا که دکتر محمدحسین طوسی وند، مؤسّس بنیاد فردوسی در آلمان زندگی میکند تصمیم گرفتیم تا برخی مقامات این کشور مذاکره کنیم. او ادامه داد: پس از مشورت با سفارت ایران در آلمان، شهر فریشهافن انتخاب شد. این شهر جایی است که تیم ملی فوتبال ایران در مسابقات جام جهانی فوتبال ۲۰۰۷ در آن استقرار داشت. دکتر طوسی وند و اسفندیار ایمان زاده، دو نمایندهی بنیاد هزینه ساخت مجسمه و نصب آن در این میدان را سفارت ایران در آلمان و بنیاد فردوسی میپردازند.
۱۳ـ مجسمهی فردوسی در مسجد سلیمان
بنا بر نوشتهی سایت www.Cloob.com در آذر ۱۳۸۷، با عنوان «در احوال مجسمه فردوسی» آمده است که مجسمهی فردوسی که فقط یک روز بر فراز فلکه نفتون جا خوش کرده بود. متأسفانه بعد از گذشت هزار سال، در قرن بیست و یکم این مرد بزرگ در شهرمان مورد کملطفی، بیبرنامهگی وتنگ نظریها قرارگرفت و در نهایت به محل آتش نشانی تبعید، و چادر سرش کردند!!
۱۴ـ مجسمهی فردوسی کار رضا نیک سیرتنخستین مجسمهساز مینیاتوریست ایران هنرمند ایرانی آقای کینژاد،
در سایت آتیه، به تاریخ ۲/۳/۱۳۸۵ مصاحبهیی داشتهاند با اقای نیک سیرت در مورد، نخسیتن مجسمهسازی مینیاتور جهان، در ایران. آقای رضا نیک سیرت، خالق مجسمه مینیاتور که این روزها با اشتیاقی افزون از اصول و مبانی تولد این اثر، با اصحاب رسانهها سخن به میان میآورد، امروز در گوشه خلوت خویش و بیهیچ خواست حمایت و انتظاری از مسئولان در باغی شخصی با همکاری دوستانش، اقدام به ساخت موزه مجسمهها کرده است و میگوید در حال حاضر مشغول طراحی دو مجسمه سیمرغپاکی هستیم تا بتوانیم آنها را برای ساخت و افزودن بر باغ موزه آماده کنیم. مدتی است که ساخت مجسمههای حضرت مولانا و حضرت فردوسی را به پایان رساندهایم. ما در مینیاتور، خطوط صاف نداریم اما در مجسمهی فردوسی سعی کردیم شعر « توانا بود هرکه دانا بود» را با تلفیق موسیقی و سبکی هندسی و بحر عروض در ریش و موی وی نقش بدهیم.
۱۵ـ مجسّمهیی که یک جانباز مشهدی از فردوسی ساخت
به گزارش کیهان در شمارهی مورخ ۱۱ خردادماه ۱۳۸۵، یک جانباز ۵۰ درصد مشهدی مجسمهای از شاعر بزرگ پارسی حکیم فردوسی را با استفاده از سنگ فیروزه ساخت. به گزارش روابط عمومی سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی حسین نیک طلب این مجسمه فیروزهای را در مدت دو سال در ارتفاع ۷۰ سانتی متر و وزنی در حدود ۳۲ کیلوگرم در مشهد ساخت.
این مجسمه زیبا، توسط سازمان میراث فرهنگی و گردشگری خراسان رضوی در موزه آرامگاه فردوسی به عنوان اثری جاویدان و زیبا نگهداری میشود.
۱۶ـ مجسمهی فردوسی به همّت فرهنگستان هنر ساخته میشود
جناب مسجد جامعی، در مصاحبهی خود با سایت آفتاب میگویند: «فرهنگستان هنر هم قرار است چند کار را انجام دهد. مثلاً قرار است تندیسی از فردوسی ساخته شود که ظاهراً سه تا پنج طرح وجود دارد. فرهنگستان گروهی را برای مطالعه ساخت تندیس قرار داده است. بعضی از هنرمندان ما هم کارهای مفصلی کردهاند. مثلاً آقای کریمی مجموعه زیبایی از پهلوانان شاهنامه ساخته است. نمایشی را آقای غریب پور براساس موسیقی چکناواریان ساخته است که چهرههای مختلف شاهنامه را در قالب عروسکی نمایش میدهد. کار دیگری در دفتر آقای دکتر حبیبی است که استاد حسین همدانی کشیدهاند و فردوسی را با توجه به داستانها و قهرمانهای شاهنامه در فضایی طراحی کرده است که از پهلوانان سان میبیند. یک اثر خوب موسیقایی را نیز آقای چراغی با صدای آقای قربانی ساخته است. اینها برخی از مجموعههایی است که وجود دارد و اگر کارهای حجمی خوبی به وجود بیاید ـ که امیدواریم به وجود بیاید ـ قطعاً مورد استقبال قرار میگیرد و در جاهای مختلف از آنها استفاده خواهد شد. به نظرم در سمپوزیوم مجسمهسازی که قرار است با موضوع حماسه و گرایش شاهنامه برگزار شود، چون در سطح بینالمللی است آثار خوبی ایجاد شود (آفتاب ۲۵/۲/۱۳۸۷).
۱۷- تندیسی دیگر از فردوسی در آرامگاه فردوسی
۱۸ـ جلوگیری از نصب مجسمهی فردوسی در دانشگاه آکسفورد لندن
خبرگزاری آریا: استاد ادبیات فارسی دانشگاه آکسفورد لندن، با ابراز تأسف از برخورد دوگانه غرب با تمدن بشری گفت: به جرم مسلمان بودن فردوسی شاعر بزرگ ایران، مانع از نصب مجسمه این شاعر فارسی زبان در دانشگاه ادبیات آکسفورد لندن شدند.
نمای نخستین آرامگاه فردوسی
این مقاله در فصلنامة پاژ، سال دوم، شمارة سوم و چهارم، پاییز و زمستان ۱۳۸۸، پیایی ، هفتم به چاپ رسیده است.
تکمله
ماجرای حذف «فردوسی» از یک شهر
(کد خبر93112614020 ایسنا:
یکشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ )
ماجرای حذف «فردوسی» از یک شهر(کد خبر93112614020ایسنا:یکشنبه ۲۶بهمن ۱۳۹۳ )
تغییر نام و برچیدن تندیس فردوسی در سلماس استان آذربایجان غربی چنان بازتابی عاطفی در شبکههای اجتماعی و مجازی داشت که نادیده گرفتن آن میسر نبود.
به گزارش ایسنا، روزنامه قانون در ادامه نوشت: ماجرا هنگامی شروع شد که برخی رسانههای محلی شهرستان سلماس گزارشی تصویری از برکندن مجسمه فردوسی در این شهر منتشر کردند که با تیترهایی چون «بدرقه یا خداحافظی فردوسی از سلماس» مزین شده بود. در این تصاویر تندیس فردوسی سوار بر یک کامیون از سطح میدانی که به نام او است بیرون برده میشود؛ مجمسهای با کیفیت پایین که شباهت زیادی به فردوسی نداشت.
مسئولان شهری سلماس در توضیحات کوتاهی که به رسانهها داده بودند، اعلام کردند که با گذشت سالها از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز این شهر یک میدان درخور جهت یادمان انقلاب ندارد و با تصمیم شورای شهر، نام میدان فردوسی به میدان انقلاب تغییر یافته و نمادی که یادآور انقلاب باشد در ماههای آتی در این محل نصب خواهد شد.
اما یادآوری اظهارات معاون عمرانی استاندار آذربایجان غربی در تابستان گذشته افکار عمومی را نسبت به این اقدام بدبین کرد. هادی بهادری، عضو سابق شورای شهر ارومیه و معاون عمرانی استاندار در اظهاراتی جنجالی که از سوی رسانههای خارجی نیز بازتاب داده شد، اعلام کرده بود که استانداری قصد دارد دو هزار نام محلی و جغرافیایی فارسی را منسوخ کرده و اسامی تُرکی (!) جایگزین آنها کند.
طرح روزنامه قانون درباره برکندن مجسمه فردوسی در سلماس
از سوی دیگر شاهنامه فردوسی در بین آذریها از مقبولیت و اصالت ویژهای برخوردار است. بزرگترین شاهنامه خطی جهان یعنی شاهنامه ایلخانی (دموت) که به سفارش شیخ فضلالله همدانی طراحی شد و شاهنامه طهماسبی که به سفارش و سرپرستی شاه اسماعیل صفوی (با 250 تصویر ناب) خلق شد در مکتب هنری تبریز آفریده شده بود. صفویان که خاستگاهشان در اردبیل بود، در کنار تأکید بر تشیع، علاقه خاصی به شاهنامه داشتند به طوری که شاه اسماعیل دستور میداد در جنگها جهت تهییج روحیه پهلوانی سربازان، شاهنامه بخوانند و نام تمام فرزندان ذکور خود را از شاهنامه برگزید که عبارت بودند از: سام میرزا، طهماسب میرزا، ارجاسب میرزا و بهرام میرزا شاه عباس نیز موفق به تحکیم شبکهای از قهوهخانهها شد که نقالی شاهنامه را با استفاده از پردههای نقاشی نفیس در دستور کار داشتند. تلاشهای صفویه باعث رونق هرچه بیشتر شاهنامه در سطح کشور شد.
همچنین استاد شهریار (که محبوبیت وصفناپذیری در آذربایجان دارد) از مجذوبان و دوستداران فردوسی بود و منظومهای مفصل در وصف شاهکار او در جشن هزاره فردوسی سرود:
فردوسی
محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار)
در قعر هزارساله ی غار قرون
از کشور یادهای یک قوم اصیل
کان جا قرق غرور قومیت اوست
یک منظره ی شکوهمندی خفته است
یک دورنمای دل فروز تاریخ
« ایران » قدیم !
***
گسترده سواد سرزمینی به شکوه
با حلقه ی کوه های رویین پیکر
با کنگره ها مه بر افق های عمیق
با سایه ی توده های ابهام اندوه
پیچیده و لولیده به هم جنگل ها
با روشن آبگینه دریا ها
با پرتو رودهای سیمین سیما
« ایران »عظیم !
***
آن گوشه سواد سهمگین کوهی ست
برسینه ی آن کوه کلان بنشسته
چون صخره سواد هیکلی رویین تن
آن گونه که سیمرغ نشیند بر قاف
گویی که یک مجسمه است از مفرغ
می دانی کیست ؟
او شاعر ایده آل ما « فردوسی » ست
او پیکره ی غرور ملیت ماست .
***
«فردوسی توسی »آن نبوغ قهار
طراح و مهندس بناهای قصص
نقاش قرون ماورای تاریخ
رنگین کن فیلم فولکورهای کهن
اسپهبد افسانه سزایان جهان
در سبک ظریف مینیاتورسازی هم
سهمی و صلابت شگرفی دارد
در غرش از او حماسه های ملی ست
داننده ی راز انفجار کلمات
افتاده به روی نقشه های جنگی
فرمانده جنگ های فرهنگی ماست
خلاق غرور قومیت ماست
***
منظومه ی شاهکار جاویدانش
شهنامه ی او سمبل پیروزی هاست
هر بیتی از آن ، بلندگوی فتحی ست
هر نقطه از آن تمرکزی از احساس
تمرین هدف گیری صاحب نظران
هر واژه آن یکی سوار جنگی ست
هر سطری از آن صفی سپاه جاوید
هر صفحه ، یکی لشکر « سیروس کبیر »
هر فصل ، سپاه جامعی جاویدان
هر دایره جیم ، یکی تیغ ستیز
هر سرکش کاف او یکی خنجر تیز
هر کاف ، یکی بازوی زوبین انداز
***
او شاعر قهرمان ما « فردوسی » ست
او را قلم آن کرد که شمشیر نکرد
او یک تنه زد به جنگ شجعان عرب
شجعان فصاحت و بلاحت همه را
با گرز حماسه های ملی کوبید
احیای نوامیس عجم جمله از اوست
او کاخ زبان پارسی کرد بلند
او کفه ما کرده به سنگینی کوه
او گفت : حکومت به لیاقت بخشند
صحرایی و سوسمارخواران عرب
حاکم نسزد به مهد « سیروس کبیر »
***
او شاعر ایده آل ما « فردوسی » ست
پیشانی باز او به پهنای افق
ژرفای نگاه او یکی اقیانوس
زان کارگه مغز ، تصاویر و نقوش
در قالب خوش تراش سربین کلمات
از خامه پیاده می شود در دفتر
تصویر کند گذشته دلکش ما
شاهان و یلان سخت با غزت و شأن
با پنجه و بازوان پولادینشان
تصویر کند عشق و فداکاری ها
والامنشی ها و جوانمردی ها
تصویر کند مفاخر « ایران » را
او شاعر فیلم ساز ما « فردوسی » ست
از چشم هنر چه فیلمبردار دقیق
وز چرخ قلم چه کارگردانی ها
هر فیلم چه شاهکار جاودانی
هر تابلوی او یکی نمایشنامه است
در پرده ی سینامی او غوغایی ست
هر صحنه نمودار چه شخصیت هاست
در نقش هنر چه قهرمانان دارد
« رستم » ، یل داستان ، هنرپیشه ی اوست
او تهمتن است و نقش اول اوراست
در نقش دوم حریف او باز قویست
« رویین تن » و « اشکبوس » و سهرابش هست
از خامه ی او چه پرده هایی رنگین
تا گردش آسمان و مهر و ماه است
بگشوده به پیش چشم و دل ماست
چون خون « سیاوش » که هنوز است به جوش
رنگ شفق غروب ها یادی از اوست
سیمای « منیژه » دختر افسانه
آشفته فراز چاه بیژن ، گویی
یک خاطره حزین هر ایرانی ست
***
او نابغه ی حکیم ما « فردوسی » ست
هر قصه و داستان که او ساز کند
برروی اساس حکمت و اخلاق است
بنهاده اساتیر اصیل ما را
بر روی موازین وزین اخلاق
آری اخلاق
اخلاق که ایده آل پیغمبرهاست
او جنگ برای خاطر صلح کند
او وخشور است
وخشور ولی نخوانده خود را وخشور
او « فردوسی » ست
فرزانه حکیم « ابوالقاسم » ماست
***
این چهره ی جان فزای پیروزی بخش
الهام ده حمیت قومیت
چندی به غبار قرن های تاریک
یک پرده ابهام به خود می پوشد
وان گنج و حزینه های افروزنده
در کنج خرابه های افروزنده
در کنج خرابه های خاموشی بود
در « سالن فردوسی » شهر « تبریز»
آن پرده که بود مظهر غفلت قرن
زین چهره تابناک بر می داریم
اکنون نه به « تبریز» و به « ایران » تنها
بگشوده با اعجاب و به تحسین و تمام
با هر چه زبان و ترجمان دل و جان
در گوش تو با دهان پر می گوید :
« فردوسی » و « شاهنامه » جاویدانند.
به طور کلی روحیه پهلوانی و جوانمردی که شاهنامه مبلغ آن است، با روحیه مردم آذربایجان سازگاری زیادی دارد. از همین رو واکنشهای اجتماعی به برکندن تندیس فردوسی اجتنابناپذیر بود. نخستین سوالی که منتقدان این طرح مطرح کردند این بود که چرا محل دیگری جهت احداث و نامگذاری میدان انقلاب سلماس انتخاب نشد و به تندیس چهرهای که «نماد استقلال کشور» است، چشم دوخته شده است؛ بویژه آنکه روح شاهنامه، با حیات ملی ایران و بقای کشور درآمیخته است. آنها بر این دغدغه بودند که ممکن است این اقدام نمادین، در تضاد با ارزشهای کشور باشد و مقدمه اقداماتی وسیعتر قرار گیرد.
در این بین، نمایندگان آذربایجانی مجلس شورای اسلامی نیز وارد عمل شدند و نسبت به این موضوع حساسیت نشان دادند. کمیسیون امنیت ملی مجلس طی رایزنی با فرماندار سلماس به این نتیجه رسید که خوانشهای اجتماعی از حادثه برچیدن مجسمه فردوسی تا اندازه زیادی محصول سوءتفاهمهای رسانهای است. فرمانداری سلماس در گفتوگو با اعضای کمیسیون امنیت ملی و نماینده کمیسیون برای حل مسأله، برچیدن تندیس فردوسی را به دور از هرگونه سوءنیت خاص دانسته و عنوان کرد که فرمانداری این شهر هرگز نام فردوسی را از سطح شهر حذف نکرده است بلکه بزرگترین و عمدهترین خیابان سلماس، فردوسی نام دارد که به قوت خود باقی است. اما تندیس فردوسی که ساخت آن متعلق به سه دهه قبل است علاوه بر اینکه از کیفیت هنری پایینی برخوردار بود، فرسوده نیز بود و مجسمهای از چند تن از شعرای دیگری پارسیگوی (حافظ، مولانا، سعدی و...) در ذیل آن قرار داشت که این وضعیت در شأن این شاعران نبود.
مسعود حاج علیلو، فرماندار سلماس با تاکید بر وحدت ملی کشور و احترام به فردوسی گفت که در مذاکره با کمیسیون امنیت ملی و بویژه نمایندگان آذری مجلس این نتیجهگیری حاصل شده است که در اسرع وقت تندیسی «بهتر» برای فردوسی و تندیسی «مستقل» برای سایر شاعران کشور که قبلاً در سایه تندیس فردوسی باقی مانده بودند ساخته و در سطح شهر نصب شود.
حال باید منتظر تحقق این «وعدهها» و آنچه حاج علیلو آن را «قول اخلاقی» نامیده، بود. شهروندان آذری به ویژه سلماسیها در واکنش به این سخنان فرماندار که به سرعت در شبکههای اجتماعی پخش شد، اظهار کردهاند که این اقدام باید هرچه زودتر صورت پذیرد؛ گرچه روند اداری آن از قبیل تصویب در شورای شهر و آگهی مناقصه دولتی و... زمانبر است اما همه امیدوارند که این وعده به واقعیت بپیوندد.
نامه ی چندتن از استادان نامور زبان و ادبیات فارسی در این مورد
به گزارش خبرگزاری مهر، در این نامه که به تأیید اساتیدی چون داریوش آشوری، عبدالمجید ارفعی، حسن انوری، محمد جعفریقنواتی، سعید حمیدیان، ابوالفضل خطیبی، اصغر دادبه، محمد دبیرسیاقی، تورج دریایی، جلیل دوستخواه، محمدتقی راشدمحصل، علی رواقی، نورالدین زرینکلک، روزبه زرینکوب، جلال ستاری، قدمعلی سرامی، میرجلالالدین کزازی، مهدی ماحوزی، جلال متینی، علیقلی محمودیبختیاری و اکبر نحوی رسیده، آمده است: بر پایه خبرها، در بیستم بهمنماه، تندیس فرزانه طوس از میدانی به همین نام در شهر سلماس برداشته و به جایی نامعلوم برده شده و نام میدان «فردوسی» به میدان «انقلاب» دگرگون یافته است.
در ادامه این بیانیه آمده است: از آن رو که رخدادها و دگرگونیهای مهم شهری در این سطح میبایست با آگاهی و دستور شما و شورای اسلامی شهر باشد، و با توجه به پیامدهای ناگوار منطقهای و ملی، نکتههایی چند را به آگاهی میرسانیم، به امید آنکه شنیده شود.
نکتههای مورد اشارهی این استادان عبارتند از:
1. جایگاه ویژه و بلند فردوسی در فرهنگ و ادب ایران و جهان، زبانزد همهی خاورشناسان بوده و هست و بسیاری از آنان، ایرانزمین را با نام چنین بزرگانی میشناسند و میستایند. آوازهی فردوسی در جهان به اندازهای است که در چند شهر مهم کشورهای اروپایی، از جمله رم پایتخت ایتالیا، میدانهایی به نام او و با تندیسهایی از پیکر او سالهاست که پا برجاست و مایهی بسی شرمساری است که در ایران، سرزمین فردوسی، میدانی را از تندیس و نام او بزدایند. بیاحترامی به فردوسی که سرآمدِ فرزانگان و شاعران ایران است، از دید همگان میتواند بزرگترین خودزنی فرهنگی قلمداد شود که زیبندهی شهر تاریخی سلماس و مسؤولانش نیست.
2. فردوسی با سرودن «شاهنامه» سند یکپارچگی و هویت ملی تمام ایرانیان را ماندگار و جاودان ساخت و به نمادی برای پاسداری از هویت ایرانی و زبان ملی (فارسی) تبدیل شد. از این رو، هرگونه بیتوجهی به این نماد تاریخی، دشمنی و رویارویی با هویت و یکپارچگی ایران، زبان فارسی و بهترین دستاویز برای جداییخواهان و تجزیهطلبان میتواند باشد.
3. قدرناشناسی و کوچکانگاری هر یک از بزرگان تاریخ و ادب و فرهنگ ایرانی، از درون یا بیرونِ کشور، از ارج و اعتبار تک تک ایرانیان و غرور و خودباوری ملی ما خواهد کاست؛ در آن صورت چگونه میتوان به ایستادگی در برابر دشمنان خارجی و تحریمها و تهدیدها ادامه داد و امید داشت؟!
4. گذاشتن نام «انقلاب» به جای «فردوسی» شبههی رویارویی و ناساز بودن این دو را به ذهن میرساند که پیآمدی ضدامنیت ملی و بر خلافِ رویهی نظام دارد. شاید طرّاحان چنین رخدادی در پیِ القای چنان اندیشهای هم بوده باشند، که جز فرستادنِ پیامِ همراهی به ایرانستیزانِ پیرامون ما پیامدی نخواهد داشت.
در بخش پایانی نامه آمده است: ما امضاکنندگان و تأییدکنندگان این نامه، در کنار آذربایجانیهای ایراندوست و فرهیخته، خواستار بررسی و بازنگری خردمندانه و آیندهنگرانهی این رخداد با رویکردِ مصلحت کلان کشور و ملاحظات امنیت ملی هستیم و از مسؤولان می خواهیم ترتیبی اتخاذ فرمایند تا نام و تندیس فردوسی به میدانی که سالهاست آنگونه شناخته شده، با احترام بازگردانده شود. حتی اگر در نظر داشته باشید که در میدانی دیگر تندیس فردوسی را برپا کنید، به نظر میرسد چنین اقدامِ نسنجیده و تندروانهای به هیچ روی سزاوار و شایستهی استان و شهر شما نیست؛ زیرا همین امر دستمایهی تبلیغات جداییخواهان قرار میگیرد و در نظر ایرانیان میهندوست، به عنوان پیشینهای ناپسند و نکوهیده در کارنامهتان به جای خواهد ماند.
این نامه که با امضای «دوستداران مردم و شهر سلماس، آذربایجان، ایران و ایرانزمین» به پایان رسیده است، به مقامهایی همچون دبیر محترم شورای عالی امنیت ملی، ریاست محترم جمهوری، وزیر محترم کشور، ریاست محترم فرهنگستان زبان و ادب فارسی، استاندار محترم آذربایجان غربی، ریاست محترم مجلس شورای اسلامی، ریاست محترم شورای اسلامی شهر سلماس، و نمایندگان محترم آذربایجان غربی در مجلس شورای اسلامی رونوشت شده است.امضاء کنندگان عبارتند از:
داریوش آشوری، عبدالمجید ارفعی، حسن انوری، محمد جعفریقنواتی، سعید حمیدیان، ابوالفضل خطیبی، اصغر دادبه، محمد دبیرسیاقی، تورج دریایی، جلیل دوستخواه، محمدتقی راشدمحصل، علی رواقی، نورالدین زرینکلک، روزبه زرینکوب، جلال ستاری، قدمعلی سرامی، میرجلالالدین کزازی، مهدی ماحوزی، جلال متینی، و علیقلی محمودیبختیاری
هزار امضاء برای درخواست نصب مجدد مجسمه
بهمن ۳۰, ۱۳۹۳
هم میهنان گرامی، ایرانیان فرهیخته
در تاریخ 20 بهمن ماه سال 1393 شهرداری شهر سلماس استان آذربایجان غربی, در اقدامی نامتعارف و بدون در نظر گرفتن احساسات ملی،میهنی و اسلامی ملت ایران، با برداشتن تندیس فردوسی بزرگ و تخریب این جایگاه و انتقال آن به مکان نامعلوم اقدام به تغییر نام این میدان به نام انقلاب نموده اند.
با توجه به اظهارات و عملکرد شورای شهر و شهرداری سلماس، و عدم پاسخ گویی صحیح در مورد شبهه ایجاد شده در تغییر نام و ایجاد تقابل نام ” فردوسی” و ” انقلاب ” در این شهر این پرسش مطرح می شود که در شهر بزرگی همچون سلماس میدان دیگری برای تغییر نام و برگزاری مسابقه طراحی و … مناسب با شان انقلاب وجود نداشت؟ و ده ها میدان بزرگ این شهر هیچ کدام قابلیت انجام این عملیات را نداشته اند؟ و هیچ راهی برای ایجاد تلفیقی از وجود این تندیس در میدان انقلاب موجود نبود؟
با توجه با آنچه ذکر شد و بسیاری مطالب دیگر که اکنون در دلهای ماست و غیر قابل طرح در این فرصت، ما امضاء کنندگان این بیانیه ضمن محکوم کردن این حرکت غیر متعارف که مغایر با فرهنگ ملی میهنی و اسلامی ما ایرانیان بوده به منظور جلوگیری از باب شدن این گونه اعمال و تصمیم گیری ها که شائبه ی گرایشات قوم گرایانه از آنها استنباط می گردد خواستار بازگرداندن اسم و تندیس شاعر بزرگ ملی و میهنی کشورمان فردوسی به میدان خود در شهر سلماس می باشیم.
از مسئولان محترم بخصوص شهرداری و فرماندار شهر سلماس به عنوان یک هم میهن ایرانی دعوت به عمل می اوریم تا اقدامات لازم را در این زمینه انجام دهند.
با سپاس
امضا کنندگان به ترتیب زمان امضاء:
1-مهرداد رضایی(تبریز)
2-سید علی موسویان(تبریز)
3-میلاد حدادیان(تبریز)
4-مسعود دباغی(اصفهان)
5-تورج پارسی استاد سابق دانشگاه (سوئد)
6-رضا حموله (اصفهان)
تا 1000 امضاء ….عدنان دشه ای(پاوه)
نصب دوباره تندیس فردوسی در سلماس
خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، از سلماس گزارش داده است که :«نصب مجدد تندیس خالق شاهنامه با انتقال دوباره مجسمه حکیم طوس به صورت شبانه در پنجشنبه شب انجام گرفته است.»
این گزارش اضافه کرده است: «بنظر می رسد مجسمه فردوسی بعد ازاصلاح مختصر وانجام رنگ آمیزی در محل قبلی خود نصب شده است.»